در آیهی ۷۰ از سورهی اسرا خداوند میفرماید: «انسان را بر بسیاری از موجودات برتری دادیم»، اما جایی دیگر میفرماید: «انسان اشرف مخلوقات است»، دلیل این اختلاف چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هر انسانی، بر تمامی موجودات برتری ندارد، بلکه فقط بر بعضی یا بسیاری از موجودات برتری دارد – و هر انسانی نیز اشرف مخلوقات نمیباشد. آیا آیهای میشناسید که فرموده باشد: به طور کلی انسان اشرف مخلوقات است؟!
آیهای که استناد نمودید، به شرح ذیل میباشد:
«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (الإسراء، 70)
ترجمه: ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم، آن هم چه برتری (روشنی)؟!
در هیچ آیهای به صورت مستقیم نمیخوانید که ما "انسان را اشرف مخلوقات قرار دادهایم"؛ بلکه از آیاتی که در مورد "خلیفة الله" بودن انسان، مظهر تمام و کامل اسم الله بودن انسان، یا مُسخّر (رام) بودن همه چه چیز برای انسان، و این که همه چیز را در زمین برای انسان خلق نموده است، و یا حضرت آدم علیه السلام خلیفة الله است، و یا پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله «رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» میباشند و ...، این چنین نتیجه گرفته میشود که پس «انسان افضل یا اشرف مخلوقات میباشد».
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (البقره، 29)
ترجمه: او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها که) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.
***- هم چنین در قرآن مجید، آیات بسیاری وجود دارد که در آن به شدت انسان را مورد نکوهش و مذمت قرار داده است: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ – همانا انسان در خسران است» - «فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ – پس انسان بسیار ناسپاس است» - «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ – قطعا انسان ستمپيشهی ناسپاس است» - «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى، هرگز چنین نیست، بلکه انسان طغیان میکند» و ... .
●- آیا این آیات در تضاد و تناقض و در عرض هم قرار دادند؟ خیر؛ بلکه حالات گوناگون انسان را در شرایط گوناگون بیان میدارد. آیا اگر بگوییم: «انسان خداجو و خدادوست است»، و سپس بگوییم: «انسان بسیار کافر و مشرک است"، با بگوییم: «انسان اهل علم است» و بگوییم: «انسان اهل شکمچرانی است»، تناقض دارند؟ خیر؛ بلکه هر کدام حالتی از انسان را مورد بحث قرار داده است.
ابعاد وجود آدمی:
این "انسان"، یک موجود تک بُعدی و یا یک تک سلولی نمیباشد، بلکه به سرودهی امیرالمؤمنین علیه السلام، عالَمی در او پیچیده شده است. اگر عالم حیات در زمین را به «جامدات، گیاهان، حیوانات و انسانها» تقسیم کنید، و بگویید به ترتیب هر دسته "افضل" از دستهی پیشین خود میباشد، چرا که از حیات جامعتر و کاملتری برخودار میباشد، میبینید که در آدمی، هر چهار وجه حیات، همیشه وجود دارد. این چهار صنف، چهار سنخ هستند، لذا نه تنها بدن مادی انسان از هر چهار برخوردار است، بلکه انسانیت انسان نیز در این چهار ودای سیر میکند و باید از این مراح عبور نماید؛ و البته گاه عبور نمینماید!
●- بنابراین، برخی از آدمیان در طی مسیر رشد، در یک مرحله و درجه میمانند و بالاتر نمیروند و در همان مرتبه، نسبت به هم سنخان خود، افضل یا برترند.
دقت کنیم که "افضلیت به معنای برتری"، همیشه جنبهی مثبت و ممدوح ندارد، بلکه گاه بسیار مذموم و بد است. مثل این است که بگویند: «در انسان خریت هم وجود دارد، پس اگر خر شود، خرترین خرهاست»، یا «اگر گرگ شود، افضل از همهی گرگها خواهد بود»! آیا این امتیاز است؟!
قرآن کریم، "انسان" را در تمامی این مراحل تعریف کرده است و فرموده که در هر مرحله، برتر از هم نوعان خویش میباشد؛ و این "افضلیت"، یا شدیدتر بودن، همیشه نشانهی امتیاز مثبت نمیباشد:
جمادی:
جمادات به موجودات بیجان گفته میشود و سمبل آنها "سنگ" است، چرا که ذرات فشرده و متراکمش، آن را سخت نموده است.
میفرماید: قلب آدمی اگر احیا و زنده نگردد و اگر دچار قساوت شود و بمیرد [مانند تمام بدن که پس از مرگ جامد میگردد]، مانند سنگ و بدتر شدیدتر (سختتر) میشود، چون سنگ گاهی میشکافد و از آن چشمهای بیرونی میآید، اما قلب اینها هیچ نمودی و تراوشی از حیات ندارد، مضافاً بر این که سنگ به لحاظ تکوینی هم که شده در خشیت خداست، اما به قلب سنگ شدهی اینها، هیچ خشیتی راه ندارد! پس نسبت به هر سنگی، سنگتر میباشند، قلبش سنگترینِ سنگهای محکم است: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ... / البقره، 74» - آیا این یک امتیاز و برتری مثبت میباشد؟!
نباتی - گیاهی:
هم چنین هم در خلقت مادی انسان و هم در رشد مادی و نیز معنوی او، حیات نباتی جریان دارد. نمیبینید برخی تمامی عمرشان صرف این میشود که به موها و ناخنهای خود، برسند؟ آنها جز بُعد زندگی نباتی خود، هیچ بُعد دیگری را نشناخته و رشد ندادهاند!
از این رو، انسان و مجموعهی شاکلهاش را به "درخت" که سمبل گیاهان است، تشبیه نموده و میفرماید مجموعهی او، اگر بر حق بود، «شجرهی طیبه = درخت پاک» میشود «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ – کلمه پاك كه مانند درختى پاك است / ابراهیم علیه السلام، 24» - و اگر بر باطل بود، «شجره خبیثه = درخت ناپاک» میشود: «وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ - و مثل سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است .../ ابراهیم علیه السلام، 26».
هم به میوههای درختان "ثمرات" گفته میشود، هم به اولاد آدمی، و هم به حاصل عمل و کردار؛ و این ثمرات، گاه چون میوههای بهشتی، روشنی چشم و حلاوت دارند و گاه چون درخت زقوم، میوههایی تلخ دارند که شکلشان نیز وحشتآور است: «طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ - ميوهاش گويى چون كلههاى شياطين است / الصافات، 65».
حیوانی:
حیات گیاهی، کاملتر از حیات جمادی است و حیات حیوانی نیز کاملتر از حیات گیاهی میباشد؛ گفته میشود که سقف جمادات مرجانها هستند که در عین سنگ بودن، حیات و رشد گیاهی دارند و سقف گیاهان نیز نخل خرماست؛ چنان که اگر سر هر گیاهی را قطع کنید، از بدنه رشد میکند، اما اگر سر نخل خرما را قطع کنید، هم چون حیوانات میمیرد و خشک و جمادی میشود.
آدمی نیز بُعد حیوانی دارد، نَفس حیوانی دارد، چرا که بدن حیوانی دارد، پس حیات حیوانی نیز دارد؛ همچون حیوانات به خوردن، آشامیدن، مسکن، تولید مثل، تعیین حریم مادی، دفاع از آن، زندگی اجتماعی و ...؛ نیاز دارد.
آدمی نیز در مسیر رشد، پس از گذر از مراتب جمادی و نباتی، به وادی حیوانی و حیات حیوانی قدم میگذارد. تنوع حیوانات در خزندگان، چرندگان، پرندگان، درندگان و ... بسیار است و هر کدام خصوصیاتی و خصالی دارند، و اگر دقت کنید، تمامی خصال و صفات تمامی حیوانات، در انسان جمع است، از مالاندوزی مورچه، تا گزندگی عقرب، تا درندگی گرگ ، تا خونآشامی خفاش در تاریکیها (ظلمات)، تا روباه صفتی، و ...؛ پس در وادی حیوانی، انسان، افضل (برتر) از آنهاست. لذا فرمود که برخی در همین مرحلهی حیوانی میمانند و از آن گذر نمیکنند، و «كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ – حیوان، بلکه پستتر» میگردند؛ اما آیا این فضیلت و برتری حیوانی، برای انسان یک امتیاز و ارزش است؟!
انسان:
پس از گذر از جمادی، نباتی و حیوانی، نوبت به حیات انسانی میرسد؛ اگر کسی از وادی حیوانیت عبور کرد، و به هر مقدار که عبور کرد، به وادی حیات انسانی و به همان مقدار قدم میگذارد.
احکام اسلام، همه برای کنترل و هدایت حیوانیت است، تا آن که آدمی در کنترل حیوانیت خویش باقی نماند، بلکه جهت رشد خود در این دنیا، از آن استفاده نماید.
به قصهی قربانی کردن پسر به دست پدر نگاه کنید که در آخر قوچی فرستاده میشود و این واقعه در هر حجی به عنوان مناسک تکرار میگردد؛ یعنی امتحان را خوب پس دادی، تو خالصی، اما نیازی نیست که فرزندت را قربانی کنی، حیوان و حیوانیت را که قربانی کردی، کار تمام است و انسان میشوی.
بنابراین، "فضیلت"های انسانی، که در آیات و احادیث بیان گردیده، در شأن کسی است که به وادی حیات انسانی قدم گذاشته است، نه هر موجودی که شبیه انسان میباشد. البته "انسانیت" نیز مراتب و درجات دارد، پس فضایل نیز مراتب و درجات دارند و حد اکمل آن، در "انسان کامل" ظهور مییابد و اوست که "خلیفة الله فی راضه و حُجَة الله فی خَلقِه" میگردد؛ و مابقی انسانها [کسانی که وارد عرصهی انسانیت شدهاند»، به تناسب شناخت، محبت، مودت، اطاعت، پیروی، الگوپذیری و تبعیت، به این درجات کاملتر از حیات میرسند:
«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»
ترجمه: و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد آرى پروردگار تو زودكيفر است و [هم] او بس آمرزنده [رحیم = حیات بخشی مهربان] است.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
در «الإسراء، 70» فرموده که انسان را به بسیاری از موجودات برتری داده، و در جای دیگر فرموده که «انسان اشرف همه مخلوقات است»، دلیل اختلاف چیست؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9778.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 16525
- 26 اردیبهشت 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن آیات قرآن سوره اسراء