ایکس – شبهه: آیهی مورد بحث به شرح ذیل است:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ»
ترجمه: آيا (به ديده عبرت) ننگريستى به كسانى كه از خانههاى خود در حالى كه هزاران نفر بودند از بيم مرگ (و براى فرار از جهاد) بيرون آمدند، پس خداوند به آنها گفت: بميريد (اراده نمود مرگ آنها را، بلافاصله مردند). سپس آنها را زنده كرد (تا بفهمند فرار از مرگ ممكن نيست). حقّاً كه خداوند بر مردم، صاحب فضل و بخشش است؛ و لكن بيشتر مردم سپاس نمىگزارند.
الف - «الوف» یعنی دهها هزار، پس تعداد آنها هزار نفر نبوده، بلکه بیش از دهها هزار نفر بوده است. چرا که برای دو سه هزار نفر واژه «الاف» به کار میرود و «الوف» به چند ده هزار نفر اطلاق میشود. البته برخی نیز میگویند: الوف جمع الف است و مقصود «دارندگان الفت بین یک دیگر»، یعنی آشنایان میباشد که تعدادشان بسیار بوده است، نه این که حتماً هزاران یا دهها هزار نفر باشند. در حال معلوم است که خیل کثیری بودند، امّت پر جماعتی بودند.
از برخی مستندات تاریخی استفاده مىشود كه این واقعه در یکی از شهرهای «شام» آن موقع اتفاق افتاده است. بیماری طاعون یا وبا شیوع یافت و بسیاری شهر و سنگرها را رها کرده و به بهانهی فرار از هلاکت ناشی از طاعون، از جنگ گریختند.
ماجرا (شأن نزول):
از برخی روایات استفاده میشود که اصل آمدن بيمارى مزبور در اين سرزمين نیز به عنوان مجازات بوده است، زيرا پيشوا و رهبرشان از آنان خواست كه خود را براى مبارزه آماده كنند و از شهر خارج گردند، اما آنها به بهانه اينكه در محيط جنگ مرض طاعون است، از رفتن به ميدان جنگ خوددارى كردند. خداوند آنها را به همان چيزى كه از آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند، مبتلا ساخت و بيمارى طاعون در آنجا شايع شد. آنها خانههاى خود را خالى كرده و براى نجات از طاعون فرار كردند و در بيابان همگى از بين رفتند. مدتها از اين جريان گذشت و «حِزقيل» كه يكى از پيامبران بنى اسرائيل بود، از آنجا عبور نمود و از خدا خواست كه آنها را زنده كند. خداوند دعاى او را اجابت نمود و آنها به زندگى بازگشتند.
ب – برخی بر این باورند که آنان گروه انبوهی بودند که در زمانی که قید نشده است، از فرمان جهاد الهی توسط پیامبرشان گریختهاند – برخی آنان را گروهی از اتباع حضرت موسی (ع) میدانند و برخی دیگر آنان را همان پیروان حضرت «حِزقيل» که پس از یوشع و کالب سومین جانشین بود خواندهاند و برخی بر این باورند او همان است که در قرآن کریم از او به نام «ذوالکفل» یاد شده است.
ج – این آیه به غیر از آن که دلیلی بر «رجعت» به دنیای عدهای پس از مرگ است و به امر الهی است، درس و عبرتی است که خداوند متعال به بندگان میدهد.
بسیاری هستند که از جنگ میترسند و در واقع ترس آنها از کشته شدن است. لذا خداوند متعال میفرماید: تضمینی نیست که اگر جنگ نرفتید، حتماً زنده میمانید؛ اگر خدا بخواهد در همانجایی که فرار کردید جانتان را میگیرد. لذا پس از ذکر، تنبیه و توجه در این آیه، بلافاصله در آیه بعد فرمود:
«وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 244)
ترجمه: و در راه خدا (با دشمنان) بجنگيد، و بدانيد كه خداوند شنوا و داناست.
کلمات کلیدی:
تاریخی سوره بقره