ایرانپیان – یادداشت/ علیرضا م.: یکی از امتیازات اغلب مسئولین غربی این است که همگی به یک دین و آیین اعتقاد راسخ دارند و در آن جهت حرکت میکنند، هر چند که دینشان شیطانپرستی و مکتبشان فراماسون است.
دین که فقط اسلام یا مسیحیت نیست، شیطانپرستی نیز خودش یک دین است. تعریف دارد، فلسفه دارد، هدف دارد، متناسب با اهدافش احکامی دارد که برای اجرای آنها ابزار قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، صنعتی و ... مورد بهرهوری قرار میگیرد.
یکی از بزرگترین ضعفهای برخی از مسئولین ما نیز این است که دین و آیین روشنی ندارند؛ نام اسلام را میآورند، اما به جای آن که به دنبال اسلام بروند، اسلام را به دنبال خودشان میکشانند و به جای آن که خود را مطابق با اسلام تغییر دهند، تلاش میکنند تا اسلام را تغییر داده و مطابق اهداف، امیال، اندیشهها و حتی اوهام خود کنند.
یکی از بزرگترین ضعفهای برخی از مسئولین ما نیز این است که دین و آیین روشنی ندارند؛ نام اسلام را میآورند، اما به جای آن که به دنبال اسلام بروند، اسلام را به دنبال خودشان میکشانند و به جای آن که خود را مطابق با اسلام تغییر دهند، تلاش میکنند تا اسلام را تغییر داده و مطابق اهداف، امیال، اندیشهها و حتی اوهام خود کنند.
اگر به تاریخ دولتها طی این 34 سال دقت کنیم، به وضوح مشاهده خواهیم کرد که اغلب دولتها سعی کردند چیزی از اسلام کم یا به آن زیاد کنند تا وفق مرادشان شود(؟!) شاید به نظر آنها عوض کردن دین راحتتر از عوض کردن خود مطابق دین است؟!
(در عمل و یا حتی بیان صریح) یکی آمد گفت همهی اسلام حق است و بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران نیز حق است، اما خوب است «موکراتیک» را به آن اضافه کنیم – دیگری گفت: اگر ملیگرایی و ناسیونالیسم را کنارش بگذاریم بهتر است – آن یکی گفت: یک اگر برای مدتی «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» را برعکس کنیم و کمی با کفار و دشمنان مهربانتر باشیم، هر چند به ضرر ملت باشد بیشتر به نفع نظام و ملّت است – دیگری گفت: اسلام خوب است، ولی چون الگوی حکومتی نداریم، چکسلواکی الگوی خوبی است – دیگری گفت: نمره قبولی در اسلام از 12 تا 20 است، حالا من و اطرافیانم اگر 20 یا 18 نباشیم و 12 باشیم نیز قبول هستیم – یکی دیگر گفت: ولایت فقیه خوب است، اما باید شورایی باشد – آن یکی گفت: خوب است، ولی به شرط آن که تشریفاتی و تقدسی باشد و در امور دخالتی نکند – یکی دیگر گفت: اسلام دین تسامح و تساهل است و در نهایت خودش از فرط تسامح و تساهل به انگلیس پناهنده شد –
آن یکی گفت: دوره اسلامیت به انتها رسیده و باید به جای اسلام بگوییم «انسان» تا ظهور برسد و حکومت جهانی به راه بیاندازیم – دیگری گفت ....، و اکنون گفته میشود که «امام زمان ما بهار است – آقای مشایی مرد است بهاری، بهاری، بهاری» پس در نتیجه «زنده باد بهار»!یکی دیگر به سبز سیدی چسبید تا انقلاب مخملی به راه اندازد – آن یکی گفت: دوره اسلامیت به انتها رسیده و باید به جای اسلام بگوییم «انسان» تا ظهور برسد و حکومت جهانی به راه بیاندازیم – دیگری گفت ....، و اکنون گفته میشود که «امام زمان ما بهار است – آقای مشایی مرد است بهاری، بهاری، بهاری» پس در نتیجه «زنده باد بهار»!
الف – همه مسئولین در سه قوه (اعم از رؤسا و زیر مجموعه) و سایر سازمانها و نهادها باید توجه داشته باشند که از سوی مقام معظم رهبری و یا مردم، برای تبیین تئوریک دین و ارائه نقطهنظرات خود، تدوین تفاسیر جدید که تداوم و محصول همان نطفه ناپاک «قرائت جدید و دگراندیشی» است انتخاب نشدهاند؛ بلکه برای کار کردن در لوای دین و انجام خدمات مربوطه در چارچوب قوانین منتخب و منتصب شدهاند.
یعنی چه هر مسئولی (به ویژه در قوه مجریه) که بر سر کار میآید، امکانات مادی و معنوی کشور و منصبش را صرف تئوریپردازیهایی میکند که کلاً هیچ نتیجهای جز ایجاد اعوجاج در دین و اعتقادات مردم نداشته و ندارد؟ مگر اینها مسئولیت و کار مشخص و تعریف شدهای ندارند؟ خُب اگر خیلی دوست دارند که نظریهپرداز یا به قولی ایدئولوگ شوند، استعفا داده و در جایگاه دیگری قرار گیرند و به این کار بپردازند.
ب – الحمدلله این مملکت به لحاظ برخورداری از اندیشمندان دینی، اسلام شناسان عالِم و عامل، فقها، محدثین، مفسرین، مجتهدین و مراجع، در غنای کامل به سر میبرد.
الحمدلله این مملکت به لحاظ برخورداری از اندیشمندان دینی، اسلام شناسان عالِم و عامل، فقها، محدثین، مفسرین، مجتهدین و مراجع، در غنای کامل به سر میبرد.
اسلام ناب محمّدی (ص) امروزه نه تنها وارث علوم شیخ مفیدها، علامه مجلسیها، کلینیها، ملا هادی سبزواری، بوعلی سینا، ملاصدرا و دیگران است، بلکه از ذخائر بسیار ارزشمند معاصری چون: سید قاضی، علامه طباطبایی، محمد تقی جعفری، مطهری، بهشتی، آیت الله بهاء الدینی، آیت الله بهجت (ره) ... و سایر آیات عظام و عالمان ربّانی و دانشمندانی که در قید حیات هستند، مثل آیت الله جودی آملی، آیت الله حسن زاده آملی، آیت الله جعفر سبحانی و ... بهرهمند است و در امر «ولایت – سیاست – حکومت و اداره جامعه» نیز به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و پس از ایشان امام خامنهای متنعم شده است و نیازی ندارد که قوه سران مجریه یا سایر مسئولین کارشان را رها کرده و برای آنها اسلام و امام زمان (عج) معرفی کنند.
ج – چطور اینها به خود اجازه میدهند به جای آن که یا خودشان را با دین منطبق کنند و یا مردانه کنار بکشند، تلاش کنند تا دین را مطابق اهداف، امیال، آمال و اوهام خود تغییر دهند؟! مگر دین بازی و شوخی است و مگر فرج و ظهور «امام زمان عج» العیاذ بالله ابزار تبلیغاتی آقایان است و یا مگر مسلمین و شیعیان بازیچه حضرات هستند؟! چرا به جای آن که خود را فدای اسلام و امام کنند، امام زمان (ع) را مال المصالحه مطامع سیاسی خویش قرار میدهند؟!
چه معنایی دارد که آقای احمدینژاد شعار «زنده باد بهار» راه بیاندازد و بعد مشایی را مرد بهاری بهاری بهاری معرفی کند و او هم با سوء استفاده از فراز یک زیارت بگوید «امام زمان ما بهار است»؟!
د – چه معنایی دارد که آقای احمدینژاد شعار «زنده باد بهار» راه بیاندازد و بعد مشایی را مرد بهاری بهاری بهاری معرفی کند و او هم با سوء استفاده از فراز یک زیارت بگوید «امام زمان ما بهار است»؟! واقعاً چطور جرأت میکنند که در محضر امام زمان (عج) این چنین نام او و انتظار شیعیانش را وسیله و ابزار تبلیغات انتخاباتی خود قرار دهند؟!
ﻫ - البته که با توجه به مفهوم بلند و عمیق «السلام علیک یا ربیع الأنام و نصره الأیام» ایشان بهار دلهای پژمرده هستند، اما «نصره الأیام» نیز هستند. مهدی، منتظَر، منتقم، سفینة النجاة، عین الحیاة، شریک القرآن، امام الأنس و الجان، العدل المشتهر، مطهر الأرض، ناشر العدل، میثاق الله، تالی کتاب الله، قآئم بقسط، حجةالله، بقیةالله، کلمه تامّه ... و خلاصه مظهر اتمّ اسمای الهی نیز هستند؛ چطور شد که شما فقط همین یک نام بهار را انتخاب کردید تا بگویید: زنده باد بهار – مشایی بهاریه؟! آیا این به غیر از ایجاد اعوجاج در معارف و حقایق حقّه دین، تحمیق مردم و سوء استفاده از اعتقادات پاک آنها برای تبلیغات خود نام دیگری دارد؟ آیا از محضر شریف ایشان خجالت نکشیده و ابایی ندارید؟!
باور بفرمایید که امام زمان (عج) هم کیسه خرمای امیرالمؤمنین علی (ع) را به دوش دارد و هم شمشیرش را به دست.
و – امام زمان (ع) بهار دلهای پژمرده نیز هست، اما به شما و آقای مشایی چه؟ اصلاً چه کسی (جز شما) گفته آقای مشایی بهاریه؟! شما خودت چه سند محکمی هستید که حتماً تشخیصتان درست باشد؟! شاید اصلاً او نه تنها بهاری نباشد، بلکه زمستانی بسیار سرد یا شبهای بلند نباشد و شما مقهور و مسحور او باشید؟ چه دلیلی بر بهاری بودن ایشان است؟ کدام صفت بهار را از خود تجلی دادهاند؟
آقای احمدی نژاد، احترامتان به عنوان یک رئیس جمهور محفوظ، اما بهاری شدن به معنای امام زمانی شدن که انتصابی نیست و اگر هم باشد مقام منتصب کننده شما نیستید. در هیچ روایت و حدیثی هم نخواندیم که آقای مشایی بهاری است و البته در عمل و تجربه نیز نشان خاصی ندیدیم؟
آقای احمدی نژاد، احترامتان به عنوان یک رئیس جمهور محفوظ، اما بهاری شدن به معنای امام زمانی شدن که انتصابی نیست و اگر هم باشد مقام منتصب کننده شما نیستید. در هیچ روایت و حدیثی هم نخواندیم که آقای مشایی بهاری است و البته در عمل و تجربه نیز نشان خاصی ندیدیم؟
البته بخیل نیستیم، فرض میکنیم که به قول شما «آقای مهندس مشایی، مردی است بهاری، بهاری، بهاری»؛ خُب به ما چه؟! حالا ما باید چه کنیم که ایشان مردی بهاری هستند؟! خیلیهای بهاری هستند، شاید بقال سر کوچهی ما و یا آن رفتگر مؤمن و خالص بسیار بهاریتر از بنده و شما و آقای مشایی باشند؟ حال ما چه تکلیفی داریم؟ مردم چه بهایی باید بدهند که آقای مشایی به نظر شما مردی بهاری است؟ یا بهتر بگویم: مردم چه غرامتی باید به خاطر بهاری بودن آقای مشایی و آن هم به زعم شما، پرداخت کنند؟
شما را به خدا بس است دیگر. به جای عوض کردن دین خدا، بروید خودتان را اصلاح و عوض کنید.