چگونه میشود ضرورت نبوت رو اثبات کنیم؟ چون وقتی که عقل حجت و عصمت ذاتی دارد، پس دیگر نیازی به نبی ندارد، چون خودش به احکام میرسد، همانگونه که ارسطو به حرمت شراب قبل از اسلام با عقل پیمیبرد؟ (فلسفه اسلامی / اصفهان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): سالهاست شعار کفایت عقل در بینیازی از دین، فرافکنی میشود، اما "عقل" ضرورت وجود دین را به اثبات رسانده و تصدیق میکند. در هر حال به این مقولۀ مهم، باید خارج از حیطۀ شعار و اغراض پرداخت.
چه کسی گفته که عقل چون حجیت و عصمت دارد، به احکام نیز پی میبرد، در حالی که انبیا و رسولان نیز چنین نبودهاند و احکام الهی بر آنان نازل میشد.
بله، خداوند متعال در آیات قرآن مجید نیز بندگانش به "تعقل" متذکر گردیده است، چرا که آدمی، حتی خداوند سبحان، انبیا و رسولان، وحی و حجیت امامان علیهم السلام و ... را نیز با "عقل" میشناسد.
"حس"، ابزار شناخت محسوسات است، اما هم محدودیت و وضعف دارد و هم خطا میکند؛ "عقل" نیز ابزار شناخت معقولات میباشد، اما محدودیت ندارد و خطا هم نمیکند. البته باید بین عقلِ شناختی، با عقلِ ریاضی و نیز عقلِ معاش، تفکیک نمود و تفاوت قائل شد، و بحث ما پیرامون همان "عقلِ شناختی" میباشد.
این "عقل"، حجّت درونی خداوند متعال میباشد و البته آدمی را از "حجّت بیرونی"، بینیاز نمیسازد. هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند. لذا حضرت امام کاظم علیه السلام، به هشام بن حکم (و همگان) فرمودند:
«یا هشام! انّ للّه علی النّاسِ حجّتین: حجّة ظاهرةً و حجّةً باطنة، فامّا الظاهرة فالرّسل و الأنبیاء و الأئمّة علیهم السلام، و امّا الباطنة فالعقول» (اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل، ص 16)
ترجمه: ای هشام! خدا دو حجّت بر مردم دارد: یکی، حجّت آشکار و دیگری، حجّت درونی و باطنی. اما حجّت آشکار، پیامبران و رسولان و امامان میباشند، و اما حجّت باطنی، عقلهاست.
پس، هیچ یک از قوای مادی و معنوی درونی، آدمی را از عالَم بیرون بینیاز نمیگردانند. به عنوان مثال: «عشق، حالتی در دورن آدمیست، اما معشوق میخواهد و معشوق در درون نیست، و مصداق حقیقی معشوق بیرونی را نیز باید با عقلی که به نور علم میبیند شناخت».
بنابراین، در مورد "عقل" و کارآیی و حجیّت آن، باید به چند نکتۀ ضروری دقت نمود:
الف – بدیهیات عقلی که ملاک تصدیق هستند، ذاتی میباشد که به آن «عقل فطری» نیز میگویند، اما عقل به "نور علم" میبیند و علم برای هیچ کسی ذاتی نیست و حتماً باید از بیرون تعلیم گردد.
اصول اندیشه و باور
به عنوان مثال: *- عقل حکم و تصدیق میکند که قوانین "علیّت" بر تمام عالَم هستی مستولی میباشد، اما حال چه چیزی علت است، برای کدام معلول و ... [مصادیق]، کار علم است.
*- عقل حکم و تصدیق میکند که "وجود" یا واجب است و یا ممکن، حالا واجب کدام است و ممکن کدام؟ *- عقل حکم میکند که باید آفرییندهای باشد، اما او کیست؟ چه تعریفی دارد؟ آیا فقط یکبار خلق کرده یا دائم خلق میکند؟ آیا به غیر از خالقیت، مالکیت و ربوبیت هم دارد یا ندارد؟ *- عقل حکم و تصدیق میکند که حیات آدمی محدود به عالَم ماده نیست، لذا باید تداوم داشته باشد؛ اما این تداوم چگونه است و کجاست؟ زیر خاک، روی خاک و مثلاً تناسخ؟ یا معاد و عالمی دیگر در کار هست؟ و به فرض که حکم به معاد دهد، اما آنجا چگونه است؟ آنجا چه خبر است و چه میشود؟ شناخت محشر، بهشت و جهنم که کار عقل نیست، بلکه کار همان علمی است که عقل به نور آن میبیند.
حقوق، احکام یا شریعت
اگر چه انبیای الهی، فقط جهت بیان احکام نیامدهاند، و احکام همگی جزو فروع دین میباشند، اما چه کسی به جز خالق انسان و عالَم هستی، میتواند "حق و حقوق" خود، دیگران و هر آن چه هست را بشناسد و بیان نماید؟! حق و حقوق که با رأی اکثریت، دموکراسی، شعار، خوشایندها و اِعمال تمایلات صاحبان زر و زور و تزویر، معین و تعریف نمیشوند!
بشر با این علم ناقصش چه چیزی را میشناسد و با این علمی که به جای نور عقل، چراغ راه نفس حیوانیاش شده، چه حق و حقوقی را میشناسد؟ و اساساً تا چه حدی میتواند با مطالعات و آزمایشات علمی بشناسد؟! "عقل"، نه از آثار خوردنیها میگوید، نه از آثار و عواقب اعمال. اینها کار علم است.
●- علمِ بدون عقل، دین تزکیه برای بشر، در نهایت و در قرن 20 به بعد، به سنّتهای جاهلی در هزاران ساله پیش رسیده است و انسان و جوامع را مرتجع نموده است و میگوید: «رشد و هدفی به جز رفاه و لذت شخصی، از هر راهی که به دست آید وجود ندارد –عقلانیتی وجود ندارد، اخلاقیات و ارزش و ضد ارزش، همه اعتباری و قراردادی هستند و ...» البته نامش را "اومانیسم" گذاشته تا مدرن و علمی جلوه کند و گفته نشود که این همان منطق و سخن پیشینیان در دوران جاهلیت و سنت اقوام وحشی بوده است! و "ماکیاولیسم" و ... را نقشه راه قرار داده است!
●- بشر با این علم ناقص خود که مغلوب نَفسش شده، به جای کشف علمی، و سخن علمی، نظریه میدهد که نه تنها عالم هستی، خود به خود و از هیچ پدید آمده، بلکه آخرتی نیز در کار نیست؛ و حق نیز با قدرت است! هر که ثروت و قدرت بیشتری داشته باشد، میتواند برای خودش و دیگران حق و حقوق تعیین نماید و حتی بر اساس آن، دیگران را متهم و محکوم نماید؛ مجازات کند، جنگ و تحریم را بر آنان تحمیل کند و ... – یعنی همان استبداد و دیکتاتوری.
●- بشر با ژست علمی امروز خود، مدعی شده که "همجنسگرایی" – "ازدواج هم جنسها" – "همخوابی با محارم" – "جماع با حیوانات" و ... حق انسان است و باید نه تنها تبلیغ و فرافکنی شود، بلکه باید به صورت قانونی مورد حمایت قرار گیرد!
●- بشر امروز، با زشت علمی خود، مدعی میشود که کاملترین سیستم کسب درآمد و سود، مبتنی بر "ربا" و معاملات "ربوی" میباشد، لذا زیرساخت تمامی بانکها و عملکردشان نیز مبتنی بر اصل جایز دانستن و مفید شمردن "ربا" میباشد!
ب – حجاب عقل
ممکن است عقل، به دلیل حاکمیت "نفس حیوانی"، محبوس و یا دست کم محجوب گردد و حتی زیر لایههای ضخیمیی مدفون گردد، چنان که حجج بیرونی نیز محجوب، محبوس، مضروب، و حتی شهید شدهاند
ممکن است عقل، به دلیل حاکمیت "نفس حیوانی"، محبوس و یا دست کم محجوب گردد و حتی زیر لایههای ضخیمیی مدفون گردد، چنان که حجج بیرونی نیز محجوب، محبوس، مضروب، و حتی شهید شدهاند.
آدمی، اگر خودش قدرت نجات و آزادسازی عقلش را داشت، از ابتدا اجازه نمیداد که محبوس گردد، پس عامل بیرونی لازم، عاملی قدرتمند و از سنخ خودش، یعنی حجت بیرونی. چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که از کارهای انبییای الهی همین بیرون آوردن گنجینه عقلهاست:
« ... فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَةِ ... . (نهج البلاغه، خطبه یک)
ترجمه: پس خداوند رسولانش را بر انگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به يادشان آرند و با ارائه دلايل بر آنان اتمام حجت كنند، و نيروهاى پنهان عقول آنان را بر انگيزانند، و نشانههاى الهى را به آنان بنمایانند و ... .
بیرون کشیدن گنجینه عقل از زیر خاک غفلت، متوجه نمودنش به نشانهها و ...، همه به وسیله "ذکر = یادآوری و توجه دادن" انجام میپذیرد؛ و انبیا ذکرند و قرآن کریم خودش ذکر است.
ج - تکامل عقل
"عقل" نیز باید مسیر کمال را طی کند و به رشد و تکامل برسد، چنان که به حسب ظاهر نیز عقل کودک پنج ساله، نواجوان 13 ساله، جوان 25 ساله ...، با عقل یک چهل ساله برابر نیست.
بیان شد که اولاً عقل باید آزاد باشد تا رشد کند و ثانیاً عقل به نور علم میبیند، و روشن شد که هم ممانعت از حبس عقل و اگر حبس شده، آزادسازیاش از بیرون انجام میپذیرد و هم علم ذاتی و درونی نیست و باید از بیرون تعلیم گردد. اینها همه ضرورت هدایت به واسطۀ انبیا علیهم السلام را با دلایل عقلی، به اثبات میرساند.
د – علم
هم کتاب خلقتی که خداوند متعال پیش روی انسان گشوده است و مکرر فرموده است که آن را به عنوان "نشانههای ربّت" بخوان و به آن نشانهها بنگر، نظاره کن و بشناس – و هم کتاب وحی که خداوند متعال به واسطۀ انبیایش علیهم السلام، پیش روی انسان گشوده است، همه "علم و تعلیم علم" است، تا عقل بتواند درست، بهتر و بیشتر ببیند و بشناسد. لذا فرمود که انبیا برای "تعلیم علم و حکمت" فرستاده شدهاند:
« كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (البقره، 151)
ترجمه: همان طور كه در ميان شما پيامبرى از خودتان فرستاديم كه آيات ما را براى شما مىخواند و شما را پاك و پيراسته مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مى آموزد و چيزهايى را كه از پيش نمى دانستيد يادتان مىدهد.
●- اگر "ارسطو" به مضرات نوشیدنیهای الکلی و مست کننده [شراب] پرداخته، به خاطر اطلاعش از حرام بودن نوشیدن مسکرات، در تمامی ادیان و نیز شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است، و البته بشر همیشه مبتنی بر لذت و نیز "علم اقتصاد"، "سلامت" را فدا کرده است و این همه کارخانجات شرابسازی و تبلیغ شرابهای گوناگون را گسترش داده است.
شما امروزه نه تنها شاهد ادعای ربوبیت و اولوهیت فرعونی قدرتها میباشید، بلکه شاهد وجود بتخانههای سنّتی و رواج بتپرستی، در پیشرفتهترین کشورهای علمی، چون چین، ژاپن، هندوستان ... و حتی امریکا و اروپا هستید، آیا این مردمان عقل ندارند و یا علم ندارند
●- شما امروزه نه تنها شاهد ادعای ربوبیت و اولوهیت فرعونی قدرتها میباشید، بلکه شاهد وجود بتخانههای سنّتی و رواج بتپرستی، در پیشرفتهترین کشورهای علمی، چون چین، ژاپن، هندوستان ... و حتی امریکا و اروپا هستید، آیا این مردمان عقل ندارند و یا علم ندارند؟! بلکه عقلشان محجوب شده و علمشان چراغی به دست دزد شده و راه انحراف را برایشان روشن نموده است، و میگویند: «تو آزادی هر گونه که دوست داری فکر کنی و هر چه را خواستی بپرستی»! لذا در سوره النّجم، آیات 28 تا 30 و البته آیاتی دیگر میفرماید:
«وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا»
- آنها هرگز به اين سخن (ادعاهایشان) دانشى ندارند، تنها از گمان بىپايه پيروى مىكنند؛ با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بىنياز نمىكند! [گمان و نظریه، میتواند مقدمهای برای تحقیق علمی باشد، اما خودش تا به اثبات علمی نرسد، علم نیست، بلکه همان گمان است].
«فَأَعرِض عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا»
- حال كه چنين است، از كسى كه از ياد ما روى مىگرداند و جز زندگى مادى دنيا را نمىطلبد، اعراض كن!
«ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى»
- اين آخرين حدّ آگاهى [علم] آنهاست؛ پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شدهاند بهتر مىشناسد، و (همچنين) هدايت يافتگان را از همه بهتر مىشناسد!
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چگونه ضرورت نبوت را به اثبات برسانیم، در حالی که عقل حجت درونی و دارای عصمت است، پس خودش به احکام میرسد، لذا نیازی به نبی باقی نمیماند؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10902.html
- تعداد بازدید : 1567
- 21 فروردین 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی