ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: پیامبران الهی، همگان را مخاطب قرار میدادند، چرا که "بشیر و نذیر" بودند. لذا فرقی نمیکرد که مخاطب فرعون باشد، یا انسانهای جاهل، یا انسانهای قصی القلب، یا انسانهای فاضل. چنان چه تصریح دارد، همان ابتدا که حضرت ابراهیم علیهالسلام مبعوث گردید، با شکستن بتها، مقابل سران کفر قرار گرفت و آنها را دعوت نمود، و یا به محض آن که حضرت موسی علیه السلام را مبعوث نمود، به او فرمود تا ابتدا سراغ فرعون رود و حتی با او ملایم صحبت کند، تا شاید اثر بگذارد [یا دست کم حجت تمام شود]. این وظیفه و کار انبیای الهی است، یعنی "بشارت و انذار همگان" بدون استثنا.
«وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا» (الإسراء، 105)
ترجمه: و آن [قرآن] را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد، و تو را جز بشارتدهنده و بيمرسان نفرستاديم.
الف – پس آنها قبل از هر معجزهای، بیّنه میآوردند. یعنی دلایلی که هر عقل سلیمی آنها را میپذیرد – استدلالهایی که قابل نفی و تکذیب نمیباشد. هم عالِم حجیت آنها را میفهمید (و میفهمد)، هم عوام – هم شخص متعادل میفهمید و هم ظالم. پس با مخالفین و حتی معاندین نیز بر سر آن استدلالها بحث میکردند. چنان چه حضرت ابراهیم علیه السلام مباحث استدلالی را مطرح کردند که ریشهی حکمت و فلسفه قرار گرفت و خطاب به معاندها فرمود: چرا بر سر اسمهایی که خودتان و پدرانتان قرار دادید با من بحث و جدل میکنید؟! یعنی منطق و حجیت عقلی ندارد:
«قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤكُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ» (الأعراف، 71)
ترجمه: گفت: مسلّما بر شما از جانب پروردگارتان عذاب و غضبى ثابت و مقرر شده است. آيا درباره نامهايى كه شما و پدرانتان (بتها را) بدان ناميدهايد (مانند اله، معبود و رازق) و خداوند هيچ حجت و برهانى بر (حقانيت) آنها نازل نكرده با من محاجه و ستيز داريد؟ پس منتظر (عذاب) باشيد كه من نيز حتما با شما از منتظرانم.
ب – اما، "معجزه" به معنای کارهای خارقالعادهای است که دیگران از انجام آن "عاجز" هستند، برای همگان [از عالِم و جاهل] حجّت بود، هم برای اهل عقل و علم و هم برای اهل بصر و حس - از این رو خداوند متعال "معجزه" را نشانهی رسالت قرار داد و در خواست آن از انبیا و رسل را حق مخاطبین (مردم) بیان نمود.
ج – پس، معجزات را نیز ارائه دادند و دلیلشان در اثبات اعجاز آنها (از سوی خدا و قدرت خدا بودن آنها)، این بود که دیگران از انجام مثل و مانند آن "عاجز" بودند و هستند. یکی کشتی نوح ساخت – دیگری از آتش سالم بیرون آمد – دیگری عصایش را به زمین زد و دریا شکافت – دیگری مُرده را زنده کرد و دیگری انواع و اقسام معجزات و از جمله "شق القمر" را آورد، اما فرمود: معجزهی اصلی من، "قرآن کریم" است. و هر یک ادعا کردند که اگر میتوانید، یا گمان میکنید که سحر و جادو است، شما نیز همه قوا و امکانات خود را جمع کنید و مثل آن را بیاورید.
د – پس همگان این معجزات را میدیدند، آنان که قلبهایشان مریض نبود، عناد و لجاجی در کفر و شرک خود نداشتند، میپذیرفتند و ایمان میآوردند – حتی اگر خود ساحر بودند – و آنان که "فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ" بودند، هم چنان عناد و تکذیب میکردند. چنان چه ساحران فرعون با دیدن معجزه حضرت موسی علیهالسلام ایمان آوردند، اما با دیدن همین معجزه، بر کفر و عناد و شقاق فرعون افزوده شد.
ﻫ – برای برخی نیز نه بیّنه، دلیل، حجت و مباحث مشهود عقل و قلب فایده داشت و نه معجزات عینی و دیدن با چشم حسّی. چرا که به خاطر فرو رفتن در ظلمات جهل و غلبهی نفس حیوانی، تمامی ورودیهای شناختی آنان، از عقلی و قلبی گرفته تا حسیِ بصیرتی، بسته و قفل شده بود (و هنوز هم انسانهایی چنین هستند):
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريدهايم، زيرا كه دلها دارند ولى (حقايق را) بدان نمىفهمند، و چشمها دارند ولى بدان (به عبرت) نمىنگرند و گوشها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمىشنوند آنها مانند چهارپايانند بلكه گمراهترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مىروند) و آنها همان غافلانند.
در نتیجه – با توجه به بینهها و دلایل عقلی به انضمام معجزات عینی و حسّی که باید با بصیرت انسانی درک شود، خداوند متعال حجت را بر تمامی بندگان تمام کرده تا برای هدایت، رشد و کمال بهانهای نباشد؛ پس هر کس باز نپذیرفت، از روی عناد و لجاج و آثار آن در نافهمی و عدم پذیرش حق بوده است.
معجزهها نیز شعبده بازی نبود، بلکه نمایش قدرت الهی و متناسب با شرایط زمانی و جریانهای حاکم و حوادث بود. در زمان حضرت موسی علیهالسلام، جادوگری رونق داشت، پس معجزهی عصایش، ریسمان حقهی جادگران را بلعید تا بفهمند از سنخ جادو نیست – در زمان حضرت عیسی علیهالسلام بیماری زیاد بود و طبیبها خود را إله و معبود و یا نماینده بت خاصی مینامیدند، او با دست کشیدن شفا داد و مرده را زنده کرد تا اگر میتوانند مثلش را بیاورند.
زمان پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله که تا آخرالزمان است، دوره "علم و کلام" است. همهی حقهها، فریبها، خدعهها، ادعای الوهیتها و ربوبیتها، ایسمها، تبلیغها و ضد تبلیغها و ...، با حربه کلام محقق میگردد، لذا معجزه اصلی او "کلام الله" شد. و فرمود: اگر میتوانید مثلش را بیاورید.
کلمات کلیدی:
اعتقادی