پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر چه منظور روشن است، اما باید در کلمات و واژگان دقت نمود، چرا که ما تمامی مفاهیم را با همین کلمات بیان و درک مینماییم.
بنابراین، دقت شود که "بود" یا "نابود" کردن، کار خداوند متعال است، نه کار بشر یا هیچ مخلوق دیگری. همانگونه که کسی جز او نمیتواند چیزی بیافریند، کسی جز او نیز نمیتواند چیزی را نابود نماید.
و البته به لحاظ عقلی، حِکَمی و فلسفی نیز میدانیم که پس از هستی یافتن و "بود" شدن، هیچ بودی "نابود" نمیشود، اگر چه دچار تغییرات و تحولات مستمر میگردد، چنان که یک بذر، مبدل به ریشه میشود، ریشه ساقه میدهد، بذر درخت میشود و گل و میوه میدهد و بذری دیگر پدید میآید و ... . (که وارد این مبحث نمیگردیم).
شیطان:
شیطان یک لقب ، به معنای دور شده از رحمت الهی و بالتبع سوخت شده در آتش تکبر، حرص، جهالت و ... میباشد. لذا هر منحرف و منحرف کنندهای نیز "شیطان" است.
پس شیطنت، یک صفت است و شیطان یک وصف است از موصوف، نه این که اسم شخصی خاص باشد.
بنابراین ابلیس لعین شیطان است و گروههای بسیاری از اجنه نیز شیطان میشوند، چنان که گروه بسیاری از انسانها نیز شیطان میگردند. از اینرو، شیطان جمع بسته شده و گفته شده: «شیاطین جن و انس». یعنی انواع و اقسام شیطانهای بزرگ و کوچک، از نوع جن و انسان.
موجود یا صفت:
موجود را میتوان متغیر یا مهار نمود، اما نمیتوان "نابود" کرد. حتی با کشتن نیز کسی "نابود" نمیشود.
بنابراین، میشود "باذن الله"، صفت بد را به صفت خوب مبدل نمود، میشود صفات شیطانی را به صفات رحمانی مبدل نمود و اساساً اسلام برای همین است که حیوانی به نام بشر، مبدل به انسان گردد و مراتب رشد را تا مقام محمود طی نماید و در مقام قرب الهی جایگیرد.
کودک بزرگ میشود، بیسواد با سواد میگردد، ضعیف قوی میشود، بیمار بهبود مییابد، بد اخلاق خوش اخلاق میشود، فاسق متقی میگردد ... (یا بالعکس)، اما اینها تغییر صفات است و نه نابودی شخص.
شیطان:
بنابراین، شیطان (چه جنّ و چه انس) را میشود کنترل و مهار کرد و میتوان مانع از هر گونه نفوذ او برای شیطنت و ضربه زدن شد؛ یک معنای "تقوا" همین سپر بودن است، سپری که مانع نفوذ و ضربه میگرد؛ و حتی چه بسا شیطانهایی از نوع جنّ و انس، به وسیله انسان مؤمن و متقی، هدایت شوند و ایمان بیاورند. چنان که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: شیطان من، به وسیله من ایمان آورد (مضمون)، و چنان که خود ما (به هنگام شیطان شدن و شیطنت)، به لطف خداوند متعال و به وسیلهی تذکر، قرآن کریم، نماز، توسل، تفکر، تعقل، عاقبت اندیشی و ... بالاخره با استغفار و توبه، به ایمان باز میگردیم؛ و هم چنین شاهد تغییر مواضع نظری و عملی در دیگران نیز هستیم، اما "نابود" نمیشویم، بلکه تغییر مواضع، حالت، صفت و بالتبع رفتار میدهیم.
و التبه بسیاری هرگز ایمان نمیآورند، اگر چه به وجود خدا، معاد، حقانیت وحی و ... علم داشته باشند، چرا که "تکبر" مانع از پذیرش و تسلیم آنان میگردد؛ مانند ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس.
هدایت شدن به هدایت الهی نیز چارچوب و شرایط و ضوابط دارد، زمینه و قابلیت میخواهد، رفع موانع میخواهد، لذا کافر و معاندی که عالماً و عامداً تکبر، لجاج و کفر میورزد و در حق خود و دیگران ظلم مینماید، هدایت نمیشود:
« كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ » (آلعمران، 86)
ترجمه: چگونه خداوند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند هدايت مى كند با آنكه شهادت دادند كه اين رسول بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمىكند.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه