وقتی ما عقل داریم و فطرتمان هم میل به نیکی و خیر و خوبی دارد و از لحاظ عقلی هم میدانیم باید جهان دیگری باشد، دیگر به دین و روحانیت چه احتیاجی هست؟ (پزشکی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه)
"دین" به معنای "روحانیت" نیست. آیا تمامی دینداران روحانی هستند و تمامی غیر روحانیها بیدین میباشند؟! شخص روحانی، فقط یک عالم به دین است که البته باید عامل به دین نیز باشد.
به حکم عقل، باید عوالم دیگری نیز باشند؛ اما چرا باید باشند، آن عوالم کدامند و در هر کدام چه خبر است؟!
فطرت میل به نیکی دارد؛ اما "نیکی چیست" و در هر موضع و موردی، چگونه حاصل میگردد؟!
آیا چون عقل حکم میکند که نیاز به کشف و کسب علم داریم، معنایش این است که «چون عقل داریم، نیازی به علم نداریم»؟!
آیا شما که در پزشکی تحصیل علم مینمایید، هرگز میگویید: «چون عقل و فطرت داریم، نیازی به علم پزشکی و چه باید کردها و چه نباید کردها برای حفظ سلامت و یا بهبود از بیماری نداریم؟!»
گرایش فطری، آدمی را به سوی بندگی إله و معبود میکشاند و میل به اطاعت از او دارد؛ اما، إله و معبود کیست، امرش کدام است، مگر این همه مشرک و بتپرست و طاغوتگرا و بندگان هوای نفس، فطرت ندارند؟!
●- یک عده بدون هیچ شناختی، نسبت به دین [البته دین خدا] دشمنی و لجاج دارند و بالتبع نسبت به روحانیت که عالمان، مبلغان و مروجان دین خدا میباشند ضدتبلیغ و نفرت پراکنی میکنند؛؛ اما، وقتی بحث از "عقل، فطرت، علم و ..." به میان میآید، بررسی و تحلیل و حتی نقد نیز باید عاقلانه، عالمانه و حکیمانه باشد، نه شعاری!
●- باید ابتدا دقت داشته باشیم و بدانیم که "عقل" چیست؟ و "دین" یعنی چه و چیست؟ سپس به این توجه کنیم که آیا نیازی به آن داریم یا نداریم؟
●- یک عده مدعی میشوند که نیازی به دین نداریم، و عقل و فطرت را نیز بهانه میآورند؛ و حال آن که مقصودشان از دینی که به آن نیاز ندارند، فقط دین خداست؛ وگرنه خودشان هم دین دارند و هم دین میسازند؛ لذا هیچ کسی در این عالم بیدین نیست؛ حال خواه دینش الهی و به حق باشد، یا بشری و مندرآوردی و باطل باشد [مانند تمامی مکاتب، فرقهها، ایسمها ...].
●- آنان که علیه دین خدا ضد تبلیغ میکنند، با اصل "دین" مخالفتی ندارند، چون نمیتوانند داشته باشند؛ چرا که خودشان نیز در عین ادعای بیدینی و مخالفت با دین، نوعی دین دارند؛ بلکه در واقع میگویند: «دین خدا نه، دین تو هم نه، اما دین من آری؛ و همگان باید به میل و اختیار و یا به زور و تحمیل، به دین من بگروند!»
●- میگویند: «عقل و فطرت» داریم و ما میپرسیم: «آیا عدم نیاز به دین، حکم عقل است و یا دعوت و کشش فطرت است؟!»
●- عقل به نور علم میبیند؛ آیا چون عقل داریم، دیگر نیازی به هیچ علمی نداریم، یا فقط در مورد دین و آن هم دین خدا چنین میگویند؟! عاقلی که علم نداشته باشد، مانند برخوردار از دو چشم بینا در تاریکی محض میباشد.
●- آیا تا کنون گفتهاند: «چون عقل و فطرت داریم، از فهم و شعور و حواس پنچگانه نیز برخوردار میباشیم و قوای مُدرکه هم داریم، پس دیگر نیازی به مدرسه، دانشگاه، تحصیل علوم گوناگون، کتاب، معلم، مربی و ... نداریم، و نیازی به حقوق، قانون، مجالس قانونگذاری و ... نیز نداریم؟!»
●- آیا چون عقل و فطرت داریم، دیگر نیازی به جهانبینی درست، علوم عقلی و استدلالی، انسانشناسی، جامعهشناسی، دوست و دشمنشناسی، حق و حقوقشناسی، قوانین (که در دین به آن شرع، فقه و احکام گفته میشود) و ... نداریم؟!
عقل و دین
الف - تعاریف از "عقل و فطرت" نزد هر گروهی متفاوت است، حال کدام را بپذیریم و چرا؟!
ب - در جهانبینی مادی، "عقل" همان عملکرد مغز بر روی دادههاست و "فطرت" نیز همان "غرایز حیوانی" میباشد! آیا باید بپذیریم؟!
ج - دین خدا برای دارندگان "عقل و فطرت" آمده است، نه برای دیوانگان؛ اما گروهی از مدعیان برخورداری از "عقل و دین"، ضرورت برخورداری انسان از دینی الهی را به اثبات میرسانند و گروهی دیگر نفی میکنند! حال ما با عقلی که داریم، کدام را بپذیریم و چرا؟!
پس، کار عقلی که به نور علم میبیند، تصدیق دلایل علمی متقن، و ردّ شعارهای غیر علمی و بیدلیل میباشد.
د - انسان با عقلی که به نور علم میبیند، حقایق را میشناسد، درک میکند و استدلال عقلی اقامه مینماید که عالم هستی باید خالق و ربّی داشته باشد؛ اما یک عده نیز فقط به ماده و علوم طبیعی بسنده کردهاند و میگویند: «هر چه هست ماده است و ضرورتی ندارد که این عالم خالق و ربّی داشته باشد»، حال کدام را بپذیریم و چرا؟!
ھ - گروه نخست که با دلایل عقلی به این نتیجه رسیدند که باید خالق و ربی باشد، چگونه میتوانند او را بشناسند؟! گروه دوم که منکر وجود خالق میباشند، و فقط طبیعت و علوم تجربی را قبول دارند نیز تمام عالم را سیر نکردهاند که ببینند آیا خالقی هست یا نیست؟!
و - عقل آدمی، در زندان هوای نفسش محبوس و حتی مدفون میگردد؛ و قلب آدمی نیز نه تنها محجوب، بلکه بیمار میگردد و حتی میمیرد؛ حال آدمی با اتکای به "عقل و فطرت"، از کجا بداند که برای رشد عقلی، نورافشانی فطرت و زنده نگهداشتن قلب، چه باید بکند؟!
ز- "عقل و فطرت" نه تنها نیاز به دین حق را رد نمیکنند، بلکه "عقل" ضرورت وجود یک دین کامل را حکم میکند و فطرت به سوی آن دین کشش دارد و قلب میخواهد دین کاملی را بیابد و به آن ایمان بیاورد [خود را در چارچوب آن، در امنیت ببیند]؛ حال آن دین کامل کدام است؟!
●●●- بنابراین، برای عقل، علم لازم است که بتواند در نور آن ببیند - برای فطرت، علم لازم است که سبب پرتوافکنیاش شود - برای قلب نیز علم لازم است که تیرهای مسموم را بشناسد، راه احیا را بداند و بداند کجا و چگونه مطمئن و ثابت میگردد؛ و تمامی این علوم، در همان دین حق تبیین، ابلاغ و تعلیم شده است.
علم بشر
بشر، با این عقل تکامل نیافته، فطرت پوشانده و قلب کوچک و بیمار و نیز علوم و تجربیات بسیار اندک خودش، نمیتواند به تمامی عالَم هستی، قوانین، مقدرات (اندازهها) و خواص و آثار هر چیزی و نیز هر رفتار یا تعاملی علم یابد؛ پس چه کند و چگونه هدف را بشناسد، راه راست (صراط مسقتیم) را تمیز دهید و برای خودش نقشۀ راهی درست ترسیم نماید؟!
پس، خداوند که انسان و عالَم هستی را خلق نموده است، باید این علوم را به او تعلیم دهد؛ لذا علمی که در وحی داده میشود لازم میآید:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ» (آل عمران، 164)
- خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشيد] هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت؛ كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد؛ هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.
«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (البقره، 151)
- همان طور كه در ميان شما پيامبرى از خودتان فرستاديم كه آيات ما را براى شما مىخواند و شما را پاك و پيراسته مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و چيزهايى را كه از پيش نمىدانستيد يادتان مىدهد.
●- فطرت آدمی، او را به خدا، معاد و دین الهی دعوت میکند؛ اما این دین کدام است؟ پس علم لازم است، وحی لازم است؛ دین شناسی لازم است؛ دینی که عقل آن را تصدیق نماید و فطرت همان را نشان دهد.
●- عقل و فطرت به ما یاد نمیدهند که برای رشد، کمال و قرب الهی، باید چه کنیم و چه نکنیم! عقل حکم نمیدهد که باید نماز اقامه کنیم و چگونه؟ باید اقتصادمان چگونه باشد و باید از معاملات ربوی یا رشوه و اختلاس و ... دوری کنیم، چنان که سیستم بانکداری جهان که بنیانگذارانش مدعی برخورداری از عقل و علم بوده و میباشند، مبتنی بر معاملات ربوی است - عقل و فطرت به ما نمیآموزند که باید در ماه مبارک رمضان روزه بگیریم، یا حج بر مستطیع واجب است ...؛ و به طور کلی، "عقل و فطرت" به ما قوانین و حقوق درست را نمیآموزند.
عقل و فطرت حکم به معاد دارند، اما در محشر و قیامت و بهشت و جهنم و ... چه خبر است را علم (وحی - دین) میآموزد.
عقل و فطرت به "انسانیت" حکم میکنند؛ اما انسان کیست، چه ویژگیهای دارد، نقاط ضعف و قوتش کدام است، چه باید بکند و چه نباید بکند تا از حیات نباتی و حیوانی عبور نماید و پا به عالَم انسانیت بگذارد و در آن رشد نماید؟! اینها درس دین است.
آنان که از سویی منکر خدا و دین خدا هستند و از سویی دیگر دم از "انسانیت" میزنند، تعریفشان از انسان، «حیوان راست قامت و ناطق» میباشد؛ پس تعریفشان از "انسانیت" نیز در همین سطح میباشد.
عقل و فطرت به "اخلاق" حکم میکنند؛ اما اخلاق چیست و اخلاق نیکو کدام است؟! چرا مدعیان عقل و علم غربی، میگویند: «هیچ ارزش و ضد ارزشی وجود ندارد؛ همه اعتباری هستند و کمال انسان در لذت و منفعت شخصی میباشد (اومانیسم)؟!»
●- دین، اگر به حق باشد و مندرآوردی نباشد، یعنی تمامی این موارد و "دین خدا - اسلام"، تنها دین کاملی است که نیاز بشر به معارف (خداشناسی، معادشناسی، انسانشناسی و ...)، برخورداری از نقشه راه با روشن نمودن مقصد، و نیز حقوق، قوانین و احکام را بیان داشته است.
●●●- بنابراین، شعار «نیازی به دین نداریم»، شعاری غیر عقلی، مغایر با فطرت و به دور از علم میباشد و فقط جهت فریب اذهان عمومی فرافکنی و ترویج میگردد.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
وقتی ما عقل داریم و فطرتمان هم میل به نیکی و خیر و خوبی دارد و از لحاظ عقلی هم میدانیم باید جهان دیگری باشد، دیگر به دین و روحانیت چه احتیاجی هست؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/theory/11907.html
- تعداد بازدید : 961
- 1 تیر 1401
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون اندیشه و مباحث نظری علم