رحیم پور ازغدی: تفکر ترجمهای - كسانی متفكرتر دانسته میشوند كه مترجمترند
بسمه تعالی
... نقد با شك، آغاز میشود و منتقد با بیدار كردن شك، می كوشد تا پایه های «یقین» را استوار كند و امروز «بنیادگرایی لیبرال» با همان جزمیت بنیادگرایی ماركسیستی، ساحت تفكر انتقادی و غیر ترجمهای را به تعطیل و تسلیم فرا میخواند. ما در عصر ترجمه و تقلید به سر میبریم و كسانی متفكرتر دانسته میشوند كه مترجمترند. جرأت اجتهاد در برابر غرب، از ما سلب شده است اما تمدن سازی بدون برخورد انتقادی با تفكر ترجمهای، امكان ندارد .
امروز «ترجمه»، در علوم سیاسی، اقتصاد، حقوق و حتی ادبیات و الهیات، «تابو»های بسیاری تراشیده است كه حتی نگاه انتقادی به آنها، جزء محرمات عصر جدید درآمده است. یك ارجاع مطنطن با سلسله سندی هر چه غربیتر، اعتباری بیش از هزار نظریه پردازی بومی و اجتهادی یافته و ظاهراً خلل برنمی دارد زیرا «استاد فرموده» را نمی توان به زیر مهمیز سوال كشید!! تألیفات جامعه شناسان، متكلمان، حقوقدانان و فیلسوفان سیاسی غرب، در كشورهای نظیر ما بدل به متون مقدس شدهاند.
بسیاری از رجال ما و محافل آكادمیك شرق، فكر كردن را كنار گذاردهاند و تنها ترجمه میكنند و این تحجر جدید به اندازه تحجر قدیم، راه «اجتهاد» را بسته است و البته اگر تحجر قدیم، راه را بر «اجتهاد» نمیبست، تحجر جدید تجدد غربی، تا این حد میدان نمییافت.
تجدد به سبك غرب، چنان حالت ارتدوكسی و جمود به خود گرفته كه رابطه ما با روند «ترجمه»، از رابطه «شاگرد - معلم» نیز تنزل كرده و به رابطه «مرید- مرشد» بدل شده است و حتی انسانهای با استعداد ما كه قادر به جریان دادن گفتمانهای جدید در محافل روشنفكری میشوند، همه استعداد خود را در «تقلید» هر چه شبیهتر با نسخه اصل و در جهت بومی سازی فرهنگ غرب مصروف داشته و خطوط قرمز را قرمزتر كردهاند. كمیتههای ترجمهای بد اخلاق، تنگ چشم و خودجوشی!! تشكیل شده كه با غربالی ریزبافت، همه آنچه بر خلاف آیات مقدس عصر جدید غرب، منتشر میشود، بیخته و روحیه اجتهاد را سركوب و استهزا میكند كه: «علمی نیست»، «مشخصات آكادمیك و كلاسیك را ندارد»، «به منابع خارجی، ارجاع نداده است»، «لحن ایدئولوژیك دارد» و... حال آن كه اگر معیار یك داوری ایدئولوژیك (به مفهوم «غیرعلمی»)، همانا قضاوت جانبدار و به دور از انصاف باشد، از قضاء، ایدئولوژیكترین لحن را در غرب گرایان متعصب و مدرنیستهای جزم اندیش باید سراغ گرفت. دیگر با متواترات ترجمهای، نمیتوان چانه زد و ذهن ما پر شده است از سمعیات غیرمدلل كه در خواب هم نباید به آنها شك كرد.
محافل فرهنگی ما زبانی سرشار از منقولات غربی یافته و به آن تعبد میورزند و انكیزیسیون روشنفكری غرب با وسواس هزار بار شدیدتر و موهنتر، مراقب فكر كردن ماست و هر كس به این مقدسات، كفر ورزد یا مرتد شود به صلیب «تحقیر» و «تحریم» كشیده خواهد شد.
آورندگان پیام مغرب زمین به بركت رسانههای جهانی غرب، در عالم فرهنگ، چنان حكومت نظامی اعلام كردهاند كه انتقاد از یك عالم علوم اجتماعی غرب یا از یك فیلسوف تحلیل زبانی یا یك كشیش متجدد انگلیسی، صد بار خطیرتر از انكار خدا و اخلاق و حقیقت در «عصر اعتقاد» شده است و مؤلف نقد خرد ناب - ایمانوئل كانت، فیلسوف مدرنیته - هرگز گمان نمیكرد كه با این كتاب، بنیاد یكی از جزمیترین اصول عقاید را در طول تاریخ میگذارد.
امروز سادهترین حرفهای غربی را در ابهامی مقدس میپوشانند و حق داوری را از خواننده جهان سومی!! سلب میكنند. امروز بسیاریم كسانی كه مینویسیم بی آن كه دلالات واقعی آن چه را مینویسیم در نظر داشته باشیم افكار خود را فكر نمیكنیم. خود، حرف میزنیم اما حرفهای خود را نمیزنیم. ما فكر نمی كنیم. ما فكر می شویم.
امروز و هر روز، خرمن امتیازات و افتخارات را به پای پژوهشگران بیضرر و فاضلان بیطرف میریزند. گرچه اهل فضل شاید نابردبار و تنگ افق و تجاوز پیشه باشند اما «نقد ملتزم»، راست فتنه انگیز است و امروز، راست فتنه انگیز، از «دروغ مصلحت آمیز»، بالاتر است.
در دورانی كه بضاعت یا جرأت نقد غرب را ندارند و فقط به آن فحش میدهند یا آن را میپرستند، مردان و زنانی فرهیخته و دقیق باید، تا به این مجاهدت علمی برخیزند و با شك در دادههای انبوه ترجمهای، خواب ذهنی جامعه علمی كشور را برآشوبند؛ گرچه منتقد جدی، همواره تنهاست.
ناقد ملتزم نیز میتوانست نظارهكنان، تفاضل كند و چون فاضلان بیدرد و بیمسأله و غایب از صحنه باشد كه جز در ازای «ما به ازای شخصی»، حاضر و بلكه قادر به فكر كردن و نوشتن نیستند و نه هرگز برای «اصول»، رنج نوشتن میبرند و نه در راه دفاع از «حقیقت» و «فضیلت»، احرام تفكر میبندند، اما اینان هرگز هیچ معضل بزرگ علمی را نیز حل نخواهند كرد؛ زیرا مسألهها را متفكران دردمندند كه حل میكنند و تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است.
زبان حل ناقد ملتزم، این است كه من به عنوان یك انسان، باید عكس العمل نشان دهم وگرنه، انسانیت من مشكوك خواهد شد و وقتی یك نویسنده، قلم به دست گرفت و شناخته شد، به محض آن كه در مورد مسأله معینی سكوت كند، همه خوانندگان حق دارند یقهاش را بگیرند كه چرا سكوت كردی؟
وقتی از «نقد»، سخن میگوییم، بی شك به تفاوت میان چاقوی جراحی با ساطور قصابی، توجه داریم و طرفین نقد باید هر دو ملتفت این تفاوت باشند. كوبیدن آدمها در نقشه ما نیست و ما به ضرب و شتم ادله مخالفانمان نمیپردازیم. محافل فكری و مطبوعاتی ما احتیاج به هیأت منصفههای فكری دارند و البته اگر در حین نقد و تشریح كالبد یك مطلب، مقداری چركابه یا خون، نشت كند نباید جراح را جلاد نامید.»
در كشور ما یكی از نخستین تجربههای نسل دوم انقلاب در مواجهه انتقادی با میراث افراطی ترجمه از الهیات و علوم انسانی غرب بوده است كه در شكل نقد، دین جدیدی كه در حال ساخته شدن بود ظهور كرد. دینی كه با انكار حقانیت و عقلانیت «معارف اسلام» و با انكار «حجیت متن دینی» آغاز شد و از طریق تركیب «سكولاریزم» با یك «عرفان تحریف شده» به دنبال توجیه مذهبی و عرفانی «الحاد» و ارایه یك «اسلام بدون معارف واضح عقلانی» و یك «اسلام منهای احكام و شریعت» بوده است.
این رویكرد به دنبال «عقل زدایی» از مفاهیم دینی و تبدیل «وحی» به یك «تجربه روانی و بشری» و نسبی سازی همه معارف و حقایق زبانی و «یقین ستیزی» و حاكمیت بخشیدن به گفتمان «اصالت شك» در حوزه دینداری بوده است و با جاسازی یك معنویت تخدیری و مبهم و بدون پایه نظری و یك «عرفان نمای غیرانبیایی» به جای «عرفان اسلامی» كه از سویی با «عقاید اسلامی» و از سویی دیگر با «قوانین اسلامی» در یك انسجام منطقی و نظری درتنیده است، تفكیك دین از «عقلانیت و حقوق بشر» (یعنی از عرصه اندیشه و عمل انسانی) و به ویژه انكار مفهوم «حكومت اسلامی» را تئوریزه میكرد و میخواست به نام نواندیشی و اصلاح دین در آن واحد، هم حقوق و قوانین اسلام (به ویژه قوانین اجتماعی و حكومتی آن) و هم معارف حقه كتاب و سنت را تحت پوشش نوعی «الهیات سكولار» با تقلید از كشیشهای متجدد غربی و كلام «لیبرال- پروتستان» نفی كند و نوعی اخلاق سكولار و معنویت سكولار را با پوشش ادبیات عرفانی ایران و اسلام، جایگزین عرفان حقیقی و معنویت ریشه دار و مثبت اسلامی كند.
این رویكرد میكوشید میان «پوزیتیویسم جدید» و «فلسفه تحلیلی» قشریون انگلیسی، در حوزه شناخت شناسی با «معنویت از نوع اگزیستانسیالیستی» غرب، رابطه نامشروع برقرار كند و با استفاده از افراطیترین نحلههای هرمنوتیك اروپا، این دین جدید را به نام قرائت مدرن و انسانی از دین در بازار سیاه به كودكان عالم معرفت، گران بفروشد و باب «تفسیر به رأی» در متن دین را به نفع مذهب كنونی غرب بگشاید و در تمام این سالها هرگز حاضر به گفت وگوی شفاف و علمی توام با رعایت اخلاق و منطق و با شفافیت آكادمیك و در حضور اهل فضل نشد و نه كتباً و نه شفاهاً تن به این شفافیت نداد و نخواهد داد و همچنان ترجیح میدهد به جای پاسخگویی علمی در محضر اهل نقد و علم، تنها در محافل عمومی و تریبونهای سیاسی و ژورنالیستی در داخل و خارج كشور حاضر شود به جای نوشتن كلمه «مار»، عكس مار را بكشد.
- تعداد بازدید : 1501
- 17 اسفند 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد