ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: خیر درست نیست، ازدواج و اشتغال میتواند سبب رشد و توفیقات بیشتر گردد.
همهی صفات، حالات و شئونی که در وجود انسان نهادینه شده است، طبیعی و لازمهی حیات و تکامل او میباشد. از ایمان و کفر – حبّ و بغض (دوستی و دشمنی) – یا عشق و نفرت – خوشحالی و ناراحتی – شجاعت و ترس – آرامش و اضطراب و ...؛ همه لازمهی حیات و رشد زندگی فردی و اجتماعی انسان است.
الف – انسان از سویی موجودی "چند بُعدی"، و از سوی دیگر موجودی "چند مرحلهای" میباشد. ابعاد وجودی انسان قابل شمارش نیست، چرا که چنان چه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند، همهی عوالم در او پیچیده شده است، از روحانیت و ملکوت در او هست تا حیوانی و حتی جمادی. "مراحل" نیز قابل شمارش نمیباشند، چه مراحل مادی که از عالم خاک به نطفه ... و نوزاد میآید و سپس ادوار متفاوت را طی میکند، تا آن که جسمش به همان خاک برگردد و روحش به همان عالم ملکوت. و چه در مراحل معنوی، از آنجا که آشنا و مکلف میشود تا آنجا که "رسد به جایی که به جز ملک نبیند"؛ و همین طور است نقش و شئون فردی و اجتماعی او در هر مرحله.
ب – انسان در هر مرحله، به لحاظ معرفتی، ایمانی و اخلاقی، باورها و بالتبع اهداف والایی دارد، مهم این است که آیا در مرحلهی بعدی تکامل مییابد و یا عقبگرد و سقوط میکند. به این میگویند: "امتحان"، یا به تعبیر دیگری "فتنه". برای همین مکرر متذکر گردید که زن و فرزند و مال و منال، همه "فتنه" هستند، یعنی محل و ابزار آزمایش و امتحان تو هستند:
«وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ» (الأنفال، 28)
ترجمه: و بدانيد كه اموال و فرزندانتان وسيله آزمايشاند، و خداست كه پاداشى بزرگ در نزد اوست.
ج – همانطور که در طی دوران تحصیلات، امتحان کلاس دومی برای کلاس اولی نیست و امتحان دبیرستانی برای دبستانی و دانشگاهی برای دبیرستانی نیست (چون مرحله و به طور کلی عالَم وجودی و تحصیلیشان متفاوت است)، امتحانات و ابتلائات دوران زندگی مشترک با دوران تجرد متفاوت است و امتحانات دوران کسب و کار و درآمد (معاش)، با دوران تحت تکفل دیگران بودن متفاوت است. چنان چه در سایر پیشآمدهای روزگار نیز [سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ...] نیز همینطور است. امتحان دورهی صلح با جنگ متفاوت است، دوره آرامش و استقرار با آشوب و فتنه متفاوت است، دورهی ثبات با دورهای تلاطم متفاوت است، دوره رونق و برکت با دوره رکود و قحطی متفاوت است و ... .
د – امتحان، نتیجه و ظهور «آموختهها» و «شدنها» میباشد و کسی را گریزی از آن نیست. انسان در هر مرحلهای گمان میکند که دیگر آن چه باید بیاموزد را آموخته و آن چه باید میشد را شده است، حالا باید برود مرحلهی بالاتر. اما به محض امتحان، معلوم میشود آیا چنین بوده یا نبوده است؟ میتواند به مرحلهی بالاتر بیاید، یا به عقب برگشته و هنوز باید تلاش کند.
مثال:
ابلیس که از گروه جنّیان بود، فردی بسیار دانشمند، فاضل و مؤمن بود؛ تا آنجا که صفات ملکوتی او به واسطه عباداتش غلبه یافت و در صف ملائک قرار گرفت.
"سنّتالله"، امتحان است، خدا به او فرمود: بر آدم سجده کن. اما «أَبَى وَاسْتَكْبَرَ»، یعنی خودداری کرد و تکبر ورزید و از آن مقام اعلی، به اسفل السافلین سقوط کرد.
این مرض "تکبر" در ابلیس بود، اما ظهور و بروزی نداشت، چون میدانش پیش نیامده بود. خدا میدان را برایش مهیا ساخت. اگر اطاعت میکرد، این مرض او نیز شفا مییافت، بیماریاش با این سجده معالجه میشد و به مراحل بالاتر اوج میگرفت؛ اما به معالجه تن نداد و با این مرض و ابتلا هلاک شد.
ﻫ – انسانها نیز همینطور هستند. مثلاً در دوران تجرد، بیشتر یاد خدا میکنند، نماز اول وقت میخوانند، در جلسات مذهبی شرکت میکنند، در مجامع عمومی نیز ظاهری مذهبی دارند و ...؛ چرا که هنوز عشق و علاقه و تعلق دیگری ندارند. در مرحله بعد، نیاز روحی، روانی و جسمی – ضرورتهای فردی و اجتماعی، که همه در وجودش نهادینه شدهاند، او را مایل به ازدوج میکنند. کسی را میبیند، عاشق میشود، ازدواج می کند و تعهدات دیگری بر دوش میگیرد ...، حالا مهم است که خدا را فراموش میکند و برایش جایگزینها میگذارد یا خیر؟ یا بیش از گذشته معرفت و عشق و بندگی مییابد و همه وظایف محوله را در راستای توحید و عبودیت انجام میدهد یا خیر؟
*- مجرد، تا وقتی در خانهی پدری خود زندگی میکند، بسیار به حلال و حرام علاقمند است و به گمان خودش خوب رعایت هم میکند – اما دیر یا زود، نوبت به کسب خودش پیش میآید؛ در این مرحله، از سویی نیازش بیشتر شده و از سویی دیگر امیالش فراوانتر گردیده، حال مهم است که آیا هنوز هم به حلال و حرام علاقمند میماند و رعایت میکند، یا خیر؟
*- این آقا یا خانم اهل ایمان، متخلق، تحصیلکرده در دانشگاه و حوزه، دارای مراتبی از موفقیت و موقعیت اجتماعی، فعال، حتی جهادگر و ایثارگر و ...، هنوز مدیر، وکیل، وزیر، ریس جمهور، رییس مجلس، رییس حزب و ...، نشده است. ادعاهای زبانی و حتی عملیاش بسیار است، سابقه و کارنامهاش خوب یا حتی درخشان است، پس امتحان پیش میآید و به مقامی میرسد – مردم به او رجوع میکنند – به او پیشهاد و حتی اصرار ریاست میکنند – برایش یا "الله اکبر" میگویند و یا کف و صوت میزنند و ...؛ حالا مهم است که آیا هنوز در همان مواضع ایمان، اخلاص، اخلاق و ... باقی میماند تا کاملتر نیز شود، یا ناگهان مثل "ابلیس" سقوط میکند؟
*- آیا کم دیدیدیم کسانی را که با اعتقاد و ایمان محکم، عزم راسخ، پایبندی به اصول، جدیت و تلاش فراوان وارد میدان شدند، اما همین که به قدرت و مکنت و شوکتی رسیدند، آرام آرام زاویه گرفتند، تا آنجا که علیه اسلام و فقه و ولایت قیافه و موضع گرفتند و به جایگاه دستبوسی و کرنش در مقابل طاغوتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی سقوط کردند؟!
نکته:
البته که شرایط و ایجابهای هر دوره و مرحله از رشد، و یا برهههای زمانی و یا شرایط محیطی متفاوت است. پس، نه تنها قرار نیست که انسان در همه مراحل و شرایط و محیطها، ثابت بماند و یک کار را انجام دهد، بلکه "عمل صالح" یعنی انتخاب بهترین موضع در هر موضوع و انجام بهترین عمل.
به عنوان مثال: ممکن است یک جوان مجرد مذهبی، هر شب با دوستان به هیئتی برود و یا فوتبال بازی کند و یا ...؛ خب استمرار این عادت پس از ازدواج بسیار خطاست و حتی ممکن است موجب پاشیدن کانون خانوادگیاش گردد.
مجرد ممکن است تا صبح نماز بخواند، صبح هم تا ظهر و بعد از ظهر بخوابد – بدیهی است که این کار پس از ازدواج یا اشتغال، نه تنها عبادت نیست، بلکه معصیت هم هست، چون از کار و خانواده و معاش و فعالیت اجتماعی و ... باز میماند.
پس اگر نظم دیگری به برنامهی هیئت و نماز و مطالعه و ورزش خود داد و نیز برنامهی خانه و خانواده و کسب و کار را درست تدوین کرد، نباید گمان کند که لابد دیگر توفیق از او سلب شده که دیگر هر شب به هیئت نمیرود یا تا صبح نماز نمیخواند؛ بلکه باید بفهمد که به توفیق والاتری نایل آمده است. البته اگر هدف هم چنان خدا باشد و در چارچوب حرکت کند. در این صورت، ابعاد وجودی او، متناسب با هم رشد میکنند.
فرض کنید، طفلی به دنیا آمده و رشد خود را آغاز کرده است. چگونه خواهد بود اگر سرش رشد کند و بدنش رشد نکند؟ ابعاد وجودی غیر مادی نیز همینطور است. مثل کسی که عملش رشد کرده، اما اخلاقش رشد نکرده است؛ پس آن علم او موجب هلاکت خودش و دیگران میگردد. یا کسی (یا جامعهای) که اقتصاد و سرمایهاش توسعه یافته، اما تفکر، تعقل، وجدان و اخلاقش رشد نیافته است.
***- راه حل، خودسازی به موقع است - کسب معرفت و استحکام ایمان به ویژه در جوانی است – در اختیار و کنترل گرفتن نفس و عبد و مطیع خدا بودن در تمامی حالات، مراحل و شرایط است – علم، بصیرت و مراقبت است.
کلمات کلیدی:
گوناگون عبادت