اینکه ما باید هر لحظه منتطر ظهور باشیم، با فاصله دار بودن علائم حتمی ظهور در تناقض است. بنابراین آیا این استدلال درست است که منظور از انتظار برای ظهور، انتظار برای مجموعه اتفاقات شامل علائم حتمی و فرآیند ظهور میباشد؟ (پزشکی / تبریز) + صوت (10:00 دقیقه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
مگر کسی از زمان ظهور یا زمان پدیدار شدن علائم ظهور اطلاع دارد که این دو را متناقض ببیند؟!
متأسفانه در مقولۀ «مهدویت»، به ویژه دو امر مهم «انتظار» و «ظهور»، نه تنها نظریات غیر موثق، غیر منطبق، غیر منطقی و حتی خرافه و ... بسیار فرافکنی و القا شده است، بلکه مفاهیم و مقصود از قطعیات نیز نزد بسیاری، نادرست یا دست کم بسیار با سطحینگری میباشد؛ تا آنجا که «ظهور - قیام و استقرار حکومت واحد جهانی به رهبری امام علیه السلام» را یک امر قلمداد مینمایند؛ حال آن که اینها وقایع مترادف میباشند، یعنی یکی پس از دیگری اتفاق میافتند؛ و همینطور است مباحث مربوط به علائم حتمی و غیر حتمی که پیش از ظهور اتفاق میافتند.
انتظار
اگر چه حوادثی چون: «خروج سفیانی - خسف بیداء - قتل نفس زکیه و ...»، به عنوان علائم حتمی بیان شده است؛ اما به ما دستور داده نشده که متنظر پیدایش این علائم باشیم، بلکه باید منتظر ظهور و قیام حضرت امام مهدی علیه السلام باشیم.
مثل این است که بگویند: «از علائم آمدن روز، طلوع خورشید از سمت شرقِ منطقۀ شماست»، اما بدیهی است که ما منتظر رسیدن روز میباشیم و شاید اصلاً شرق و غرب منطقۀ خود را نشناسیم و یا کوه و ابر، مانع از دیدن خورشید شود، اما روز رسیده است.
تکلیف و مسئولیت
انتظار ظهور حضرت علیه السلام، امریست که تکلیف و مسئولیت میآورد و منجر به تلاش برای ساختن خود، دیگران و جامعه میگردد. کسی میتواند بگوید: «من یک منتظر میباشم» که ویژگیها، شرایط، تکالیف و مسئولیتهای یک منتظر را بداند و در حد توان به آنها عمل نماید.
مثال:فرض نمایید که فردی در ایستگاه اتوبوسی، منتظر رسیدن اتوبوس ایستاده است. او میداند که میخواهد به کجا برود؟ میداند که چرا در این ایستگاه ایستاده؟ میداند که منتظر چیست؟ و خود را آماده مینماید که هنگام رسیدن اتوبوس، بتواند سوار شود.
منتظر ظهور امام زمان علیه السلام، اولاً ایشان را [در حدّ لازم] میشناسد و میکوشد با امر ولایت، امامت، امام مهدی علیه السلام، غیبت، ظهور و ... بیشتر و بیشتر آشنا شود - ثانیاً به او و ظهورش ایمان دارد - ثالثاً نسبت به او محبّت دارد و رابعاً «مودّت» دارد، یعنی این معرفت و محبّت را در تمامی مواضع، گفتارها و عملکردهایش [با اطاعت و پیروی]، ظاهر میسازد و بروز میدهد.
●- اما انتظار برای پیدایش علائم ظهور، انتظار نیست، چرا که هیچ تکلیف و مسئولیتی را متوجه منتظر نمیسازد.
این که بدانیم سفیانی در چه زمانی خروج میکند، یا چه زمانی و دقیقاً کجا در خسف بیداء، همراه با سپاهیانش به زمین فرو میروند و ...، هیچ تکلیف و مسئولیتی را متوجه شخص یا جامعۀ منتظر نمیسازد، اما این که منتظر باید در برابر تمامی سفیانیهای عصر خویش، تمامی طاغوتها، ظالمان و جنایتکاران بایستد و با مال و جان در راه خدا مجاهدت نماید، تکلیفآور و مسئولیتساز است و انجام آن، شرایط را برای تعجیل در وقت ظهور، مهیا میسازد.
علم و انتظار
انتظار باید برای امر معلومی باشد؛ یعنی منتظر خودش را بشناسد - حقیقتِ انتظار را بشناسد - شخص و رویکردی که منتظر ظهور آن است را بشناسد - و بداند که در این مقطع، چه وظایفی دارد.
حال، بیندیشیم که منتظر نسبت به علائم ظهور، چه علمی دارد؟! نه میداند یا به طور قطع میتواند بگوید که «سفیانی» کیست؟ نه میداند نفس زکیه کیست؟ نه میداند خسف بیداء چه زمانی در کدام نقطه واقع میشود؟ نه میتواند به صورت معین و قطعی، دجال را بشناسد و معرفی کند و ... .
بنابراین، در مقابل آنها هیچ تکلیف و مسئولیتی ندارد و نمیتواند «منتظر» این وقایع باشد، اما به عنوان یک منتظر ظهور امام مهدی علیه السلام، وظیفه دارد که در برابر تمامی مستکبران، ظالمان، جنایتکاران و فاسدان قیام و ایستادگی نماید - از نفس خود و نفوس زکیه (مؤمنان) محافظت نماید - نابودی دشمنان اسلام، مسلمین و بشریت را از خداوند متعال مسئلت نماید - دجالهای زمانه را بشناسد و مردم را آگاه سازد و ... .
تناقض انتظار با فاصلهدار بودن علائم
نکتۀ مهم نخست این است که بدانیم ما منتظر ظهور علائم نیستیم که توضیح داده شد. اما بعد، باید دقت نماییم که هرگز بیان نشده که این واقع در چه زمانی و چگونه رخ خواهند داد، چنان که بیان نشده همه با هم رخ خواهند داد! چه بسا سفیانی، همین سران نظامات سلطه به رهبری امریکا باشند که عزم راسخ بر نسلکُشی مسلمانان دارند و در راستای تحقق اهداف خود، این نسلکَشی را از بوسنی در قلب اروپا گرفته تا میانمار در شرق آسیا، در دستور کار قرار دادهاند و گستره و شدت آن در آسیای میانه و غرب آسیا، و در کشورهایی چون ایران، فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، افغانستان و یمن به مراتب بیشتر میباشد.
●- بنابراین، «منتظر»، امید دارد که «ظهور» هر چه زودتر واقع شود و میداند که در مقولۀ وقت ظهور «بداء» حاصل میشود، یعنی گاه به نسبت شرایط در زمانش تعجیل میشود و گاه به تأخیر میافتد؛ لذا بین «انتظار» و «علائم حتمی ظهور» و ...، هیچ تناقضی وجود ندارد.
*- منتظر، در هزار سال پیش نیز با توجه به شرایط، ظهور را نزدیک میدید و امروز نیز نزدیک میبیند، چرا که اگر نزدیک نبیند، «انتظار واقعی» محقق نمیشود؛ چنان که در دعای عهد میگوییم:
- خداوندا! این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن و در ظهورش برای ما شتاب فرما که دیگران ظهورش را دور میبینند و ما نزدیک میبینیم، به رحمتت، ای ارحم الرّاحمین.
غیبت و انتظار
حقیقت این است که امام غایب نمیباشد، بلکه حاضرند و در میان مردم زندگی میکنند و تکالیف خود را به انجام میرسانند؛ حال خواه تکالیف حجّت خدا در زمین باشد، یا در رابطه با امور شخصی مردم؛ اگر چه مردم او را نبینند و بسیاری بینند، اما نشناسند.
از اینرو، غیبت دو وجه دارد؛ وجه اول: عدم شناسایی مردم میباشد و وجه دوم: غیبت از حضور علنی و حکومت بر جهان میباشد.
بنابراین، برای شیعۀ خالص، غیبت وجه اول وجود ندارد، همانگونه که بسیاری را میشناسد و با آنها مرتبط میشود، اما آنان را مستقیم و با چشم ظاهر نمیبیند؛ چنان که سایر امامان علیهم السلام را نیز همگان نمیدیدند. اما وجه دوم: یعنی غیبت از ظهور علنی و حکومت، همگانی میباشد و هر زمانی که قیام نمودند و سپس حکومت جهانی را مستقر نمودند، این غیبت نیز به پایان میرسد. لذا شیعۀ منتظر، در زمان غیبت و انتظار، در همان خطی حرکت میکند که در زمان ظهور و قیام و حکومت حرکت مینماید.
مشارکت و همافزایی - لطفاً این پرسش و پاسخ را در راستای «جهاد تبیین»، برای دوستان به اشتراک بگذارید؛ متشکر.