درس 5 – "شناخت – 1" / آیا انسان امکان شناخت دارد؟ - امکان شناخت در قرآن مجید (باز پخش)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
«شناخت»
مقدمه:
"شناخت" یعنی "درک انسان از حقایق"؛ و مقصود از حقیقت، "مطابق واقع بودن" میباشد که البته این شناخت، کار "عقل" است و حتی محسوسات نیز پس از ارجاع یافتههای حسّی به عقل قابل شناخت میباشند. به عنوان مثال: وقتی یک عده بیمار میشوند و دانشمندان علوم تجربی مطالعات خود را برای یافتن علت آغاز میکنند و پس از آزمایشات فراوان و گستردۀ علمی، اعلام میدارند که «علت این بیماری، ویروس آنفولانزا و یا کرونا و یا ... میباشد و علت فشار خون یا سرطان و سایر بیماریها چه میباشد»، این یک نتیجهگیری عقلی، از علوم تجربی میباشد، چرا که بحث از "علت و معلول" دارد؛ و البته که "عقل به نور علم میبیند».
●- اولین مسأله در مبحث شناخت این است که «آیا اساساً برای انسان امکان شناخت، به گونهای که یقین آورد درست است، وجود دارد، یا ندارد؟»
برخی از نظریهپردازان غربی، با این استدلال که «انسان فقط دو ابزار شناختی دارد که یکی حسّ است و دیگری عقل، و هر دو اشتباه میکنند»، نتیجه گرفتهاند که پس، امکان شناخت حقایق به صورت قطعی وجود ندارد!»
پاسخ آنها را بسیار ساده و روشن دادهاند، در عرصۀ علوم عقلی (موسوم به فلسفه)، از آنها میپرسند: «آیا به این نتیجۀ عقلی رسیدهاید که حس و عقل خطا میکنند، یا خیر؟» - «اگر چشم تو استیگمات شد و یک انسان را با دو کله دیدی، از کجا میفهمی که چشمت خطا میبیند؟ میگویی: چون علم دارم که انسان دو کله ندارد»؛ پس این خودش یک معرفت و شناختی است که خودت در آن خطایی نمیبینی و به آن یقین داری.
علت اختلاف در جهانبینیها
علت اصلی پیدایش "جهانبینی"های گوناگون و اختلاف بین آنها، و بالتبع اختلاف در ایدئولوژیها (بایدها و نبایدها – حقوق – احکام و ...)، همین اختلاف در "شناخت" هر کسی از حقایق عالَم هستی میباشد؛ چنان که در جهانبینی مادی [ماتریالیستی]، عالم هستی سراسر مادی معرفی میشود، و در جهانبینی توحیدی و اسلامی، وجود و حیات به ماده اختصاص ندارد، و عالَم نیز آفرینندهای حیّ، علیم و حکیم دارد.
همین اختلاف شناخت، به حقوق و قوانین و احکام شکل میدهد. اگر عالَمی جز ماده وجود ندارد، پس چرا ما در این عمر کوتاه خود به شکل انسان، پایبند به حقوق، اخلاقیات و ... باشیم؟ منطق حکم میکند که اگر همه چیز مادی هست و من فقط چند دهه انسان هستم، و در آخر نیز همه مساوی و خاک میشوند، پس همگان باید به دنبال "لذت و منفعت" شخصی خود باشند! و همین منطق، وقتی در چارچوب یک نظریه مطرح میشود، مکتب "اومانیسم" را پدید میآورد که ریشۀ اعتقادی و عملی تمامی کفار و نیز نظامات سیاسی و حکومتی کفر و استکبار میگردد و استبدادها، ظلمها و جنگها را توجیه میکند!
امکان شناخت
اگر آدمی قائل به "عدم امکان شناخت" بود، هیچ اقدامی برای کشف هیچ علمی نمینمود.
دقت شود که وقتی میگوییم: «کشف علم»، مقصود الزاماً در عرصههای فیزیک، شیمی، پزشکی، زمینشناسی و ... نمیباشد؛ بلکه همین که انسان برای انجام هر کاری، به دنبال علت، ضرورت، نیاز، اسباب و واسطههای مناسبش میرود، یعنی به دنبال "کشف علم" میرود؛ میخواهد روشهای تحقق، راهکارها و ابزارهای مناسبش را بشناسد.
"فکر"، یعنی: «کار ذهن روی معلومات، برای رسیدن و معلوم کردم مجهولات»؛ مانند حل مسائل ریاضی، که تا معلومی نباشد، یافتن مجهول محال است. کسی نمیپرسد: «چند ضرب در چند، چند میشود؟!»، چرا که پاسخی ندارد؛ بلکه ابتدا یک یا چند معلوم را میدهند و سپس میپرسند:«2 ضرب در 2 چند میشود؟» و همین کار فکر، یعنی "امکان شناخت".
بنابراین، حتی کسانی که منکر امکان شناخت شده و میشوند، با ارائهی نظریات خود و پافشاری برای اثبات آنها، اقرار نموده و مینمایند که "آدمی امکان شناخت متقن دارد"!
●- نمیشود مدعی شد و عاقلانه و عالمانه نیست، اگر کسی بگوید: «من به نور علم، به صورت قطع و یقین شناختم که خاکِ زمین مناسب برای کشت بذر میباشد، و البته برای رشد بذر، آب و آفتاب نیز لازم است؛ و به صورت قطع و یقین دانستم که بشر میتواند و باید بذر را بکارد تا محصولش را استفاده نماید؛ اما نمیتوانم به شناخت قطعی برسیم که زمین، آسمان، خورشید، باران، خودم و بذر را چه کسی خلق کرده است؛ و چه کسی این بذر را در دل خاک میرویاند تا به ثمر برسد؟ به قطع میدانم که رویاندن، کار من، زمین، آفتاب و آب نیست؛ چنان که اگر جو بکارم، گندم نمیروید؛ و به طور قطع نیز میدانم که این رویش نیز خود به خود پدید نمیآید!» پس اگر کسی چنین ادعایی کرد، دیگر نه عقل است و نه علم، بلکه عناد و لجاجی در کفر (پوشاندن حقایق) میباشد.
«أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ * أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (الواقعه، 63 و 64)
- آيا آنچه را كشت مىكنيد ديدهايد (در آن اندیشه نمودهاید)؟ * آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم؟!
امکان شناخت در قرآن مجید
خداوند متعال در آیات متعددی تعلیم میدهد که «نه تنها به شما امکان شناخت دادهام، بلکه اساساً تو را خلق نمودم تا بشناسی؛ و به همین واسطه، از تمامی مخلوقات من برتری یابی و خلیفة الله شوی».
*- در خلقت آدم علیه السلام، برای فرشتگان پرسشی ایجاد شد که چرا او خلیفة الله شود و آن هم در زمینی که بقای موجوداتش مستلزم خونریزی و تباه کردن سایر موجودات میباشد؛ در حالی که ما حیات مادی نداریم که به این نحو از حیات نیاز داشته باشیم؟! خداوند متعال فرمود که ابتدا علم تمامی نشانهها [اسماء] را به آدم علیه السلام آموختم، سپس آنها را به فرشتگانم عرضه کردم و پرسیدم: «اگر مدعی هستید که شما میتوانید خلیفة الله باشید، درباره اینها بگویید» و آنها گفتند: «خودت میدانی که ما چنین علم (شناختی) نداریم»! این یعنی امکان گستردۀ "شناخت برای انسان".
*- خداوند متعال متذکر شده است که به تو چشم و گوش ظاهر و باطن و نیز سینه و قلب برای فهم دادهام، عقل و امکان کشف علم موهبت نمودهام؛ لذا نه تنها میتوانی بشناسی، بلکه در این امر مسئول (مورد سؤال) میباشی:
«وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ» (المؤمنون، 78)
- و او كسى است كه براى شما گوش و چشم و قلب [عقل] ايجاد كرد؛ امّا كمتر شكر او را بجا مىآوريد. (کمتر مُنعم و نعمت را میشناسید و از آن بهرۀ درست و کامل میبرید).
«وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» (الإسراء، 36)
- از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند.
این یعنی: اجازه نداری که در جهل و ندانی خودت متوقف شوی و بر اساس آن عمل نمایی، بلکه به تو "شنوایی، بینایی ظاهری و باطنی و امکان درک و فهم" داده شده است و مسئولی که بشناسی و بدانی و بر اساس آن اتخاذ مواضع و عمل نمایی.
*- خداوند متعال، برای کسب علم و شناخت عقلی، ضمن موهبت ابزار و امکان شناخت، دو کتاب عظیم "خلقت و وحی" را پیش روی انسان گشوده و امر به مطالعۀ آنهابا نگاه توحیدی و خداشناسی نموده است، چرا که همه چیز مخلوق و نشانۀ اوست: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ – بخوان، به اسم (به نشانۀ) پروردگارت که خلق کرد / العلق، 1». و تازه امروزه دانشمندان غربی به این نتیجه رسیدهاند که «هیچ چیزی خودش نیست، همه چیز نشانه (اسم) است و علم یعنی نشانهشناسی»!
*- خداوند متعال در قرآن کریم متذکر شده و تعلیم داده است که هر چه هست، مخلوق است و هر مخلوقی، خودش "اسم = نشانۀ" خالق میباشد.
*- خداوند متعال برای عقلی که به آدمی موهبت نموده، ارزش والایی قائل است و میفرماید: همانگونه که ایمان دلیل عقلی و علمی میخواهد، کفر هم دلیل عقلی و علمی میخواهد، لذا حتی به پیامبرش میفرماید که به بندگان جاهل، متکبر و کافرش بگوید: «هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ – دلیل خود را بیاورید، اگر راست میگویید».
«أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ» (الأنبیاء، 24)
- آيا آنها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليلتان را بياوريد! اين سخن كسانى است كه با من هستند، و سخن كسانى [پيامبرانى] است كه پيش از من بودند!» امّا بيشتر آنها حق را نمىدانند؛ و به همين دليل (از آن) روى گردانند.
●- بنابراین، نه تنها برای انسان، امکان شناخت وجود دارد، بلکه اساساً انسان عاقل و سالم، مکلف و موظف به "شناخت" میباشد و هیچ کاری را بدون شناخت انجام نمیدهد؛ و البته تمامی اکتشافات علمی و نیز انجام تحقیقات برای معلوم کردن مجهولات، به خاطر امکان شناخت و یقین انسان به این امکان میباشد.
شهید، آیت الله مطهری رحمة الله علیه:
«این همه در قرآن، امر به "نظر" هست، امر به تفکر و تدبر هست، و تعبیراتی از این قبیل: "قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ / یونس علیه السلام، 101"- به این مردم بگو نظر کنند؛ (نظر یعنی فکر کردن)، فکر کنید در این آسمانها و زمین چه چیزهایی هست؟
قرآن میگوید: در این آسمانها و زمین نظر کنید، بروید هر چه هست بشناسید. ای انسان! خودت را بشناس، جهانت را بشناس، خدایت را بشناس، زمانت را بشناس، جامعه و تاریخ خودت را بشناس. حتی آیۀ "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ – این اهل ایمان، بر شما باد خودتان /المائده، 105"، آنطور که الان در ذهنم هست، مفسرینی از قبیل علامه طباطبایی مد ظله، میگویند: یعنی خودت را بشناس» (مسأله شناخت – ص 32)
آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه:
«برخلاف نوسانات و بحرانهایی که برای فلسفه غربی بهویژه در زمینهٔ شناختشناسی پیش آمده، بهطوری که بعد از گذشت بیست و پنج قرن از طول عمر آن هنوز هم نهتنها بر پایگاه محکم و استواری دست نیافته، بلکه میتوان گفت پایههایش لرزانتر هم شده است. برعکس، فلسفه اسلامی همواره از موضع نیرومند و استواری برخوردار بوده و هیچگاه دستخوش تزلزل و اضطراب و بحران نگردیده است و با اینکه کمابیش گرایشهای مخالفی در کنار آن به وجود آمده و گهگاه فلسفه اسلامی را درگیر کرده، ولی پیوسته موضع قاطع ایشان مبنی بر اصالت عقل در مسائل متافیزیکی کاملاً محفوظ بوده، و بدون اینکه از ارج تجارب حسی بکاهند و اهمیت بهکارگیری روش تجربی را در علوم طبیعی انکار کنند، بر استفاده از متد تعقلی در حل مسائل فلسفی تأکید داشتهاند.» (شناخت شناسی، ص 148)
- تعداد بازدید : 433
- 25 بهمن 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات