ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: روح، (جمع = ارواح) – اصل جان ماست که با فرا رسیدن مرگ، [نه این که از تن بیرون میآید]، بلکه تعلقش به بدن قطع میشود و در عالم "برزخ" که عالمی بین دنیا و آخرت است و عالمِ زندگی جانِ بدون تن است، قرار میگیرد.
خداوند متعال برای فهم بیشتر این حقیقت، خواب و بیداری را شبیه مرگ و زنده شدن در قیامت قرار داد و فرمود:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الزّمر، 42)
ترجمه: خداوند روح انسانها را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند، و [نيز] روح كسى را كه نمرده است، به هنگام خواب [قبض مىكند] پس آن [روح] را كه مرگ را بر او مقدر كرده نگاه مىدارد، و ديگرى را تا سر آمدى معيّن باز مىفرستد. قطعا در اين [امر] براى مردمى كه میاندیشند.
الف – پس خواب، مثل مرگ است. خداوند متعال جانها را به هنگام خواب قبض میکند. برخی را نگه میدارد، یعنی آنها میمیرند؛ و برخی دیگر را بر میگرداند، یعنی آنها بیدار میشوند تا زمان مرگشان برسد.
ب – وقتی انسان میمیرد، دیگر اختیاری از خود ندارد؛ چنان که وقتی خوابیده است نیز اختیاری ندارد.
وقت خواب انسان را میبرند [به جبر] – در عالمی نگه میدارند که در آن اختیاری از خودش ندارد که کجا برود و کجا نرود و بازگردد یا نگردد – بعد او را بر میگردانند [به جبر] و بیدار میشود.
مرگ نیز این چنین است، جان را قبض میکنند – اختیار داده شده را بازپس میگیرند و او را میبرند به عالم برزخ، اما دیگر بازگشتی نیست.
در هر حال ارواح انسانها تا زنده هستند اختیار دارند، اما پس از مرگ دیگر اختیار ندارند. وقتی میگوییم: «اختیاری از خودش ندارد»، یعنی اختیارش تماماً به دست دیگری است.
پس اگر به این دنیا بیایند و از بازماندگان طلب خیرات و مبرات و عفو کنند، به اذن خداست، به همراه مأمور است؛ و اگر به خواب کسی بیایند، به اذن خداست. اگر به زیارتی روند، به اذن خداست.
ج – وفات یعنی کاملاً تحویل گرفتن. پس وقتی روح کاملاً تحویل گرفته شد، دیگر نه خودش اختیار دارد و نه انسان زندهی دیگر بر او اختیار، سلطه یا قدرتی دارد که بتواند به میل خودش او را احضار کند، بیارد و ببرد.
از این رو گفته شد که احضار ارواح درست نیست.
د – اما؛ بیان شد که روح اصل جان و هستی ماست، لذا چنین نیست که در برزخ یا قیامت به ما داده شود، بلکه در همین دنیا ما با روحمان زنده هستیم و زندگی میکنیم. این ارواح ماست که با یک دیگر حرف میزنند، منتهی به وسیله زبان – ارواح ماست که میشنوند، منتهی به وسیله گوش – روح ما قصد عباداتی چون نماز، روزه، دعا، زیارت و ... میکند، منتهی توسط اعضا و جوارح انجام میدهد.
پس ارواح، چه جسمشان مرده باشد یا زنده، چه اختیار داشته باشند و چه نداشته باشند، از یک سنخ هستند و بالتبع هر گروهی با ارواح هم سطح و یا پایینتر میتواند مرتبط شود، چنان چه در دنیا مرتبط میشود.
پس، اگر کسی در همین دنیا قدرت تسلط بر خودش را داشت، مستغفرق در بدن نگردید، حساب خودش (روح) را از بدنش که ابزار اوست جدا کرد، بدن را در اختیار گرفت، یا به قولی قدرت «تجرید روح از بدن» داشت، طبیعی است اگر با ارواح دیگر مرتبط گردد، باذن الله – چرا که اختیار طرف مقابل دست خودش نیست؛ اما نام این ارتباط «احضار» نیست، بلکه همان «ارتباط» است.
این همان جهتی است که گفتهاند برخی از بزرگان، احضار ارواح میکردند. در واقع یعنی روحشان با روح فلانی مرتبط میشد.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه