ایکس – شبهه: بدیهی است که جنیسیت به ماهیت تعلق میگیرد و خداوند متعال هستی محض است و ماهیت ندارد که مذکر و یا مؤنث باشد.
اما در مورد چرایی استفاده از ضمیر «هو» برای سخن از خداوند متعال، یک بحث ادبی وجود دارد و یک بحث معرفتی، که هر دو [و به ویژه بحث معرفتی]، قابل توجه میباشند:
بحث ادبی:
الف - «هو» به معنای «او»، ضمیر غایب است، چرا که خداوند متعال از نظرهای ظاهری غایب میباشد و هر گاه کسی با او سخن بگوید، دیگر غیبتی نیست، لذا از ضمیر «انت - تویی» نیز استفاده میکند.
ب – ضمیر «هو»، در ادبیات عرب، اعم از ضمیر مؤنث «هی» میباشد، لذا هم در مورد موجود مذکر حقیقی یا مجازی به کار میرود و هم در مورد موجودی که مذکر یا مؤنث نمیباشد.
ج – برخی از زبانها، حرف تعریف به خصوصی ندارند (مثل فارسی)، برخی یک حرف تعریف دارند (مثل انگلیسی) و برخی سه حرف تعریف دارند (مثل آلمانی و عربی). در عربی و آلمانی همه اسمها از هر حرف تعریف (مذکر، مؤنث و خنثی) و ضمایر آن برخوردار میباشند، اما دلیلی نیست که مورد اطلاق حتماً چنین جنسیتی داشته باشد. چنان چه در زبان آلمانی، حرف تعریف دختر خنثی و حرف تعریف میز مذکر میباشد. پس، ضمیر غایب «هو» دلیل بر جنسیت و مذکر بودن حق تعالی که منزه (سبحان) از این اوصاف است نمیباشد.
بحث معرفتی:
الف – اولین شناخت عقلی آدمی از وجود خداوند متعال درک مینماید، معرفت به «هو» میباشد. یعنی میفهمد «اویی» هست که او خداوند و پروردگار عالمیان است. هر چند که نشناسد این «هو – او» کیست؟
رورتی، جامعهشناس و فیلسوف معاصر غربی (پست مدرن) میگوید: «هیچ چیزی خودش نیست و همه چیز نشانه است». هر چند که او نفهمید که بالاخره این همه نشانه معرف کیست؟ اما حرف جدیدی نگفته است، خداوند متعال فرمود: همه چیز «اسم الله» است، یعنی نشانهی اوست و «هو – او» را نشان میدهد.
پس، هر چه ما میبینیم و میشناسیم (به غیر از الله جلّ جلاله)، قائم بالذات نیست و نشانهای است که غیرِ غائبی را نشان میدهد. یعنی «هو».
بعد با دیدن و شناختن نشانهها (اسمها)، به آن غایب (هو – او) شناخت و معرفت پیدا میکنیم. به عنوان مثال: از آنجایی که به حکم عقل میدانیم هیچ چیزی به خودی خود و از هیچ به وجود نمیآید، میفهمیم که هر پدیدهای، پدید آورندهای دارد – هر معلولی، علتی دارد – هر حادثی، محدثی دارد – هر مصنوعی، صانعی دارد و ... – پس همه این پدیدهها و نشانهها و اسمها، همان «هو» را نشان میدهند، که ابتدا نمیدانیم کیست؟ اما میفهمیم که «هو – او» هست.
*- وقتی با دیدن و شناخت عالم هستی، فهمیدیم که هر آن چه در آسمان و زمین است، «هو» را نشان میدهند، میفهمیم که «إله» اوست، هستی بخش اوست، قابل پرستش اوست و از شناخت «او» نیز عاجز هستیم و در هر چه پیش میرویم به «وَلَه» و حیرتمان افزوده میشود:
«وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاء إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ» (الزخرف، 84)
ترجمه: و اوست آن که در آسمانها إله و در زمین إله است و او حکیم و علیم است.
*- وقتی نشانهی «هستی» را در تمامی پدیدههای عالم مشاهده کردیم، میفهمیم که «هو» زنده است و هستی بخش، خودش مرده یا بیجان نیست.
«هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (غافر،65)
ترجمه: اوست [همان] زندهاى كه خدايى جز او نيست پس او را در حالى كه دين [خود] را براى وى بىآلايش گردانيدهايد بخوانيد سپاس[ها همه] ويژه خدا پروردگار جهانيان است.
*- وقتی دانستیم که خلق چنین عالمی علم و قدرت میخواهد، میفهمیم که «او»یی که هنوز نمیشناسیماش، باید «علیم و قادر» باشد:
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ» (الرّوم، 54)
ترجمه: خداست آن كس كه شما را ابتدا ناتوان آفريد آنگاه پس از ناتوانى قوت بخشيد سپس بعد از قوت ناتوانى و پيرى داد هر چه بخواهد مىآفريند و هموست داناى توانا.
*- و وقتی دیدیم و دانستیم که همه چیز اسم و نشانهای است که «هو - او» را نشان میدهد، میفهمیم که «هو» دیگر خودش نشانهی غیری نیست. پس همه چیز نشانه است به غیر از هو، لذا یگانه است «هو الله احد» و چیزی مثل او نیست:
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ» (الشوری، 11)
ترجمه: پديد آورنده آسمانها و زمين است، از خودتان براى شما جفتهايى قرار داد و از دامها [نيز] نر و ماده [قرار داد] بدين وسيله شما را بسيار مىگرداند، چيزى مانند او نيست و اوستشنواى بينا.
*- و همین طور با دیدن سایر نشانههایش میفهمیم که «هو العزیز الحکیم» - «هو السمیع البصیر» - «هو القیّوم» ... و سایر اسماء حسنا – یعنی برترین نشانهها که همان اسمهای اعظم الهی هستند و بدیهی است که برترین نشانهها، برترین مخلوقات، یعنی انسانهای کامل میباشند، لذا امام صادق علیه السلام در خصوص اسماء الحسنی (اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى)، و آیه مبارکهی:
«قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا» (الإسراء، 110)
ترجمه: بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد، براى اوست نامهاى نيكوتر و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهستهاش مكن و ميان اين [و آن] راهى [ميانه] جوى.
فرمودند:
«نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسني الَّتي لا يَقبَلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً الاّ بِمَعرفَتِنا» (اصول کافي/ ج1/ ص 143 / باب 4)
ترجمه: به خدا ما هستيم آن اسمهای نيکوی او (نشانههای برتر او) ، که از بندگان هيچ عملی پذيرفته نمیشود جز به شناخت ما.
پس، عقل و فطرت، قبل از هر چیز «هو – او» را میشناسد و سپس نسبت به سایر اسما و نشانههای او، علم و معرفت پیدا میکند. و از این رو «هو» را اسم اعظم نیز نامیدهاند.
دعا:
در خاتمه این بحث، با در نظر گرفتن حاجات مادی و معنوی که قطعاً در رأس آن تعجیل در ظهور حضرت (عج) و دفع ظلم ظالمین قرار دارد، دعوت میشود تا این بخش کوتاه از دعای ژرف جوشن کبیر را با تأمل و تعمق و با هم بخوانیم:
یا مَنْ لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ اِلاّ هُو - ای کسی که غیب را نمیداند، جز او؛
يا مَنْ لا يَصْرِفُ السُّوَّءَ اِلاّ هُو – ای کسی که شرّ و بدی را دفع نمینماید، جز او؛
يا مَنْ لايَخْلُقُ الْخَلْقَ اِلاّهُوَ – ای کسی که خلق را نیافریند، جز او؛
يا مَنْ لايَغْفِرُ الذَّنْبَ اِلاّ هُو – ای کسی که گناه را نیامرزد، جز او؛
يا مَنْ لا يُتِمُّ النِّعْمَة اِلاّ هُو – ای کسی که نعمت را تمامی نمیکند، جز او؛
يا مَنْ لا يُقَلِّبُ الْقُلُوبَ اِلاّ هُو – ای کسی که قلبها را منقلب نمیکند، جز او؛
يا مَنْ لا يُدَبِّرُ الاْمْرَ اِلاّ هُو – ای کسی که امور را تدبیر نمیکند، جز او؛
یا مَنْ لا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ اِلاّ هُو – ای کسی که باران را فرو نفرستد، جز او؛
يا مَنْ لا يَبْسُطُ الرِّزْقَ اِلاّ هُو – ای کسی که رزق را نگستراند، جز او؛
يا مَنْ لايُحْيِى الْمَوْتى اِلاّ هُوَ – ای کسی که مرده را زنده نمیگرداند، جز او؛
يا مُعينَ الْضُعَفاَّءِ يا صاحِبَ الْغُرَباَّءِ، يا ناصِرَ الاْوْلِياَّءِ يا قاهِرَ الاْعْداَّءِ.
اى كمك كار ناتوانان، اى رفيق غریبان (تنها ماندگان – دور از وطنان، بیکسان و ...)، ای يار دوستان، اى چيره (قهار) بر دشمنان.
حال دعاهایتان را آغاز نمایید با: «ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم» در ابتدا و انتها.
کلمات کلیدی:
قرآن توحید ذکر