Iranpn – یادداشت/ ع. چینیچیان: شاید برخی گمان نمایند که اختلافات حادث شده در صدر اسلام و آن هم به محض رحلت رسول اعظم (ص)، ریشه در همان اختلافات مذهبی «شیعه و سنّی» دارد؟
در حالی که اصلاً چنین نبوده است. چرا که در صدر اسلام مذهبی به این معنا وجود نداشت و همگان مسلمان بودند. اما جریانات و گروهها وجود داشت.
واژهی «شیعه – به معنای پیرو و طرفدار» در آن برهه بسیار مطرح بود، چرا که پیامبر اکرم (ص) بارها به این واژه و اختصاص آن به یاران علی بن طالب علیهالسلام اشاره نموده بودند، اما واژهای به عنوان «سنّی» وجود نداشت، و اولین مذهب اهل سنّت نیز 150 سال پس از رحلت (ابوحنیفه) تشکل یافت. بلکه گروههای و جریانهای سیاسی متفاوت وجود داشتند. درست مانند همین عصر.
عدهای طرفدار یک شخص و جریانی بودند و عدهای طرفدار شخص و جریانی دیگر. در واقع همهی اختلافات سیاسی و بر محور حکومت بود و علت تشکیل سقیفه و تصمیمات حکومتی برای تعیین رهبر و زعیم بعدی نیز همین بود. پس هدف چیزی جز حکومت و تعیین حاکم از جناح خود نبود. دین از سیاست هیچگاه مجزا نبوده است.
استراتژی نظامی و یا سیاسی:
برای به دست گرفتن قدرت و حکومت دو راه بیشتر وجود ندارد:
استراتژی نظامی که در قالبهای جنگ، کودتا و ترورهای دستهجمعی (نسلکشی) شکل میگیرد.
و استراتژی سیاسی (یا همان جنگ نرم در ابعاد و عرصههای متفاوتش).
بدیهی است در آن برهه و شرایط، استراتژی نظامی به هیچ وجه ممکن و پاسخگو نبود. اگر به محض رحلت رسولاکرم (ص)، با امیرالمؤمنین میجنگیدند و یا قصد ترور او و خانواده و یارانش را میکردند، شکست و رسوایی همیشگی قطعی بود و مردم آگاه شده و با شدت مخالفت و تلافی میکردند. لذا هیچ چارهای به جز اتخاذ استراتژی سیاسی و جنگ نرم نبود.
مردم سالاری (دموکراسی) در مقابل وحی:
استراتژی سیاسی برای تصاحب حکومت مستلزم دو بازوی «مشروعیت» و «مقبولیت» در میان اکثریت مردم است.
همان که امروزه از آن تحت عناوینی چون دموکراسی، اکثریت و یا مردمسالاری از آن یاد میشود و به عنوان حربهای در مقابل «وحی» مورد سوء استفاده قرار میگیرد [درست برعکس مردم سالاری دینی، که اکثریت در چارچوب دین و وحی حرکت میکنند].
اگر اکثریت مردم بخواهند، علی (ع) حکومت میکند و اگر بخواهند ابوبکر به حکومت میرسد. اگر بخواهند معاویه و اگر بخواهند امام حسن (ع) ... اگر بخواهند سلاطین و اگر بخواهند ظهور حجت (عج) هم میرسد.
در تحقق این استراتژی در کنار گذاشتن وحی، نقض بیعت صورت گرفته با رسول الله (ص) در غدیر خم و گرفتن حکومت از علی (ع)، «مشروعیت» با پیمان سقیفهای به بهانهی «شورا»یی مستند به آیهای از قرآن که ربطی به این موضوع ندارد توجیه شد و «مقبولیت» نیز با اخذ بعیت از مردم به دست آمد و علی(ع) خانه نشین شد.
مردم سالاری (دموکراسی) در مقابل وحی:
مبرهن است که به کارگیری یک یا چند تاکتیک شبانه برای تحقق یک استراتژی کفایت نمیکند.
ممکن است فردا یا سه روز دیگر علی (ع) به میدان آمده و روشنگری کند و مردم متحول و متغیر گردند و اوضاع دگرگون شود.
لذا در جنگ نرم باید تضعیف به صورت مستمر و فزاینده ادامه یابد.
باید بازوهای حمایتی قطع شود – فاطمه (ع) هدف قرار میگیرد:
وقتی حذف فیزیکی در قالب جنگ یا ترور استراتژی مطلوب نبوده و روش سیاسی و جنگ نرم جایگزین گردید، باید بازوهای قدرت، تکیه و حمایت تضعیف شود.
اینجا دیگر نه سخن از وحی و سنّت رسول الله (ص) است و نه سخن از جنگ و شمشیر و سپاه و تجهیزات نظامی. باید عوامل قدرت و قوت رهبری که هدف قرار گرفته است را شناخت و تضعیف نمود. تا به حدی که او کاملاً خلع ید گردد.
و در این عرصه مهمترین عوامل شخصیتهایی هستند که از علی (ع) حمایت میکنند و مردم نیز آنها را قبول دارند. امثال سلمان فارسی، ابوذر یا مقداد و حتی طلحه و زبیر در کنار علی (ع) هستند.
اما تا فاطمه (ع)، دختر رسول خدا (ص)، مظهر تامّ عصمت، طهارت، علم و حکمت هست و حمایت میکند، از میان برداشتن دیگران هیچ اثری نخواهد داشت. لذا برای تضعیف ولایت و حکومت علی (ع)، همسرش فاطمه (ع) هدف قرار میگیرد.
تاکتیکها:
همیشه ایجاد خفقان و تحمیل سکوت اولین تاکتیک دشمن است:
بدیهی است که ایمان، عبادات، نماز شبها و حجاب فاطمه (ع) در این برهه نقش مستقیمی ندارند، اما کلام اوست که میتواند روشنگر، یادآور، محرک و مؤثر باشد.
لذا «تحمیل سکوت» که امروزه از آن تحت عناوینی چون «خفقان» یا «سانسور خبری» یاد میکنیم، تاکتیک اول است.
صدای فاطمه (ع) نباید شنیده شود، اگر چه صدای گریهاش باشد. لذا با ترفندهایی سعی میکنند تا این صدا قطع گردد.
ایجاد خفقان نیز به دو طریق ممکن است: «اعمال زور» یا «سیاست با تکیه به اکثریت»
و بدیهی است که طریق دوم اتخاذ میشود. «یا علی مردم ناراحت هستند» - «یا فاطمه! بس است دیگر، هلاک میشوی» - «یا فاطمه! یا صبح گریه کن و یا شب» و ...، و علی (ع) بیتالاحزان کوچکی دور از شهر میسازد تا صدا قطع نشود و اگر چه ضعیف و از راه دور، اما دوام داشته باشد تا اهلش آگاه گردند.
تحقیر، اهانت، هتک حرمت و شکستن قداستها:
ارزشها، حرمتها و قداستها، بزرگترین سرمایهها و حربههای اشخاص، جوامع و فرهنگها هستند و برای استیلا و حکومت، باید شکسته شوند.
امروزه نیز همین طور است. میگویند مسلمانان حرمتها و قداستهایی قائل هستند که سبب پایبندی و استواری آنها میشود، پس آنها را بشکنید.
میگویند: برای قرآن حرمت و قداست قائلاند، پس در انظار به آتش بکشید – برای پیامبرشان حرمت و قداست قائلاند، پس یکی مانند سلمان رشدی را بیابید تا حرمت شکنی کند و به کارکاتوریستهای هلندی و بلژیکی بگویید حرمت شکنی کنند – برای حرمها حرمت و قداست قائلاند، پس منفجر کنید – برای کعبه، نماز، بهشت و جهنم حرمت قائلاند، ضمن ضد تبلیغ، جوک بسازید و ترویج کنید – برای روحانیت حرمت قائلاند، فحش بدهید و تسخیف کنید و ... .
آن موقع نیز همینطور بود، گفتند مردم برای فاطمه (ع) به عنوان: دخت کرام رسولالله (ص)، تالی تلو عصمت و طهارت، کوثر خدا، پاره تن رسول که آزار او آزار رسول و خدا است و ...، حرمت و قداست قائلاند، پس این حرمت را با فحش دادن، دهن کجی کردن، جواب سلام ندادن، سیلی زدن و ... بشکنید تا مردم ببینند که هیچ اتفاق خاصی نمیافتد، نه زلزله میشود و نه رعدی از آسمان میآید، نه سنگ می شوند. لذا با شدت ایشان را مورد همان آزار و اذیتی قرار دادند که از آن منع شده بودند.
محاصره و تحریم اقتصادی:
محاصره و تحریم اقتصادی، تاکتیک جدیدی نیست. پیامبر اکرم (ص) و همسر مجاهدهاش خدیجهی کبریٰ(ع) و مسلمانان را در همان صدر اسلام و در شعب ابیطالب مورد تحریم اقتصادی قرار گرفتند.
دوران سخت و وحشتناکی بود. امروزه نیز دشمنان در جنگ نرم همین تاکتیک و حربه را به کار میبرند و تحریم اقتصادی را تحمیل میکنند و در آن برهه نیز تصمیم بر این شد که علی (ع) و خانواده و حامیانش تحریم اقتصادی شوند.
لذا «فدک» غصب شد.
ضرورت اجتناب ناپذیر غصب فدک:
غصب فدک نه به خاطر زمین کشاورزی بود و نه آن که اساساً کار راحتی بود. اما تاکتیکی ضروری محسوب میشد که به هزینهاش میارزید.
در آن دوران کمبود زمین مسکونی یا کشاورزی وجود نداشت. اطراف مکه و مدینه سراسر بیابانها و زمینهای حاصلخیز بود. غصب فدک نیز بسیار خطرناک بوذ. چرا که تصاحب اموال شخصی، آن هم اموال فاطمهی زهراء (ع)، ممکن بود عواقب و بازتابهایی چون اعتراض و نگرانی گستردهی مردم را در پی داشته باشد. هم مردم به این عمل معترض گردند و هم بگویند اگر حکومت اموال شخصی فاطمه (ع) را به این راحتی غصب میکند، با ما و اموالمان چه خواهد کرد؟!
اما با این حال حکومت چارهای جز پذیرش این ریسک ندید، غصب فدک یک تاکتیک ضروری و اجتناب ناپذیر محسوب میشد. اما چرا؟
فدک ملک شخصی پیامبر اکرم (ص) بود که پس از فتخ خیبر که در آن فقط او و علی (ص) حضور داشتند، به تملک ایشان درآمد. در همان موقع، یعنی چهار سال قبل از رحلت، آن را در اجرای فرمان خدا (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ) و نیز مهریه حضرت خدیجه (ع) که بر عهدهاش بود به دخترش هدیه نمود و سندی با مهر خودش، امضای علی، ام ایمن و فاطمه (ع) تدوین نمود – که توسط حضرتش در مسجد نیز ارائه شد.
در این چهار سال بر اساس توافقی که با یهودیان ساکن شده بود، هر ساله مالالاجاره و درصدی از درآمد کشت و زرع به فاطمه (ع) – به عنوان مالک - میرسید و ایشان نیز آن را بین مردم نیازمند تقسیم مینمودند.
و این همان خطر جدی برای حکومت بود. چرا که بالاخره قشر کثیری از مردم برای معاش خود به در خانهی علی (ع) میآمدند و دیگران نیز این کرامت را میدیدند.
پس «فدک باید به هر قیمتی که شده غصب میشد».
غصب فدک با تکیه بر دموکراسی:
برای مشروعیت این غصب، ابتدا بیان شد که شخصاً (و فقط خودم) از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که از انبیا مال به ارث نمینماند و فقط نبوت و علم به ارث میماند و حال آن که نبوت موروثی نیست و علم نیز برای همگان و حتی کفار باقی ماند و اختصاصی به وراث ندارد.
لذا با احتجاجهای مستند به وحی حضرت فاطمه (ع) در مسجد هیچ توجیه و مفری به جز تکیه بر اکثریت، مردم سالاری و به اصطلاح دموکراسی در مقابل وحی نبود.
لذا گفته شد: «فاطمه جان! من که این ملک را به میل خودم نگرفتم، همهی زمینهای شخصی من مال تو، من این را به رأی مردم و برای بیتالمال و تقویت و تجهیز سپاه اسلام گرفتم(؟!)»
تهدید جانی، آخرین تاکتیک:
تاکتیک جانی همیشه آخرین حربهی دشمن و نیز اغلب نشان از استیصال و ضعف است. تهدید به جنگ، لشکرکشی، کشتن و ... ! لذا علی (ع) و فاطمه (ع) و اهل بیت (ع) تهدید جانی شدند.
گفتند: «اگر از خانه بیرون نیایید و علی (ع) به مسجد نیاید و بیعت نکند، خانه را به حکم شرع (مشروعیت) و رأی موافق مردم (مقبولیت بر اساس دموکراسی و اکثریت) به آتش میکشیم.
اما در تهدید جانی نمیشود به لفط و شعار بسنده کرد، باید نمودها و بروزهایی داشته باشد تا واقعی جلوه کند. امروزه نیز چنین است. وقتی تهدید جانی (جنگ) صورت میگیرد، باید تروری، انفجاری، تحرکات نظامی، چینش نیرو در نزدیکی و ... نیز صورت پذیرد که جدی به نظر آید.
لذا دستور داده شد که هیزمها را بیاورند و به دور خانه بچینند و به آتش بکشند.
و در نتیجه آن شد، که شد.
یا مهدی! عج الله تعالی فرجک و ظهورک و اجرک الله جل جلاله فی مصیبة امّک فاطمةالزهراء علیهاالسلام.