حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: تمرکز جنگ تمدنی غرب با اسلام در حوزه «اقتصاد» / ریشههای ایدئولوژیک اقتصاد / تفاوت اقتصاد سرمایه داری با اقتصاد مقاومتی
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه) – در محضر استاد
متن زیر، بخشی از سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم می باشد که به تاریخ 31 خردادماه سال 94 در همایش «اقتصاد سياسی؛ انفعال يا اقتدار» در تهران ارائه شده است.
حجت الاسلام و المسلمین میرباقری:
در کشور در حال حاضر یکی از نقاط اصلی تبلور این جنگ تمدنی بر اساس همین رویکرد در حوزه اقتصاد متمرکز است.
در حوزه اقتصاد دو رویکرد مطرح است؛ یک رویکرد معتقد است که اقتصاد فقط مربوط به تأمین نیازمندیها و معیشت مادی انسان است و به همین دلیل خصلت ایدئولوژیک ندارد؛ بر اساس این رویکرد الگوهای اقتصادی و دانش اقتصاد خصلت ایدئولوژیک نداشته و جهانی هستند و در مسائل اقتصاد باید از الگوهای جهانی استفاده کرد! این رویکرد اگر اقتصاد مقاومتی را هم بپذیرد ـ که نمی پذیرد ـ الگوی آن در اقتصاد مقاومتی، همان الگوهای اقتصاد مدرن است؛ در حالی که الگوهای سوسیالیستی که از میان رفتهاند، اقتصاد مقاومتی چنین رویکردی اقتصاد نوکینزی، فریدمنی و امثال اینها خواهد بود؛ یعنی راه مقاومت در حوزه اقتصاد و در این جنگ اقتصادی را این میداند که سهم خود را در موازنهی اقتصادی جهانی در چارچوبهای مدرن و با مکتب اقتصادی حاکم بر جهان تغییر دهد .
مبنای استدلال این رویکرد این است که اقتصاد را معطوف به نیازهای مشترک مادی انسان میدانند؛ این رویکرد نیازهای مادی انسان را نیاز مشترک میبیند.
در این رویکرد بین عناصر مشترک در نیازمندیهای جامعه مؤمنین و جامعه کفار، الگوی نیازمندی ها و از آن بالاتر بهینه نیازمندیها خلط شده است. در الگوی توسعه نیاز و ارضا مدیریت میشود.
مدیریت نظام نیازها و ارضا و بهینه نیازمندیهای جامعه مؤمنین و کفار هرگز یکی نیستند. هر چند ممکن است عناصر مشترکی داشته باشند؛ مانند عناصر مشترکی که در مواد اولیه کشورهای مختلف وجود دارد، ولی نمیتواند دلیل اشتراک تکنولوژی آنها باشد؛ شاید بین ترکیبات شیمیایی محصولات، عناصر مشترک باشند، ولی همه ترکیب های شیمیایی یکسان نیستند.
البته نکته از این مهمتر بوده و درباره بهینه نظام اقتصادی است؛ بی تردید الگوی بهینه نظام اقتصادی متفاوت می شود؛ نیاز مشترک، نیاز انتزاعی است که در فرایند بهینه میتواند به دو سمت حرکت کند و به همین دلیل کاملاً ایدئولوژیک میشود؛ بنابراین هم الگوهای اقتصادی، هم دانش اقتصاد کاملاً ایدئولوژیک میشوند؛ از این رو کسانی که به غلط تصور میکنند اقتصاد ناظر به حوزه معیشت است و مسائل آن با الگوی مشترک جهانی حل میشود، [بحث خود را] از اقتصاد آغاز میکنند؛ غافل از اینکه اتفاقاً فرایند انحلال نیز از همین جا آغاز میشود و ضربه پذیری انقلاب اسلامی در این نقطه است.
پس از جنگ در دوره بازسازی، اقتصاد ایدئولوژیک غربی را به صحنه عمل آوردند و پس از آن در دوره اصلاحات به دنبال تحولات عمیقتری متناسب با این اقتصاد بودند؛ یعنی در پی تکمیل قطعات دیگر این جورچین بودند؛ تحول مد نظر آنها عبارت بود از: تحول در حوزه سیاست و فرهنگ؛ بنابراین فرهنگ باید به سمت سکولاریزه کردن جامعه و به سمت دین حداقلی و اصلاح قرائت دینی سوق یابد و حوزه سیاست هم باید به بسط لیبرالیسم و دمکراتیزاسیون حرکت کند.
خلاصه اینکه مدرینزاسیون و اصلاح قرائت دینی محصول اصلی دوره سازندگی است؛ لیبرالیسم اقتصادی نیز به طور طبیعی به دنبال سکولاریسم سیاسی و فرهنگی خواهد آمد؛ بنابراین اقتصاد غیرایدئولوژیک که فقط ناظر به اکل و شرب و مسکن و ... بوده و دارای الگوی مشترک جهانی باشد، یک خیال است. ایدئولوژی نظام اقتصادی از همین جا وارد می شود و خصلت آن ایدئولوژی یعنی اخلاق مادی را ایجاد می کند.
تفاوت اقتصاد سرمایه داری با اقتصاد مقاومتی
این رویکرد به هیچ وجه اقتصاد مقاومتی را به معنی اقتصاد ایدئولوژیک که موجب برتری موازنه یک ایدئولوژی شود، نمی پذیرد؛ این رویکرد معتقد است که اقتصاد، غیرایدئولوژیک است؛ که قطعاً صحیح نیست. فوکویاما بعد از بحران اقتصادی غرب تحلیل گفت: ریشه بحران اقتصادی ما بحران ایدئولوژیک ماست؛ این تحلیل خوبی است! او میفهمد که ریشههای اقتصاد در لایههای عمیقتر جامعه است. فیلسوفان توسعه هم بخوبی میفهمند و با صدای بلند میگویند که توسعه، انتقال تکنولوژی و دانش نیست بلکه اصل توسعه، تغییر بافت انسانی است؛ به بیان دیگر توسعه به معنی تحول اخلاقی، فکری، اعتقادی و در یک کلام تحول ایدئولوژیک در انسان است.
رویکرد انقلاب اسلامی معتقد است که انسان کاملاً ایدئولوژیک است؛ بنابراین یک جامعه اسلامی به دنبال این است که مبتنی بر ایدئولوژی اسلام، علم اقتصادی متمایز طراحی کند؛ به عبارتی هم آسیب شناسی آن و هم راه حلهای آن متفاوت خواهند بود.
مصرف محصولات خارجی:
امروزه در حوزه اقتصاد یک بحران اصلی وجود دارد که آن هم بحران مصرف است؛ مانند مصرف محصولات خارجی. ریشه این بحران در اخلاق و فرهنگ است؛ ولایت باطل ابتدا در فرایند نیاز و ارضاء تولی ایجاد میکند؛ وقتی در جامعهای فرهنگ، ایدئولوژی و در حقیقت جریان ولایت باطل پذیرفته شود، این ولایت آرام آرام در افراد اخلاق ایجاد میکند.
اخلاق یعنی نظام نیازمندی؛ سپس متناسب با نظام نیازمندی، فرایند ارضا شکل میگیرد. یعنی فرآیند نیاز و ارضا و چرخه اقتصاد، معطوف به نظام نیازمندی و اخلاق است و اخلاق معطوف به نظام ولایت؛ این همان جنگ عقل و جهلی است که عرض شد؛ بنابراین روح اقتصاد مادی و توسعه غربی و مادی چیزی جز حسد، حرص و ... نیست؛ مانند سوخت فسیلی که دستگاه مکانیکی را به حرکت در میآورد، انگیز،ه انرژی و موتور محرک توسعه مادی نیز حرص به دنیاست؛ این همان اخلاق مادی است. معنی ایدئولوژیک بودن نیز همین است؛ بنابراین برای تغییر الگوی مصرف حتماً باید الگوی اخلاق، فرهنگ اخلاق اقتصادی و نظام نیازمندیهای جامعه را تغییر داد؛ پیش از این نیز باید نظام تولی و ولایت را تغییر داد، به سخن دیگر محیط ولایت، محیط تولید اخلاق و نیاز است و بدنبال آن، فرایند ارضا شکل می گیرد که دانش و تکنولوژی است؛ این یک لایه است.
بنابراین دستگاه اقتصاد سرمایه داری یک دستگاه ولایت باطل است و اگر کسی به این اقتصاد متولی شود، به ولات جور متولی شده است؛ از آنجا که این اقتصاد یک اقتصاد سرمایه محور است، توسعه آن نیز به توسعه سرمایه ختم می شود؛ حاصل توسعه سرمایه نیز چیزی جز انحلال هویت انسان در توسعه سرمایه نیست. رشد سرمایه به توسعه سرمایه تبدیل میشود؛ توسعه سرمایه نیز همه هویت انسان حتی عواطف انسانی را مانند انرژیهای مادی و سوختهای فسیلی در راه توسعه مصرف میکند؛ یعنی در اقتصاد مدرن، کرامت انسان معطوف به توسعه سرمایه است، به همین دلیل نظام سرمایهداری یک نظام تمرکزی است و تأمین سود سرمایه و اصالت سود سرمایه به یک نظام تمرکزی منتهی میشود؛ برای مثال در بانک به جای اینکه پول از ثروتمندان جذب شده و به فقیران وام داده شود، طی یک مکانیزم در اختیار ثروتمندان قرار میگیرد، چرا که در این اقتصاد، سرمایه و سود سرمایه، اصل است.
صرفه جویی در مقیاس تولید، ناظر به رشد سرمایه است لذا عنایت بکنید رشد سرمایه به توسعه سرمایه داری تبدیل شده و توسعه سرمایه داری یعنی تغییر همه شئون حیات حتی اخلاق انسان بر محور رشد سرمایه. پس کاملاً واضح است که این اقتصاد (اقتصاد سرمایه داری) به هیچ وجه اقتصاد مقاومتی ـ به این معنی که به ما قدرت مقاومت در حوزه ایدئولوژی اسلام را بدهد ـ نیست؛ بیتردید اگر این اقتصاد جاری شود، قدم دوم آن، اصلاحات بنیادی و قدم بعدی آن انحلال هویت جامعه است؛ فرایندی که غرب در بسیاری از کشورها اعمال کرد؛ بنابراین سوبسید دادن از سیاست به اقتصاد به این معنی است که از انقلاب به نفع اقتصاد سرمایه داری صرف نظر کنیم. دکتر حسین عظیمی طی همایشی در سال 1372 میگفت: مشکل توسعه در کشور ما مشکل عدم ثبات [سیاسی] است؛ در طول 64 سال گذشته هشت انقلاب در ایران رخ داده که آخرین آن هم انقلاب اسلامی است؛ از نظر او اگر رسیدن به توسعه اقتصادی نیازمند ثبات سیاسی است؛ ثبات برابر است با اعراض از انقلاب اسلامی. او به درستی میدانست که انقلاب اسلامی به هیچ وجه با توسعه سرمایهداری سازگار نیست.
چالشی مهم:
یکی از چالشهای مهم در مسیر توسعه سرمایه داری در جهان و در داخل کشور، ایدئولوژی انقلابی جامعه ایران است؛ امکان ندارد که بتوان براساس ایدئولوژی اسلامی به اقتصاد سرمایه داری روی آورد؛ یکی از این دو را باید کنار گذاشت. اگر فرایند اقتصاد، فرایند مدرنیزاسیون فعلی باشد بیتردید باید به دنبال آن ساختار فرهنگی و سیاسی جامعه را هم تغییر داد و نهادهای غیر دموکراتیک (از جمله اصل ولایت فقیه) را حذف کرد! همان که به تازگی پیشنهاد آن را به آرامی مطرح میکنند و تغییر در سه جا را نشانه گرفتهاند. این آغاز عرفیسازی و دموکراتیزاسیون در نظام سیاسی است؛ این یک مجموعه به هم پیوستهای است و نباید خیال کرد میتوان اقتصاد سرمایه داری را اجرا کرد و رنگ اسلامی به آن داد!
مرحوم مجتهد میرزا صادق تبریزی ـ که جمعی از اهالی طالقان مقلد او هستند ـ ابتدا طرفدار مشروطه بوده و بعد مخالف آن شده است؛ ایشان یک جمله لطیفی دارند و میگویند: اسلامی کردن مشروطه مانند این است که کسی بخواهد یک حرام زاده ناپاک را با پوشاندن عمامه سبز، سید و از نسل پیامبر(ص) کند، این زاده اصلاً نسل ندارد! اسلامی کردن نظام سرمایهداری و دموکراسی مانند سید کردن همان زاده ناپاک است؛ چیزی را که در دامن شیطان متولد شده نمیتوان با رنگ و لعاب اسلامی، اسلامی کرد.
کسانی که میخواهند ژاپن اسلامی ایجاد کنند باید بدانند ژاپن به هیچ وجه اسلامی نمیشود؛ یا باید اسلام را کنار گذاشت، یا الگوی معیشتی اسلام را. ایجاد ژاپن اسلامی یک پارادکس است.
همه اختلاف هم در همین نکته است که آیا اقتصاد ایدئولوژیک است یا نیست؛ اگر ایدئولوژیک است، اقتصاد مقاومتی معنا دارد و اگر ایدئولوژیک نیست، اقتصاد مقاومتی هم بی معناست و ما هم باید به اردوگاه جهانی ملحق شده و به قمری از اقمار آمریکا تبدیل شویم؛ پس اگر میخواهیم به اردوگاه جهانی بپیوندیم بهتر است با کدخدا ببندیم، نه با کشورهای خرده پا همراه شویم!
منبع:
پایگاه اطلاعرسانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
مشارکت و همافزایی «ارسال به دوستان»
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: تمرکز جنگ تمدنی غرب با اسلام در حوزه «اقتصاد» / تفاوت اقتصاد سرمایه داری با اقتصاد مقاومتی
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8578.html
- تعداد بازدید : 2008
- 24 اردیبهشت 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد