پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
آیا میداند که علم یعنی چه و گسترۀ آن تا کجاست؟! آیا میداند که اعتقاد یعنی چه؟! آیا اعتقاداتش را میبیند؟! چگونه اثبات میکند که اعتقاداتش علمی است؟! یا فقط «من، من، من»؟ میگوید!
نکتۀ اول آن که گمان نکنید موظف و مکلفید که حتماً او را به راه بیاورید و باید توجه کنیم که هدایت، نه کار ماست و نه کار دیگران و نه حتی کار پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله؛ بلکه ما فقط میتوانیم دعوت کنیم، ابلاغ کنیم، دلیل و برهان بیاوریم و متذکر گردیم؛ چنان که به پیامبرش فرمود:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» (الغاشیة، 21 و 22)
- پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهندهاى * تو بر آنان مسلط نیستی.
نکتۀ دوم آن که هرگز گمان نکنید که مکلف و موظفید که به هر ادعا یا سخنی، پاسخ بگویید.
نکتۀ سوم آن که بدانید او فقط شعار میدهد و حتی معنای آن چه میگوید را نمیداند و نمیفهمد و البته باید بداند و بفهمد؛ پس اگر میتوانید و لازم است، کمکش کنید.
نکتۀ چهارم آن که هرگز گمان ننمایید آنان که کفر میورزند و یا مرتکب خطا میشوند، لابد نمیدانند و اگر شما چند دلیل قاطع و برهان محکم اقامه کنید، سریع تصدیق میکنند و میپذیرند! خیر، بلکه بسیاری از آنها خودشان میدانند، اما نمیخواهند بپذیرند و این کار قلب است که گاه به علت کفر، طغیان و عصیان، ممهور میشود تا نور حقیقتی وارد آن نشود.
«خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (البقره، 7)
- خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پردهاى است و آنان را عذابى دردناك است.
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
- آيا ديدی كسی را كه إله (معبود) خود را هوای نفس خويش قرار داده؟ و خداوند او را با آگاهی (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پردهای افكنده، با اينحال چه كسی میتواند غير از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكر نمیشويد؟!
*- و نکتۀ آخر آن که چرا شما منفعل شوید و دلیل و برهان بیاورید، در حالی که او باید برای اثبات ادعاهایش دلیل و برهان بیاورد. چرا همیشه منکران به مؤمنان میگویند: «من انکار میکنم، تو اگر راست میگویی، اثبات کن!»، میگوییم: «تو خودت ادعایت را اثبات کن».
الف - میگوید: «به آن چه نمیبینم، بیاعتقادم!» در همین جهان ماده، خیلی چیزها را دیگران میبینند و او نمیبیند؛ آیا وجودشان را قبول دارد یا خیر؟! شاید میخواهد بگوید: «آن چه دیدنی نیست را قبول ندارم»، اما بلد نیست چه بگوید!
*- ما میپرسیم: «آیا عقل و عشق - محبّت و بغض - ایمان و کفر و ... را میبیند و یا وجودشان را باور ندارد»؛ در حالی که خودش با این ادعا، نسبت به ایمان و اعتقاد خودش به چیزی و کفرش به چیزی دیگر، اذعان مینماید!
*- میپرسیم: «آیا تا کنون با دیدن چیزی و آثارش، پی به بودن چیزی که آن را نمیبینی نبردهای؟!» به عنوان مثال: با دیدن یک باغ یا گلخانه، نفهیدی که لابد کشاورز و باغبانی دارد؟!» یا با دیدن یک نقاشی، یک مجسمه، یک غزل، یک اثر هنری، پی به وجود هنرمندی که آن را ساخته و تو او را نمیبینی و نمیشناسی، نبردهای؟!»
ب - میگوید: «قرآن، دعا، توسل ... و کلان ادیان، همه الکی هستند» و ما میپرسیم: «آیا این سخن علمی است و آیا الکی بودن دیدنی است؟!» و میپرسیم: «آیا به عمرتان قرآن مجید را خواندهاید؟!» و در مورد حقیقت دعا میپرسیم: «آیا تا کنون هیچ کسی را نخواندهاید و از او چیزی درخواست ننمودهاید؟!» و در مورد توسل میپرسیم: «آیا شما میتوانید کاری را بدون وسیله انجام دهید؟!» و نیز میپرسیم: «آیا همین نگرش شما به جهان و گرایش شما به مادیات، خودش یک دین نیست؟!»
ج - مقصودش از «علم» چیست؟ فقط «علوم طبیعی و تجربی؟!» حال اگر کسی از یک کشف علمی نتیجه عقلی گرفت و آن را تعمیم داد چه؟! وقتی ویروسی کشف میشود و میگویند: «این علت فلان بیماری میباشد»، کار «عقل» است و به قوانین «علّیت» برمی گردد. پس، هر کشفی در علوم طبیعی نیز به «عقل» ارجاع داده میشود - چنان که سلولها عاشق نمیشوند و این کار «قلب» است.
چرا یکی عاشق کسی میشود و دیگری که معشوق او را دیده، عاشق او نمیشود؟! آیا این کار سلولها و سلسله اعصابی است که در همگان وجود دارد؟!
د - علوم طبیعی، هیچ نقشی در اثبات و یا انکار وجود خداوند سبحان و حقانیت دین و ... ندارند، مگر آن که به «عقل» ارجاع داده شوند و شناختی از طریق نشانهها حاصل گردد. امروزه غربیها میگویند: «علم، یعنی نشانه شناسی» و علوم اسلامی از ابتدا تعلیم داده که همه چیز «اسم، آیه و نشانه» است.
اگر کسی بگوید: «فقط علوم طبیعی و تجربی»، باید در نفی، انکار و تکذیب نیز به همین علوم طبیعی بسنده نماید، لذا نمیتواند از آن چه میبیند که هست، نتیجۀ علمی بگیرد که چه چیزی نیست! لذا هیچ وقت نمیتواند و نباید نفی و انکار کند، مگر آن که تمام عالم هستی را تجربه کند و ببیند که نیست؛ شاید باشد و او هنوز کشف نکرده باشد.
●●- بنابراین، تمامی این کششها و گرایشات فطری هستند، یعنی در همگان وجود دارد، با این تفاوت که در مصداق فرق دارند.
همگان پرستش دارند که یا خداست و یا غیر خدا و آن که گمان دارد هیچ پرستشی ندارد نیز هوای نفس خود را إله و معبود خودش قرار داده و آن را بندگی و اطاعت میکند:
«أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» (الفرقان، 43)
- آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را إله (معبود) خويش گرفته است ديدى آيا [مىتوانى] وکیل (و ضامن) او باشى.
همگان دین دارند، منتهی اگر دین خدا نشد، ادیان دیگر را جایگزین میکنند، چنان که همگان توسل دارند و کسی نمیتواند بدون توسل به وسایل، کاری انجام دهد؛ منتهی وسیله باید مناسب با مقصد باشد.
●- در نیتجه، مخالفت و انکار دین خدا، آن هم با این شعارهای غیر عقلی، غیر علمی و غیر منطقی [که خودش نوعی جهانبینی و دین میباشد]، همه برای توجیه انکار و تکذیب حق، با ژست به اصطلاح روشنفکرانه میباشد.
●- همین که میگوید: «من به این اعتقاد دارم و به آن ندارم»، یعنی بالاخره اعتقادی دارد و همین که برای ادعایش دلیل میآورد، یعنی به براهین عقلی که به چشم دیده نمیشوند، هم باور دارد و هم تمسک میجوید! پس، خودش سخن و ادعای خودش را نقض میکند!
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار؛ متشکریم.
پرسش:
میگوید: «به چیزی که نمیبینم، اعتقادی ندارم و قرآن، دعا، توسل ... و دین، الکی است»؛ چه پاسخی دهم و چگونه به راهش بیاورم؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/Sience/12610.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی علم