نشست"رادیو گفتگو – برنامهی شرح شیدایی" با آقای چینی چپان. بحثی در "ادب زیارت و نقش اخلاص و محبت" – کسی که معرفت دارد و محبت ندارد، میشود ابلیس.
کارشناس مجری / شرح شیدایی: شب شام غریبان است، آقای چینی چیان، مَطلع شما برای ورود به بحث چیست؟
چینیچیان: شام غریبان، مال بازماندههاست. یعنی حرکتی اتفاق افتاده، یک عدهای به شهادت رسیدهاند؛ مسائلش، مباحثش، اسبابش، عللش، اینها همه جای خود، حالا یک عدهای بازمانده هستند و تعزیه دارند.
گاهی وقتها عزاداری فقط یک حزن قلبی است، گاهی یک پویایی هم به دنبالش دارد. معمولاً عزاداری برای عزیزان، یک حزن قلبی است، جمع میشوند به بازماندگان تسلیت میگویند و مابقی نیز حزن و ارادتشان را اعلام میدارد؛ اما عزاداری برای یک شهید به این شکل نیست، یک شور و شکلی دارد که حرکت را تداوم میبخشد. ما به این میگوییم، "ادب عزاداری".
مجری: یعنی ما ده روز محرم را که پشت سر میگذاریم، تازه از شام و غریبان و فردایش، قصههایی که داریم که بیشتر در حوزهی شعور، معرفت و فکری میباشد.
چینیچیان: بله، در این ده روز یک اتفاقی افتاده که نباید میافتاد. خب، حالا ما که جمع شدیم و عزا گرفتهایم، چه کارهایم و چه باید بکنیم؟ به این میگویند ادب عزاداری.
مجری: آقای چینیچیان، این دغدغهای که شما گفتید، انقولتهای عجیبی دارد. شاید خیلیها به ما نقد میکنند که دیگر شورش از شعارش بیشتر شده است. این معرفت و سواد و آدابش کجاست؟ به نظر میرسد دوستانی مثل شما باید روشنگری کنند؟
چینیچیان: بخش اعظمش جوّ است، این را شما بدانید. اینطور نیست که حالا شورش بیشتر است، شعورش کمتره یا ...، اینها نیست. این حملهای که به هیئتها، به سخنرانان یا مداحها میشود، یک جوّ است و جوّ هم که شما میدانید روی "موج" میرود. یعنی ممکن است که اصلاً ده نفر بیشتر یک حرکت را شروع نکنند، اما چون میتوانند در فضای مجازی و شبکهها وارد شوند و دست به دست بچرخانند، ممکن است که یک پیام را ده میلیون نفر از همان ده نفر بگیرند! پس چنین خبری نیست که حالا شورش بیشتر شده، شعورش کمتر شد. این حرفها نیست.
هیئتهای ما را که وارد میشوید، درست مثل ساختار وجودی انسان است که یک عقل دارد برای شناخت و یک قلب دارد، برای ایمان، فهم و عاطفه، لذا حب و بغض دارد، هئیتها نیز همین طور است، اول یک بزرگی، یک استادی به منبر میرود بخش شناخت را تغذیه میکند و سپس یک مداحی میآید بخش عاطفه را تغذیه میکند. یعنی دو بال صعود و پرواز آدمی را قدرت و قوت میبخشند
هیئتهای ما را که وارد میشوید، درست مثل ساختار وجودی انسان است که یک عقل دارد برای شناخت و یک قلب دارد، برای ایمان، فهم و عاطفه، لذا حب و بغض دارد، هئیتها نیز همین طور است، اول یک بزرگی، یک استادی به منبر میرود بخش شناخت را تغذیه میکند و سپس یک مداحی میآید بخش عاطفه را تغذیه میکند. یعنی دو بال صعود و پرواز آدمی را قدرت و قوت میبخشند.
اما، آن چه که ما عرض کردیم "ادب"، واقعاً این ادب چیست؟ آیا یک کلمه است، انتزاعی است؟ یا نه، میخواهیم خیلی عوامانهی خودمان را بگوییم که «ادب، پیاده کردن یک اخلاق است».
به قول مرحوم آیت الله حائری شیرازی که کوتاهترین و جامعترین تعریف "ادب" را از ایشان شنیدم، میفرمود: «اخلاق یعنی موضع گیری شما»! شما راجع به هر چیزی، خواه یک لیوان آب باشد، چای باشد، پدر و مادر باشد، جامعه باشد، سیاست باشد، امام حسین علیه السلام باشد و یا خداوند متعال. آن چه که موضع شماست، میشود "اخلاق" شماست. این اخلاق را چگونه پیاده میکنید، میشود "ادب" شما.
خب، این یک شروع دارد. شروع کجاست؟ اینجاست که موضعگیری شما قلبی است. شما میتوانید ظاهری هر موضعی بگیرید، ممکن است قلباً خوشحال باشید و بروید در یک مجلس عزا و خوشحالی خود را بروز ندهید، یا بر عکسش. پس این قلب است. لذا خداوند فرمود:
« وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ ...» (البینة، 5)
اصلاً انسان امر نشده است، به جز این که خدا را مخلصانه عبادت کند. این میشود "اخلاص". برای عادت این کار را نکند، یعنی اخلاص؛ امام صادق علیه السلام فرمودند که برخی از روی عادت نماز میخوانند. برای عادت مجلس امام حسین علیه السلام را نگیرد؛ هدف داشته باشد، برنامه داشته باشد، انگیزه داشته باشد، همش هم خدایی باشد.
همه دقت کنیم که الحمدلله عشق مردم به اهل بیت و به ویژه به آقا امام حسین علیه السلام بسیار است و قطعاً هم عشق درستی است، منتهی "توجه" مهم است! توجه کنند که خود آقا امام حسین (ع) را نیز به خاطر خدا دوست دارند. این میشود "مخلصین – اخلاص". میگه: امام حسین را چرا دوست داری؟ پیامبر (ص) به آن کودک فرمود که چرا من را اینقدر دوست داری؟ من را بیشتر دوست داری یا خدا را؟ عرض کرد: یا پیامبر! من شما را به خاطر خدای شما دوست دارم.
این اخلاص است، وگرنه خیلیها در دنیا امام حسین (ع) را دوست دارند. اصلاً هر کسی در دنیا این تاریخ را بخواند، میگوید: «عجب مردی! دوست داشتنی است». لذا قدم اول انشاء الله اخلاص است و اخلاص یعنی خود را برای خدا خالص کردن.
حضرت ابراهیم علیه السلام به امت فرمود که «إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» یعنی نمازم، روش زندگیم، حیاتم و مرگم، همش مال خداست. این میشود اخلاص.
بخش دوم:
مجری کارشنان: آقای چینیچیان، با توجه به این آقا امام حسین (ع) رسیدند به آن جامعهای که (در آن روزگار) حتی خواص سکوت کرده بودند، چرا این سکوت اتفاق افتاد؟
ما یک بحث از اخلاص کردم و حاج آقای موسوی تکمیل به "معرفتی که به عشق بیانجامد".
اما شما این را بدانید که آخر معرفت و شناخت بدون محبت، میشود "ابلیس لعین"! خوب خدا را میشناخت، هنوز هم خوب میشناسد! سامری گوسالهساز، از عرفای قوم حضرت موسی (ع) بود؛ بعلم باعور از بزرگان قوم حضرت موسی (ع) بود. پس اینها خوب میشناختند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایید که این یهودیها، پیامبر را خوب میشناختند، قبل از بعثتش، «از پسرانشان بهتر میشناختند»؛ پس چه چیزی سبب شد که اینها قبول نکنند و دشمنی کنند؟! این همان بخش محبت است که «حُب الدّنیا رأس کلّ خَطیئة»!
شما ببینید که در قرآن کریم، این همه بحث استدلالی و معرفتی در توحید آمده است، اما اینها همه برای شناخت است، ولی آنجا که میخواهد به انسان حرکت بدهد، چون آدمیزاد به دنبال معروف و شناخته شدهی خودش نمیرود، بلکه دنبال محبوبش میرود، میفرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي – بگو اگر خدا را دوست دارید، مرا تبعیت کنید»؛ و جواب عشق دیگر بهشت و قصر و حوری نیست، بلکه جواب محبت، همان محبت است، لذا ادامه میدهد «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ – آن وقت خدا هم شما را دوست میدارد. و وقتی دوست داشت، گناهانتان را میبخشد «وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» (آل عمران، 31).
پس این دو بال معرفت و محبت، هر دویش باید باشد. کسی که معرفت دارد و محبت ندارد، میشود ابلیس، تازه اگر خیلی رشد کند؛ و کسی که محبت دارد و معرفت ندارد، این محبت نیست، بلکه احساسات است
پس این دو بال معرفت و محبت، هر دویش باید باشد. کسی که معرفت دارد و محبت ندارد، میشود ابلیس، تازه اگر خیلی رشد کند؛ و کسی که محبت دارد و معرفت ندارد، این محبت نیست، بلکه احساسات است. این یک عواملی سبب شده که به جهتی محبتی پیدا کند، یک عوامل مشابهش که بیاید (بر میگردد)، به قول امیرالمؤمنین علیه السلام «دینی که با رجال بیاید، با رجال هم میرود». این آقا را دوست داشت، آن خانم را دوست داشت و آمد به دین، خب فردا دوست نداشته باشد، از دین میرود به بیرون! به خاطر پول و مقام و چه، آمد به دین! خب فردا اینها نباشد، میرود بیرون! ما بزرگانی داریم که حتی دوران فشار و اختناق علیه امیرالمؤمنین علیه السلام، طرفدار حضرت علی بودند. خب تجارت هم داشتند و طلا اندوخته میکردند. بعد که ایشان به حکومت رسیدند و آنها دیدند که از پول خبری نیست، از ولایت رفتند بیرون. اینها همه همینجورند.
من این نکته را در ادب دین بگویم که نکتهی دوم پس از اخلاص، [که پرسیدید چه میشود که اینها بیرون میروند؟] اینها بخش محبتشان اشکال دارد، نه الزاماً معرفتشان. خیلی از اینها که از بیعت امیرالمؤمنین برگشتند، آقا را خوب میشناختند، همانجا (غدیر خم) دست دادند، تبریک گفتند «بخٍ بخٍ یا علی، هذا فوزٌ عَظیم»، خیلی تبریکهای بزرگی گفتند. اما خب، محبت به حکومت، به قدرت، به ثروت و به هر چیز دیگری!
اهمیت توجه:
ما در ادب که میخواهیم اخلاص پیدا کنیم، گام دومی هست؛ گام دوم چیزی است که ما کمتر به آن توجه داریم و آن هم خود "توجه" است، و توجه یعنی "جهتگیری شما"!
یک عده به حضرت ابراهیم علیه السلام میگویند که ما ستاره، ماه و خورشید میپرستیم؛ ایشان پاسخ میدهند که «لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ» یعنی من اصلاً افول کننده را دوست ندارم؛ یعنی روی همان "محبت" میایستند
ببینید، یک عده به حضرت ابراهیم علیه السلام میگویند که ما ستاره، ماه و خورشید میپرستیم؛ ایشان پاسخ میدهند که «لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ» یعنی من اصلاً افول کننده را دوست ندارم؛ یعنی روی همان "محبت" میایستند.
میپرسند: پس شما چیمیپرستی؟! نمیگوید: «خدا را میپرستم»، بلکه میفرماید: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»، اسم هم نمیآورد، میگوید: توجهم و جهتم و رویم را به سوی کسی میکنم که همه اینها را خلق کرده است.
وقتی خداوند میخواهد شما را به دین فطرت دعوت نماید، به جهتگیری شما اشاره دارد «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ». جهتت را درست کن. اخلاص داری، معرفت و محبت هم داری، بسیار خب، حالا جهتگیری خود را درست کن. در کدام جهتی؟!
زیارت عاشورا:
در جهتگیری، ادب و اخلاق، از نظری به عملی میآید. من بارها عرض کردم، شما زیارت عاشورا را بخوانید، از اول تا آخر شما راجع به آقا امام حسین در این زیارت یک جمله هم ندارید. این با زیارت مطلقه فرق دارد. حتی از مصایب نیز یاد نمیکنید، الا این که میگویید مصیبت شما برای اهل زمین و آسمان بزرگ بود. چیز دیگری نمیگویید؛ پس چه میگویید در زیارت عاشورا؟! بلکه فقط دارید از خودتان حرف میزنید «انّی اتقرب، انی برئت، سلام الله منّی».
شما (در این زیارت) جهت خودتان را بیان میکنید. چون تشریف آوردهاید به کربلا و در روز عاشورا. میگویید: «السلام علیک یا ابا عبدالله»، ایشان هم میفرمایند: «علیک السلام»! خب حالا؟ کجایید شما؟ این طرفی، آن طرفی؟ جهت چیست؟ چه کاره هستی؟ تمام زیارت عاشورا، توضیح جهت گیری شماست.
- تعداد بازدید : 2406
- 20 شهریور 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون امام حسین(محرم) زیارت