درس 6 – شناخت (معرفت) – 2 / ابزار شناخت (باز پخش)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
شناخت (معرفت) – ابزار شناخت
فصل اول - شناخت (معرفت):
●- "شناخت"، مقدم بر هر امری میباشد؛ یعنی نه فقط فیلسوفان و حکمیان، بلکه هر انسانی در هر امری، ابتدا تلاش میکند که "بشناسد"، سپس بر مبنای آن قضاوت کند، انتخاب کند، برگزیند و حرکت نماید.
●- معنای شناخت
اما "شناخت" که معادل عربی آن "معرفت" میباشد یعنی چه؟!
برای "شناخت"، تعاریف گوناگونی نمودهاند که البته مغایر با هم نیستند، اما به زبان ساده، "شناخت" یعنی "مطلق علم". وقتی نسبت به چیزی علم پیدا نمودید، شناخت حاصل نمودهاید.
"عالَم"، یعنی "علامتها = نشانهها" و "عِلم"، شناخت و آگاهی نسبت به آنهاست، چنان که غربیها تازه امروزه به این حقیقت دست یافتهاند که: هیچ چیزی خودش نیست؛ هر چیزی، نشانۀ چیز دیگری است، پس "علم" یعنی "نشانه شناسی".
البته آنان به خاطر کفر و لجاجی که با توحید و معاد دارند، هرگز نتیجه نمیگیرند که «پس، کلّ عالَم، علامت و نشانه است و غیر خود را نشان میدهد»، اما تا همین مقدار که فهمیدهاند نیز یافتۀ جدیدی نیست، چنان که در آیات متعددی تصریح شده است که تمام عالم هستی، آیه (نشانه) است، برای آن که علم و آگاهی یابید و او (هُوَ) را بشناسید:
«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» (الأنعام، 97)
- او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاريكیهاى خشكى و دريا، به وسيلۀ آنها راه يابيد! ما نشانهها (ى خود) را براى كسانى كه مىدانند، (و اهل فكر و انديشه و علم میباشند) بيان داشتيم!
بنابراین، "شناخت" یعنی همان علم و آگاهی نسبت به نشانهها؛ حال فرقی ندارد که از نشانههای روشنی در جایی به وجود مبدأ نور پیببرید و یا از چینش اتاقی پیببرید که اینجا اتاق خواب یا اتاق بیمارستان است؛ یا از کلّ عالَم هستی با نشانههای گوناگونش، خالق، مالک و ربّش را بشناسید.
●- اهمیت شناخت:
"اهمیت شناخت" نیازی به توضیح و استدلال ندارد. کسی که شناخت [علم و آگاهی] ندارد، نابینایی است که در تاریکی حرکت میکند؛ لذا نه تنها به مقصد نمیرسد، بلکه در گمراهی هلاک میشود.
فرض کنید که نشانههای آب و اسید برای کسی مشتبه شود و او نیز بدون تأمل، تفکر، تحقیق و ...، عجولانه اسید را به جای آب بنوشد؛ یا کسی وارد جنگلی شود، بدون این که راهنما داشته باشد، راه را بشناسد، نقشۀ راه و قطبنما داشته باشد، زاد و توشۀ لازم را به همراه برده باشد و ...؛ آیا جز سرگردانی، گُم شدن در جنگل و هلاکت، انتظاری برای او میرود؟!
علامه، آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه:
«برای انسان به عنوان یک موجود آگاه که فعالیتهایش از آگاهی نشئت میگیرد، یک سلسله مسائل بنیادی مطرح است که تغافل و شانه خالی کردن از تلاش برای یافتن پاسخهای صحیح آنها، او را از مرز انسانیت خارج کرده، به چارپایان ملحق میسازد، و باقیماندن در حال شک و دودلی علاوه بر اینکه وجدان حقیقتجویش را خرسند نمیکند و نگرانی از مسئولیت محتمل را رفع نمینماید، وی را موجودی ایستا و بیتحرک و احیاناً خطرناک بهبار میآورد، چنانکه راهحلهای غلط و انحرافی مانند مادیگری و پوچانگاری نیز نمیتوانند آرامش روانی و خوشبختی اجتماعی را فراهم کنند، و ریشهایترین عامل مفاسد فردی و اجتماعی را باید در کژبینیها و کژاندیشیها جستوجو کرد.» (شناختشناسی، 145)
فصل دوم - ابزار شناخت
برخی از روی جهل، تکبر و لجاجت، به طور کلّی "توسل" را نفی و تکذیب میکنند، در حالی که هیچ کاری، بدون توسل به وسائل مربوطهاش، به انجام نمیرسد، چنان که رشد و قُرب به خداوند سبحان نیز وسیله میخواهد؛ پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان صلوات الله علیهم اجمعین، وحی، ولایت، امامت و ...، هیچ کدام هدف و یا حاشیه نیستند، بلکه همه وسایل رشد و هدایت به سوی معبود میباشند، چنان که نماز، روزه، حج، جهاد، انفاق و ... نیز همه وسایل رشد فردی و اجتماعی میباشند، لذا فرمود:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (المائدة، 35)
- اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خداوند پروا كنيد و (براى تقرّب) به سوى او، وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، شايد رستگار گرديد.
"شناخت = علم و آگاهی"، مستلزم برخورداری انسان از "منابع شناخت" و نیز "ابزار شناخت" میباشد؛ لذا کتاب خلقت و کتاب وحی، "منابع شناخت" میباشند؛ و آدمی هیچ منبع دیگری برای شناخت ندارد؛ اما باید از ابزارهای لازم برای شناخت آنها نیز برخوردار باشد؛ آن هم در وجودش و نه در بیرون. نه تلسکوپ به درد فرد نابینا میخورد و نه وحی به کار انسان بیخرد و غافل میآید!
بنابراین، خداوند خالقی که شناخت [علم و آگاهی] را لازمۀ رشد، کمال و قرب به خود قرار داده، لابد "ابزار شناخت" را نیز در اختیار او گذاشته است!
ابزارهای بیرونی، مانند تجهیزات تقویت بینایی [تلسکوپهای قوی که با آن حتی سیارات در کهکشانهای دیگر را میتوان دید، یا دستگاههای تقویت صدا و دریافت و ارسال امواج صوتی و ...؛ همه کمک به ابزارهایی است که در وجود ما قرار داده شده است؛ چنان که نابینا با تلکسوپ نیز نمیبیند و ناشنوا، امواج را نمیگیرد.
●- شناخت هر چیزی، ابزار مناسب خودش را میخواهد، چنان که با گوش و شنیدن صدا، رنگ تشخیص داده نمیشود، و با دیدن و لمس کردن نیز وزن به دست نمیآید.
●- حسّ
یکی از ابزار شناخت، "حسّ" میباشد، همان حواس پنجگانه. اما حسّ فقط برای درک از شاخصههای طبیعت (ماده) میباشد؛ مثل که این رنگ، اندازه، بو، مزه و صدای چیزی را درک نمایید؛ و البته این حسّ از یک سو بسیار محدود است، و از سویی دیگر بسیار خطا دارد؛ و در نهایت نیز دریافتهایش را به عقل میدهد.
●- عقل
قوۀ دیگر، "عقل" است که به علت علوم پایه و فطریاش، "منبع شناخت" است و به علت قوۀ تجزیه و تحلیل، صدور حکم قطعی و تصدیق یا تکذیبش، "ابزار شناخت" میباشد.
با چشم میبینید که آبی در ظرفی میجوشد – با لمس یا نزدیک شدن لامسه نیز میتوانید حرارت آن را حس کنید – چشم شما، حرارت زیر این ظرف را نیز میبیند؛ اما این "عقل" است بر اساس قاعدۀ "علیّت"، حکم میدهد که "حرارت علت به جوش آمدن آن آب شده است".
پزشکان و داروسازان، یک واکسن را روی هزار و یا دههزار نفر آزمایش میکنند و پس از حصول نتیجه مثبت، حکم میدهند که این واکسن، همگان را در مقابل فلان ویروس و یا ابتلا، واکسینه میکند. خب این را از کجا فهمیدند، مگر روی همگان آزمایش کردند که بگویند: «نتیجهای تجربی بود»؟! خیر، بلکه با عقلی که به نور علم میبیند، جزئی را به کلّی تعمیم دادند و به این دریافت عقلی رسیدند که واکسن در همگان یک اثر را دارد.
پس، در امر شناخت، انتقال علوم و تجزیه و تحلیل آن و رسیدن به نتیجه و تکذیب یا تصدیق، کار "عقل" است.
●- قلب
●- "قلب (دل)" را نیز از ابزار شناخت بر شمردهاند و شاید به لحاظی درست هم باشد، اما حقیقت این است که کار "قلب = دل، یا همان جان آدمی"، فهمِ آن حکم عقلی و حقایقی میباشد که عقل به نور علم دیده و شناخته است؛ و به همین دلیل، ایمان یا کفر، و نیز حبّ یا بغض، نسبت به هر کسی یا هر چیزی، کار قلب است.
●- وحی
"وحی" ابزار شناخت آدمی نیست، بلکه همان "علم" است، تجلی علم الهی است که عقل به نور آن میبیند و میشناسد؛ "وحی" بیان حقایق و واقعیاتی است که در کتاب خلقت نوشته شده است؛ لذا فرمود: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ - و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه در آن همه چيز تبیین (روشن) شده است، و مايۀ هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است/ النّحل، 89» و قلب اگر ممهور نشده باشد، اگر نمُرده باشد، اگر محجوب نشده باشد، میفهمد و باور میکند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که ابزار شناخت آدمی، فقط حس و عقل اوست، و البته محسوسات را نیز با درک مفاهیم جزئی، دسته بندی ... و تصدیق نهایی عقل میشناسد.
لذا شناخت و حکم عقل "حجّت" است؛ و البته نباید هر تخیل، توّهم، تصور و تفکری را "عقل" نامید، مضافاً به این که در مبحث اصول عقاید، مقصود از عقل، عقل ریاضی یا عقل معاش نمیباشد، بلکه مقصود، همان "عقل شناختی" میباشد.
امام موسی کاظم علیه السلام:
«إنَّ للّه ِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ: حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ.» (اصول کافی، ج1، کتاب عقل و جهل)
خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجّتى درونى. حجّت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجّت درونى همان خردها (عقول) میباشد.
- تعداد بازدید : 440
- 12 اسفند 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اصول اعتقادات