پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "بازگشت همه به سوی خداست"، یک وضعیت استمراری میباشد، یعنی همیشه و هر لحظه، بازگشت به سوی اوست؛ آن هم نه فقط بازگشت انسان؛ بلکه بازگشت کل نظام خلقت و هستی، از مادی و غیر مادی، به سوی اوست؛ و البته در آخرت، صحنهای به نام "محشر" وجود دارد، یعنی این بازگشتهای مستمر، پراکنده و به حسب ظاهر منقطع، به یک نقطهای میرسند که اول و آخر، در یکجا جمع میشوند.
حتی جامدات نیز بازگشت به سوی او دارند؛ نه فقط در تکوین و خلقت، بلکه در قرآن کریم و احادیث بسیار میخوانید که زمین میآید، اخبارش را بیرون میریزد، مسجد میآید گواهی میدهد؛ بت و مجسمه میآیند و گواهی میدهند، ملائکه و انبیا و اوصیا نیز میآیند، کفار و جانیان و ستمگران نیز آورده میشوند و ...؛ هر نقطه از زمین که در آن خون مظلومی ریخته شده باشد، یا عمل خیر، یا عمل شرّ و معصیتی در آن انجام شده باشد، آورده میشود!
بازگشت به سوی او:
دقت شود که "بازگشت همه چیز به سوی او" یک مقوله است و مسئلهی "روز حشر" و جمع شدن همگان در یک صحنه، مقولهی دیگری میباشد.
در مقولهی "بازگشت به سوی او"، باید دقت شود که اختصاصی به آخرت ندارد؛ در همین دنیا نیز استمرار دارد و آخرت صحنهی رسیدن این بازگشتها به یک نقطه و جمع شدن همه در یک صحنه میباشد. مثل این که به جماعتی در روزه اربعین اشاره کنید و بگویید: همه به سوی کربلا میروند! خب همه از نقاط مختلف، با سرعتهای متفاوت، با توقفهای گوناگون و ...، به سوی او میروند، اما در اربعین، در یکجا جمع میشوند.
●- بیتردید، اگر کسی خدا را نشناخته باشد، مسئله "معاد = عود = بازگشت" نیز برای او مطرح نیست، اما کسی که او را شناخته و باور دارد، میداند آن خدایی که خلق میکند، با ربوبیت خود هدایت هم میکند؛ «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» یعنی: «همان [خدایی] که خلق کرد و نظام بخشید * همان که اندازه گذاشت و (بر اساس اندازهها) هدایت کرد / الأعلی، 2 و 3)؛ حال سؤال اینجاست که به کدام سو هدایت میکند؟ به سوی غیر خود و یا به سوی خود؟! بدیهی است که به سوی خود هدایت مینماید، پس عالم هستی، در هر لحظه، در حال بازگشت به سوی اوست.
«خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ» (التغابن، 3)
ترجمه: آسمانها و زمين را به حق آفريد و شما را صورتگرى كرد و صورتهايتان را نيكوآراست و فرجام (بازگشت) به سوى اوست.
حشر:
حشر، مربوط به صحنهی قیامت است، همان "یوم عظیم"! و این صحنه، بسیار بزرگتر از این تصورات سادهی ما میباشد. تمامی مخلوقات یک جا جمع میشوند و حیات در عالَمی دیگر تداوم مییابد.
به عنوان نمونه، به این چند آیه توجه نمایید:
فرشتگان:
«يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا» (النباء، 38)
ترجمه: روزی که «روح» و «ملائکه» در یک صف میایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمیگویند، و (آنگاه که میگویند) درست میگویند!
انسان:
«قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (الواقعه، 49 و 50)
ترجمه: بگو: «اوّلین و آخرین * همگی در موعد روز معیّنی گردآوری میشوند.
زمین:
« إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا * وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا * وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا * يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا * بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا» (الزلزله، 1 تا 5)
ترجمه: هنگامی که زمین شدیداً به لرزه درآید * و زمین بارهای سنگینش را خارج سازد * و انسان میگوید: «زمین را چه میشود (که این گونه میلرزد)؟! * در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو میکند * چرا که پروردگارت به او وحی کرده است!»
و البته آیات در مورد حشر سایر موجودات در روز قیامت نیز هست، حتی "وحشی"ها، خواه حیوانات وحشی باشند [که با انسان انس نمیگیرند]، و یا جنیان و انسانهای وحشی شده که دیگر خوی انسانی ندارند و با انسان و انسانیت، انس نمیگیرند: «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ – آنگاه که وحشیها محشور میگردند / التکویر، 5».
«وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» (الأنعام، 38)
ترجمه: هیچ جنبندهای در زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میگردند.
طول عمر و مرگ انسان:
آیا دانشمندان علوم پزشکی و یا سایر علوم و صنعتکاران در عرصهی تکنولوژی، هنوز آنقدر علم نیافتهاند که بدانند عوامل طول عمر و مرگ انسان، فقط درونی و جسمی نمیباشد، و عوامل بیرونی نیز فقط به تصادفات منحصر و محدود نمیبگردند؟! و یا آن که خودشان هم میدانند، اما همان کفر، عناد لجاجشان سبب میگردد که با اولین کشف علمی، و یا حتی امید به کشف آن چه هنوز کشف نشده، زود به جنگ خدا بروند؟! و حال آن که این نتیجهگیریهای مغرضانه، نه عقلی است و نه علمی! بلکه ریشه در کفر و عناد دارد!
«فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» (غافر، 83)
ترجمه: هنگامی که رسولانشان دلایل روشنی برای آنان آوردند، به [اندکی از] دانش که خود داشتند خوشحال بودند (و غیر آن را هیچ میشمردند)؛ ولی آنچه را (از عذاب) به تمسخر میگرفتند آنان را فراگرفت!
●- ما مسلمانان و بسیاری از اهل کتاب، وجود شخصیتی به نام حضرت خضر علیه السلام را قبول داریم. نام وی «تالیا بن ملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح» میباشد، یعنی نسل ششم حضرت نوح علیه السلام، و گفته میشود بیش از هفت هزار سال از عمر ایشان میگذرد.
مادهگراها [ماتریالیستها]، وجود او را قبول ندارند و در عین آن که امکان عمر چند هزار ساله برای انسان را رد میکنند، خود در تلاشند و امیدوارند که به همگان عمر خضر ببخشند!
حال، ما امیدواریم که علم و تکنولوژی و سایر مسببات و مقدرات، سبب عمر چند هزار سالهی انسان گردد، اما مگر عوامل "عمر و مرگ"، فقط شخصی و درونی میباشند.
از اینرو، نه تنها ممکن است، زلزلهای، صاعقهای، سیلی، طوفانی، آتشفشانی، سوختگی و یا تنفس هوای آلوده و مسموم و هر نوع حادثهی دیگری، به عمر آدمی در زمین پایان دهد، بلکه بالاخره تمام عناصر و سلولهای جهان ماده، به سوی اضمحلال، تغییر، نابودی حالت فعلی، پیدایش حالت دیگر و ... پیش میروند؛ چرا که هر پدیده (حادثی)، حتماً متغیر فانی میباشد. لذا اگر زمین، ماه، خورشید، جاذبه، جوّ و ... از بین بروند و یا از حالتی به حالت دیگری منتقل شوند، حتماً آدمی میمیرد. آیا دانشمندان میخواهند جلوی تغییر و تحول در زمین و آسمان، کهکشانها، سیارات، مرگ ستارگان و ... را بگیرند، تا انسان نمیرد؟!
پس، عمر صدهزار ساله و یک میلیونساله نیز مانع از مرگ نخواهد شد و بالاخره هر موجود زندهای، مرگ را خواهد چشید و "نامیری"، حقیقت و واقعیتی ندارد و نمیتواند داشته باشد!
در نتیجه، همان قاعدهی کلی که خداوند خالق بیان فرمود، صادق است تحقق میپذیرد که «او باقی است، و هر چه هست حادث است، و همه چیز به سوی نابودی میرود، مگر آن که "وجهش" به بقای او، باقی بماند؛ و در نهایت نیز بازگشت به سوی اوست»:
«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (القصص، 88)
ترجمه: معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز وجه او او فانی میشود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده میشوید!
عوامل فرا رسیدن مرگ بسیار است و محدود به فرسودگی سلولها، یا وضعیت ژنتیکی، یا تصادفات نمیباشد؛ حتی ترس، غصهی دنیا، حرص دنیا، حسد و بالاخره ظلم و گناه، از عمری که تعیین شده میکاهد، چنان که نماز با اخلاص و اول وقت، نماز شب، احترام و نیکی به پدر و مادر، صدقات، رسیدگی به ایتام، رعایت نظام احسن در تعاملات اجتماعی و ...، به طول عمر میافزاید؛ اما در هر حال اجلی معین شده است که اگر هیچ عاملی آن را جلو نیندازد، بالاخره میرسد:
«وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا» (فاطر، 45)
ترجمه: و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام داده اند مؤاخذه میکرد هيچ جنبنده اى را بر پشت زمين باقى نمى گذاشت ولى تا مدتى معين مهلتشان مىدهد و چون اجلشان فرا رسد (فرصت تمام است) خدا به [كار] بندگانش بيناست.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
دانشمندان مدعیاند:با پیشرفت علوم پزشکی و تکنولوژی، انسان به مرحلهی "نمردن" میرسد؛ آیا با آیاتی چون بازگشت به سوی او در تضاد نیست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9803.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
قرآن آیات قرآن علم