پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
تا کنون کدام فیلسوفی در رد وجود خالق سبحان، دلایل عقلی اقامه کرده است؟!
*- فلسفه به زبان ساده، دو معنای «عام» و «خاص» دارد. در معنای «عام» به تمامی علوم عقلی، «فلسفه» میگویند و در معنای «خاص»، فلسفه دربارۀ «وجود» بحث میکند و کاری با مصداق یا مصادیق آن (خدا یا غیر خدا) ندارد.
1- کار فلسفه، اثبات یا نفی وجود خداوند سبحان نمیباشد؛ بلکه موضوع فلسفه، «وجود شناسی - هستی شناسی» میباشد. فلسفه در تقسیمات اولیه، وجود (هستی) را بدون اشاره و یا بحث راجع به مصادیق بیرونی، به «حادث و قدیم - واجب و ممکن - واحد و کثیر - ثابت و متغیر - قوه و فعل - جوهر و عرض و ...» تقسیم میکند.
فلسفه، کاری ندارد که وجودِ هستی و کمال محض را که قائم به خودش میباشد و هستیاش را از دیگری نگرفته است، الله جل جلاله بنامند، یا خدا، یا God ... و یا حتی فقط با اسم ضمیر «هُوَ - او» به او شاره کنند؛ چنان که در بسیاری از آیات خداشناسی، بدون اشاره به اسمهای دیگر، فقط با «هُوَ - او» به او اشاره نموده است:
«وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ» (المؤمنون، 78)
- او كسی است كه برای شما گوش و چشم و قلب (عقل) ايجاد كرد، اما كمتر شكر او را به جا میآوريد.
«وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» (المؤمنون، 79)
- او كسی است كه شما را در زمين آفريد و به سوی او محشور میشويد.
اما اگر کسی مدعی شد که مثلاً مادۀ اولیه، همان هستی قائم به ذات و کمال محض میباشد، آن را به حکم عقل، رد میکند و میگوید: «ماده حادث، متغیر، ممکن الوجود و ... میباشد، پس هستی محض، ازلی و ابدی نیست».
2- دستۀ دیگر از مباحث فلسفی، به قوانین حاکم بر نظام آفرینش (آن چه هست) مربوط میشود، مانند: نظام علّیت (علت و معلول) - محال بودن معلولِ بدون علّت - ضرورت سنخیت علت و معلول - انواع علت (علت تامّه، علت ناقصه، علت فاعلی ... علت غایی). به عنوان یک مثال مادی: در صنعت خودرو، مادّه اصلى (مثل فلزات) را علّت مادّى، و شكلى را كه به آن داده شده علّت صورى، و كسى كه آن را به صورت خودرو درآورده است را علّت فاعلى، و هدفى كه انگيزه اين حركت شده است را علّت غايى مىنامند.
اثبات وجود خداوند متعال
1- واقع این است که حقیقت داشتنِ وجود خداوند سبحان، نیازی به اثبات ندارد، چرا که «عقل و فطرت» بر آن گواهی میدهند؛ لذا هر نوع شکی در وجود او، بیمنطق است؛ یعنی حتی برای چنین شکی، نمیتوان هیچ دلیلی معقولی اقامه نمود. هر عاقلی که به زمین و آسمان (حتی در همین زمین و آسمان مادی) بنگرد، تردید نمینماید که این خلقت عظیم، علیمانه و حکیمانه و بر مبنای مقدرات (اندازهها)، یقیناً پدید آورنده و قادر (اندازه گذار) دارد؛ لذا فرمود:
«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... - پيامبرانشان گفتند: مگر در باره خدای پديد آورنده (شکافنده -گشایندۀ) آسمانها و زمين ترديدى هست؟!» (ابراهیم علیه السلام، 10)
«إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» (القمر، 49)
- ماییم که هر چیزی را با اندازههایش (و به اندازه) آفریدیم.
«وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (الحجر، 21)
- و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينههاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهاى معين (علمی - علیمانه) فرو نمىفرستيم.
2- در عین حال، از آنجا که «عقل به نور علم میبیند»، خداوند سبحان دو کتاب علمیِ خلقت و وحی را پیش روی انسان گشوده و امر به مطالعه، تفکر و تعقل در هر دو نموده است:
«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الجاثیه، 13)
- او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوی خودش مسخر (رام و مقید) شما ساخته؛ در اين نشانههای مهمی است برای كسانی كه اهل فكرند.
فکر، کار ذهن روی دادهها و معلومات، برای رسیدن به پاسخِ پرسشها و معلوم نمودن نامعلومها میباشد، مانند حل مسائل ریاضی و معادلات دو یا چند مجهولی و یا تدبیر برای شناخت و انجام کاری.
کتاب خلقت و کتاب وحی، هر دو معلومات میباشند و آدمی با مطالعه آنها و تفکر در نشانههایشان (آیات)، به پاسخ پرسشهایش میرسد و تمامی شکهایش در وجود خالق متعال و مخلوق او بودنِ همه چیز، برطرف میگردد.
نفی وجود خداوند متعال
1- ابتدا دقت نمایید که هر «نظریه پردازی» فیلسوف نیست؛ چنان که امروزه نظریهپردازان مادهگرایی [چون: بودریار (Jean Baudrillard )، فوکویاما (Fukuyama)، میشل سندل (Michael Sandel) و ...، هیچکدام فیلسوف نیستند، بلکه «جامعهشناسی» و نظریهپرداز «Theorist»، ایدهپرداز ((Ideologist) ) و در نهایت تاریخدان، حقوقدان و فیزیکدان میباشند.
●- اما، نکتۀ بسیار مهم و قابل توجه این است که تا کنون هیچ فیلسوف، جامعهشناس و فیزیکدانی، دلیلی عقلی برای نفی و انکار وجود خالق متعالی که هر چه هست دلیل بر وجود اوست، اقامه نکرده است، بلکه فقط «نظریه» دادهاند! نظریاتی که همه مبتنی بر تخیل و گمان میباشند و هیچکدام به اثبات نرسیدهاند و البته ظنّ و گمان، هیچگاه جای حقیقت را نمیگیرد و بدتر آن که از گمانهای به اثبات نرسیدۀ خود، پیروی هم میکنند!
«وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا» (النّجم، 28)
- آنها هرگز به اين سخنی که میگویند، علم (و يقين علمی) ندارند؛ تنها از ظنّ و گمان (بیپايه) پيروی مینمايند، با اينكه گمان هرگز انسان را بینياز از حق نمیسازد.
ما چه کنیم؟
قرار نیست که حتماً یا از فیلسوفان خداشناس و خداباور پیروی کنیم و یا از فیلسوفان خدانشناس و کافر؛ بلکه خداوند سبحان به ما «عقل» داده و دو کتاب علمیِ خلقت و وحی را نیز در اختیارمان قرار داده است؛ پس به دلایل هر کدام دقت میکنیم و میبینیم که عقل کدام را تصدیق و کدام را رد میکند.
*- «اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست» یعنی: همین.
●- یکی میگوید: «عالم هستی، فقط جهان ماده است و جهان ماده نیز همینطوری و از هیچ خلق شده است!» دیگری میگوید: «اولاً عالَم هستی فقط جهان ماده نیست و ثانیاً هیچ چیزی و حتی یک عنصر مادی نیز خود به خود پدید نیامده، نمیآید و نمیتواند پدید آید» - حال عقل سلیم کدام را تصدیق میکند؟!
●- یکی میگوید: «یک مادۀ اولیۀ بوده که ناگهان منفجر شده و سبب پیدایش عالَم هستی (جهان ماده) شده است!» دیگری میپرسد: «آن مادۀ اولیه چگونه پدید آمد، در حالی که مشخصاتش نشان میدهد که ازلی و هستی محض نمیباشد - و چه کسی این استعداد را در مادۀ اولیه جمع کرده که با انفجارش جهان عظیم، با نظمی علیمانه و حکیمانه پدید آید؟! - حال عقل سلیم چه پاسخ میدهد؟!
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»
- آيا از هيچ خلق شدهاند يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند.
«أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ»
- آيا آسمانها و زمين را [آنان] خلق كردهاند؟! [نه] بلكه يقين ندارند.
«أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ» (الطّور، 35 تا 37)
- آيا ذخاير پروردگار تو پيش آنهاست، يا ايشان تسلط [تام] دارند؟!
●- بنابراین، تمامی عالَم هستی، علامت، نشانه و آیههای (نشانههای هدایت کنندهای) میباشند که خالق علیم، حکیم، قادر، مالک و ربّ خود را نشان میدهند و تمامی آن چه در رد این حقیقت گفته شده و میشود، فقط نظریات مبتنی بر حدس و گمان میباشد که منشأ آنها «هوای نفس» است، نه «عقل».
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار؛ متشکریم.
پرسش:
چگونه است که یک فیلسوف با دلایل عقلی خود به بی خدایی میرسد و یک فیلسوف دیگر، با دلایل عقلی خود، خدا و معاد و... را اثبات مینماید؟ انسان باید سخن کدام فیلسوف را بپذیرد و معیار تشخیص حق و باطل برای انسان چیست؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/monotheism/12672.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید