این تضاد چگونه قابل توضیح است، در قرآن گفته شده فقط خدا قابل حمد است، در صورتی که محمد (ص) نیز به معنای حمد فرستاده شده است. (مدیریت)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا تا کنون هیچ کمال، کار و یا صفت خوبی را ستایش ننمودهاید؟ پس آن (او) محمود شما شد و شما حامد او شدید - آیا تا کنون از کسی تشکر ننمودهاید؟ پس او مشکور شما شد و شما شاکر او شدید.
برای روشنتر شدن موضوع، ابتدا باید به معانی تضاد، حمد، محمود یا محمد دقت نماییم و سپس به مباحث معرفتی بپردازیم.
تضاد) به معنای عامه، همان مخالفت داشتن، مقابله و دشمنی داشتن است، و در معنای فلسفیاش، به غیر قابل جمع بودن دو امر وجودی گفته میشود. و البته باید از یک حیث مورد نظر قرار گیرند. مثل تضاد سیاهی و سفیدی، وقتی به لحاظ "رنگ" بودن مورد بحث قرار میگیرند. اما اگر گفتید: صلبیهی چشم من سفید است و مردمک آن سیاه، قهوهای یا آبی، دیگر تضاد [به این معنا] گفته نمیشود. این تضادها، همیشه در مجموعه وجود دارند. به قول مولوی:
عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
حمد) به معنای ستایش از کمال و کار اختیاریِ زیباست. بنابراین، حمد بندگان، به خاطر نعمت و فیض انجام میپذیرد. در قرآن کریم نیز هرگاه کلمه «حمد» آمده، در ادامه به نعمات مادی، معنوی، تکوینی، افعالی و ... اشاره نمود است.
عالم هستی، همه تجلی جمال الهی است؛ هر چه هست، تجلی و موضوع رحمت اوست؛ بنابراین، هر کمال و هر کار اختیاریِ زیبایی که ستایش شود، این ستایش به او بر میگردد، چه حامد (ستایش کننده) خودش بداند و یا نداند. لذا فرمود: «الحمد لله».
بنابراین، فقط خداوند متعال هم به لحاظ کمالش و هم به لحاظ افعالش، سزاوار "حمد" است، هر چه خیر است، از اوست، پس، هر حمدی از سوی هر حامدی، میشود حمد او. «الحمد لله».
این اختصاص، فقط برای حمد "الحمد لله" نمیباشد، بلکه "المُلک لله" – "انّا لله" – "وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى" هم هست، چون همه چیز مال اوست؛ اما اینها تکوین هستند، ولی، حمد، ثنا، شکر و مدح یک فعل است که فاعل (حامد، مادح، شاکر) آن را انجام میدهد.
ظریفتر) آن که، حمدی که از سوی حامد انجام میپذیرد، خودش یک وصف و توصیف است و از آنجا که فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ – الله منزه است از آن چه توصیفش را میکنند / الصافات، 159»، پس کسی نمیتواند "حمد" او را به جا آورد، پس هم "محمود" حقیقی خودش است و هم "حامد" حقیقی – می شود الحمد لله. چنان که در دعا (مثل جوشن کبیر)، او را «يَا خَيْرَ الْحَامِدِينَ» میخوانیم؛ و در قرآن کریم فرمود که خداوند خود "شاکر" است.
حال او حامد و شاکر چه کسی یا چه چیزی هست؟ کار خوب را مادح است، و عمل خوب از مؤمن را شاکر است و ضایعش نمیکند و پاداش میدهد، اما حقیقت این است که چون هر چه کمال، خوبی و زیبایی وجود دارد، تجلی اوست، او در حقیقت حامد و شاکر خودش میباشد.
تجلی) اسمهای خداوند متعال، در مخلوقاتش تجلی دارد، و به انسان فرموده که مبتنی بر هدایت خودم، طوری رشد کنید که اسمهای من، بیشتر در شما تجلی یابد، از این رو، حمد و شکر خالق، در قلب بندهاش تجلی میکند و او نیز حامد و شاکر میگردد، چنان که محمود و مشکور بودن او نیز تجلی مییابد و بندهاش، به او (نه بالذات) محمود و مشکور میگردد. نه فقط محمود و مشکور بندگان، بلکه خود خدا کمالات و افعال نیکویِ ارادی او را ستایش میکند، و شاکر اعمال نیکوی او میگردد که تمام این حمد و شکر نیز به خودش بر میگردد و میشود «اَلحَمدُ لِلّه – شُکراً للّه».
احمد، محمود، محمد صلوات الله علیه و آله:
بیان شد که تمامی موجودات، مظهر (ظهور) اسمای الهی هستند و هر چه موجودات کاملتر باشند، بیشتر تجلی و ظهور اسمهای او میشوند که اسم همان نشانه است و مخلوق نشانهی خالق است. انسان در میان مخلوقات، کاملتر است و انسان کامل، اکمل است و کاملترین مظهر (ظهور) اسماء.
پس خداوند متعال رحمان و رحیم است، و بندهی کاملش میشود «رحمة للعالمین» - او "مطاع = اطاعت شونده" است و بندهاش باذن او مطاع میشود «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ / النساء، 64 » - حتی او خالق است و بندهاش باذن او میشود خالقی که هم میسازد و هم به آن ساختهاش روح میدمد و جان میدهد «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ / آل عمران، 49» ...، اما همه اینها باذن الله انجام میشود، یعنی اسم و فعل خداست که در او متجلی میگردد؛ و این چنین انسان، احمد، محمود و محمد [صلوات الله علیه و آله] میشود، باذن الله.
●- آیا شما خودتان، به نسبت ظرفیت وجودی و نیز کمالات و افعال ارادی خودتان، رحمتآور به دیگران، عالِم، معلم، مربی، ناصر (کمک کننده)، مجیب (اجابت کننده دعوت دیگران)، شاکر، مشکور، مالک (اعتباری)، مرید و برخوردار از اراده، مرشد (سبب رشد دیگران)، نفع رساننده به دیگران، ضرر رساندهی به دیگران، وارث دیگران و ...، نمیباشید، و حال آن که اینها همه "اسمای الهی" میباشند، و البته بالذاته و به استقلال، هیچ ندارید و هر چه هست، تجلی اوست، خیر، نیکی، زیبایی و حول و قوه از اوست.
دعای جوشن کبیر:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا أَحَدُ يَا وَاحِدُ يَا شَاهِدُ يَا مَاجِدُ يَا حَامِدُ يَا رَاشِدُ يَا بَاعِثُ يَا وَارِثُ يَا ضَارُّ يَا نَافِعُ.
نکته:
طبق صریح آیات و احادیث، ابتدا و شروع، با خالق کریم، الله جلّ جلاله است، که خالق اوست؛ اما در تداوم و در عرصهی اعمال ارادی، اگر دعوت خدا را اجابت کردید، او دعوت و دعای شما را مستجاب میکند – اگر او را (دین او را) نصرت نمودید، او شما را نصرت میرساند و در دین ثابت قدم میگرداند – اگر شاکر بودید، شاکر شما میشود و اگر نبودید، اعمال شما نیز حبط میگردد – اگر تواب (بسیار روی آورنده) به او بودید، او نیز "تواب" شما میشود (بسیار نظر لطفش را به شما بر میگرداند) – اگر بخشنده بودید، بر شما میبخشاید ... و خلاصه آن که اگر حامد بودید، او نیز شما را میستاید و محمود میشوید.
●- در یک کلام، به هر میزان که تجلی اسماء حسنای الهی شدید، همان اسمهای اوست که در شما ظهور مییابد.
●- وقتی کسی "رحمة للعالمین" میشود – عالم و معلم میشود – مربی میگردد – اسوهی حسنه میشود – مطاع میگردد - کریم و رئوف میشود – خلق میکند - به افق اعلا در هر کمالی میرسد ... و التبه همه باذن الله، احمد و محمود و محمد [صلوات الله علیه و آله] نیز میشود، و البته باذن الله.
●- چرا اطاعت از او را مترادف اطاعت خویش قرار داد و فرمود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ - هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقت خدا را فرمان برده است / النساء، 80»، اساساً اطاعت خداوند سبحان، بدون اطاعت از رسول او، چگونه ممکن میشود؟ چرا که تجلی مطاع بودن خودش است.
●- خداوند متعال، هم "محبوب" است و هم "محبّ". بندگان مؤمنش او را دوست دارند، پس "محبوب" است، و او نیز بندگان مؤمنش را دوست دارد، پس "محبّ" است (يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ – او آنها را دوست دارد و آنها او را دوست دارند / المائدة، 54)؛ اما چرا تجلی محبت به خودش را در تبعیت از ایشان قرار داد، و محبت خودش را مرهون این تبعیت قرار داد و فرمود:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران، 31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد، تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.
حال اگر گفته شود که "محبوب حقیقی" فقط خداوند متعال است، با این حقیقت که او نیز بندگان مؤمنش را دوست دارد، تضاد دارد؟!
محبت هم تجلی است:
محبوب حقیقی، غایت عشق فطری و آمال عارفین، فقط خداوند سبحان میباشد؛ اما چرا هم خداوند متعال بندگان مؤمنش را دوست دارد، و هم بندگان مؤمن یک دیگر را دوست دارند؟!
چرا ما حضرات رسول الله، امیرالمؤمنین، فاطمهی زهراء، حسن، حسین و سایر امامان علیهم السلام را دوست داریم؟ چون خدای محبوب را دوست داریم، و تجلی اسما کمالیه و جمالیه محبوب را در آنها به کاملترین مرتبه برای بشر میبینیم، یعنی نشان محبوب را در آنها میبینیم، پس دوستشان داریم؛ و خدا نیز در اعلای محبتش آنها را دوست دارد، آنها همه "حبیب الله" هستند، و این محبت الهی، در دل بندگان مؤمنش تجلی میکند، پس آنها را دوست دارند و تضادی هم در کار نیست. چنان که امام سجاد علیه السلام، در خطبهای که در بارگاه یزید لعنة الله بیان نمودند، به هفت ویژگی اشاره نمودند که از جمله آنها «قرار دادن محبت ایشان، در قلب مؤمنان - وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ» میباشد.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
از سویی "الحمد لله = حمد مخصوص خداست"، از سویی دیگر نام پیامبر اکرم "محمد ص = حمد شونده است"؛ توضیح این تضاد چیست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9607.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 4545
- 2 بهمن 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن آیات قرآن شکر