«ایکس - شبهه»: این قبیل سؤالات به خاطر عدم شناخت دقیقتر از خداوند متعال و هم چنین قوانین عالم هستی در ذهن خطور مینماید.
بدیهی است که خداوند متعال خیر محض است و از خیر محض هیچگاه شرّ و بدی صادر نمیگردد. لذا هر چه شرّ، بدی، ضرر یا خسران است، به دست خود انسان ایجاد شده است. چنان چه میفرماید:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (41)
ترجمه: فساد در دريا و خشكى ظاهر گشت به خاطر كارهاى بد مردم، ظاهر گشت تا خدا به اين وسيله بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند.
با توجه به این قاعدهی کلی، معلوم میگردد که خالق کریم، هیچگاه نعمت را نمیگیرد. بلکه انسان است که با دست خود نعمت را ضایع میکند. البته لازم به ذکر است که گاهی انسان با علم و اراده نعمت را راجع به خود یا دیگران ضایع میکند و گاهی بدون علم و اراده. در هر حال این انسان است که نعمت را میپوشاند و یا آن را به نقمت مبدل میکند:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ» (ابراهیم، 28)
ترجمه: مگر آن كسانى را كه نعمت خدا را [به کفر] تغيير داده و قوم خويش را به دار البوار (نيستى و نابودى) كشاندند نديدى؟
اما راجع به نعمتهای الهی و مبحث عدل و ظلم در این رابطه نیز باید به چند نکته توجه داشت:
الف ـ نعمت الزاماً آن چیزی نیست که ما آن را برای خود نعمت میدانیم. به عنوان مثال: مگر فرزند دار شدن، پولدار شدن، صاحب پست و مقام شدن و ...، برای همه نعمت است؟
ب – گاهی زمان یک نعمت، بر اساس حکمت و قوانین خلقت تمام میشود. مثل این که پس از بهار و تابستان، پاییز و زمستان فرا میرسد و یا پس از باران، آفتاب میتابد، یا پس از کودکی و جوانی، نوبت به پیری و سالخوردگی میرسد. این گرفتن نعمت نیست، بلکه پایان دورهی یک نعمت برای رسیدن به دوران نعمت بعدی است. خداوند حکیم و کریم میفرماید که به هر کس طول عمر بدهیم، از خلقتش میکاهیم. یعنی بینایی و شنواییش ضعیف میگردد، عضلاتش شل میشود، توانها را یکی پس از دیگری از دست میدهد و ....، اینها هیچ کدام گرفتن نعمت نیست، بلکه لازمهی حیات و تکامل است. مگر این که انسان در زمان برخورداری از یک نعمت، خود آن را به نقمت مبدل کرده باشد و اکنون افسوس بخورد.
« وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ» (یس، 68)
ترجمه: و هر كه را عمر طولانى دهيم خلقتش را دگرگون مىكنيم آيا هنوز هم تعقل نمىكنند.
ج – چنان چه بیان گردید، گاهی افراد نعمت را دانسته یا ندانسته و عمداً یا سهواً در خود و دیگران ضایع میکنند. مثلاً اگر کسی چاقویی را چشم یا قلب کسی فرو کرد و طرف مقابل کور شد یا کشته شد، نمیتوان گفت این با عدالت خداوند متعال سازگاری ندارد.
د – عالم خلقت بر اساس قوانین و نظمی عالمانه و حکیمانه خلق شده است، پس اگر کسی عمدی و یا سهوی کاری کرد، حتماً در چارچوب علتها و معلولها، با خواص و آثار آن مواجه میگردد. به عنوان مثال: اگر کسی مواظب و مراقب کودک خود نگردید، آن کودک راه افتاد، پلهها رسید، افتاد و دست و پایش شکست یا اصلاً معلول گردید، دیگر نمیتوان گفت: این کودک چه گناهی داشته و چرا اینطور شد و آیا با عدل خدا سازگاری دارد یا خیر؟ بله. این عین عدل است، چرا «عدل» یعنی قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش. یعنی علم، حکمت، نظم و ... . بدیهی است که در چنین شرایطی، والدین مقصر هستند و ناخواسته در حق آن کودک ظلم کردهاند.
چندی پیش در اخبار شهر سیما خبر بسیار اسفباری پخش شد. دریچهی تیر چراغ برق یک پارک باز بود و کودکی دست خودش را داخل آن برد و پس از برقگرفتگی دچار سوختگی و از دست کنترل اعضا و شنوایی و ... شده بود. بدیهی است که در این ماجرا کودک مقصر نیست، اما نمیتوان بدین بهانه خداوند متعال و عدالت او را زیر سؤال برد، بلکه شهرداری، ادارهی برق، سازمان پارکها، والدین و ... همه قاصر یا مقصرند.
مثال دیگری که مرتبط با سؤال باشد مطرح میکنیم: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: به هنگام زناشویی با یک دیگر سخن مگویید. اگر گفتید و فرزند شما لال به دنیا آمد، مقصر خودتان هستید.
حال فرض بفرمایید که شخصی به هنگام ازدواج و زناشویی، تغذیه، بهداشت و ...، اصول و قوانین لازم را رعایت نکرد و این عدم رعایت سبب گردید تا ضایعهای برای خود، اولاد یا حتی چند نسل خودش پدید آید. در چنین حالتی اوست که قاصر یا مقصر است.
ھ – دقت شود که زندگی آدمی در این دنیا تحت قوانین «جبر و اختیار» است. در برخی از امور جبر حاکم است و در برخی دیگر اختیار. پس اگر انسان به اختیار خود نظمی جبری یا اختیاری را رعایت نکرد و به خود یا دیگران ضرری رساند، اوست که مقصر است و خداوند متعال به اندازه ذرهای به کسی ظلم نمیکند و اساساً فرض ظلم نسبت به خداوند متعال که هستی محض، کمال محض، خیر محض و سبحان [منزه] از هر گونه نقص و نیستی و جهل و ظلم است، فرض محالی است.
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (یونس، 44)
ترجمه: خدا به مردم به کمترین اندازهای (سر سوزنى) ظلم نمىكند و ليكن اين خود مردمند كه به خويشتن ستم مىكنند.
کلمات کلیدی:
اعتقادی