ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نه قواعد حصول علم، منطقهای و محیطی است و نه امر نبوت. پس اختلاف نژاد، زبان، مکان جغرافیایی و ...، سبب تغییر معیارهای عقلی، فطری و حصول علم نمیباشد.
الف – آیا فلسفه هگل فقط مخصوص آلمانیهاست و دیگران نمیفهمند او چه گفته و محکهای تشخیص، تأیید و تکذیبشان، به خاطر در اطراف هگل (آلمانی) نبودن فرق دارد؟
ب – آیا ملاک یک امریکایی، یک ایرانی، یک افغانی، یک چینی و ...، در تشخیص علت و معلول، حادث و محدث، حرکت و محرک و ... متفاوت است؟! اگر چنین بود که هیچ قاعدهی علمی کشف نمیگردید و حتی حصول علم تجربی نیز غیر ممکن میشد.
ج – چطور میشود که "حقوق بشر" مدون فرانسویها، با تکمیل امریکاییها و اروپاییها را همه مردمان جهان باید بفهمند و گردن نهند، پای شناخت دین اسلام که میرسد، اصول شناخت، منطقهای و بومی میشود؟
د – مردمان اروپا و آمریکا، اکثراً مسیحی هستند، تعداد اندکی نیز یهودی هستند، اما حضرات موسی و عیسی علیهما السلام، هر دو فلسطینی بودند که غربیها کمر به قتل عامشان بستهاند! پس چرا برای مسیحی و یهودی شدن، زبان، نژاد، منطقه و محیط نقش نداشته و ندارد، اما نسبت به اسلام که میرسد، حتی اصول شناخت عقلی و علمی نیز منطقهای میشود؟!
ﻫ – بوداییهای امریکا و اروپا، بر چه اساسی بودایی شدند، مسلمانان روزافزون این مناطق بر چه اساسی، خدا، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و قرآن را شناختند و گرویدند؟ مگر محیطشان و بالتبع آن اصول شناختیشان با سایر فرق داشت؟
و – باید دقت شود که "نبوت"، بالتبعِ "توحید" است. نبوت، امتداد خداپرستی است، چنان که ولایت، بالتبع نبوت و توحید است.
پس اگر کسی با اصول عقلی و فطری [که تابع محیط نمیباشد]، خدا را نشناخت و به او ایمان نیاورد، انبیای او را نیز نخواهد شناخت و ایمان نخواهد آورد. اما اگر کسی شناخت و باور کرد، آن وقت بر اساس همان اصول عقلی میفهمد که لابد این خدای علیم و حکیم، که به انسانها عقل و اختیار نیز داده است، باید آنها را به غیر از هدایت تکوینی، هدایت تشریعی هم بنماید. پس چارهای از نبوت و گسیل رسولان و انزال "وحی" نیست.
سپس به قرآن کریم رجوع میکند که ببیند کلام بشر است یا کلام وحی؟
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه