ایکس – شبهه: گاه سعی میشود که به بهانهی رحمان، رحیم، لطیف، غفار، ستار، رئوف، جواد، رفیق و شفیق بودن خداوند متعال، القا کنند که «ترس از خدا» جایگاهی ندارد و اصلاً نباید از او ترسید. در حالی که اصلاً چنین نیست، بلکه باید به رحمتش امیدوار بود و از قهرش ترسید. «خوف» و «رجا» دو انگیزه و عامل حرکت انسان هستند که هر کدامش را بگیرند، گویی از دو بال پرواز، یکی را قطع کرده یا بستهاند. اگر «حبّ و بغض» هست، خوف و رجا نیز خواهد بود.
بدیهی است آدمی وقتی در مقابل یک عظمت وجودی قرار میگیرد، هم امید نعمت و بهرهمندی در او ایجاد میگردد و هم خوف و ترس از عقوبت و خشیّت از عظمت.
انسان حتی در مقابل موجودات بیجان نیز همین حالت را دارد، چه رسد به خداوند عظیمالشأن جلّ جلاله. چنان چه نمیتوان به یک رودخانه فقط امیدوار بود که آب آشامیدنی و کشاورزی را تأمین نماید و به زیبایی و سرسبزی منطقه بیافزاید، بلکه خوف خروشان بودن آن و عواقب احتمالی نیز وجود دارد.
اما در خصوص «تقوا» دقت شود که معنا و مفهوم واژه که گاه طی جملاتی بیان و منتقل میگردد یک مقوله است و واژه گزینی مناسب برای معادل آن به زبان دیگر [که حتی ممکن است واژه مناسبی یافت نشود] مقولهی دیگری است.
تقوا در اصل یعنی «پرهیز کاری» و پرهیز مبتنی بر «مراقبت» و «حذر» است و انسان از چیزی «حذر» مینماید که از آن میترسد، لذا تقوا را ترس از خدا معنا کردهاند. یعنی ترس از نتیجه عمل به آن چه موجب ضرر، زیان، فراق، دوری، قهر و غضب میشود.
از بهترین تعاریف برای انتقال مفهوم «تقوا»، بیانات مقام معظم رهبری در این خصوص میباشد که ذیلاً ایفاد میگردد:
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد تقوا: چون كلمهی تقوا يك سخن تكرار شونده است و فرهنگ تقوا در جامعه خيلی تكرار میشود، من اصرار دارم شما آن نكتهی حرف مرا دريابيد، و لذا مقصود را درست توجه كنيد! من گفتم تقوا را میتوانيم اينطور معنی كنيم كه شما بفهميد. اما واژهگزينی برای ترجمه يك معنی ديگر است.
تقوا يعنی پرهيز با حركت نه پرهيز با سكون، يك وقت هست شما در حال سكون پرهيز میكنيد، يعنی برو در خانهات بنشين و كاری به كار چيزی نداشته باش و با رانندگی نكردن پرهيز كن به اين كه به كوه نخوری و از دره پرتاپ نشوی، پرهيز از كوهنوردی كردن، حركت نكردن در خارزارها كه خارهای مغيلان دامن شما را نگيرد، اين یك جور پرهيز است و اسلام اين را به شما توصيه نمیكند. بلكه میگويد در سينهی قضايا و واقعيتها با حوادث روبرو بشويد و در عين حال پرهيز كنيد. مثل رانندهای كه رانندگی میكند اما پرهيز هم میكند و اين پرهيز همان است كه گفته شد، مراقبت كردن و مواظب خود بودن. پس كلمهی پرهيز در اينجا يك كلمهای است درست، منتها چون پرهيزگاران در ترجمهی متقين زياد تكرار شده و در ذهنها آن حساسيت لازم را به معنا برنمیانگيزد، من ترجيح دادم بگوئيد پرهيزمندان البته پرهيزمندان را هم چون جا نيفتاده اصرار ندارم بگوئيد، خود بنده آن سالهای قديم تقوا را پرواگرفتن و پرواداشتن معنا میكردم، اما بعد فكر كردم ديدم عبارت پرواكاران و پروامندان يك عبارت نامأنوسی است و هيچ مصطلح نيست، يعنی آن موسيقی لغت بايد بر گوش سنگينی نكند، بايد زيبا به گوش برسد تا رايج شود و اين يكی از رازهای واژهگزينی است.
بنابراين: شما معنای تقوا را بدانيد: كه تقوا يعنی پرهيز در حال حركت و مراقبت در حال حركت، در ميدانها حركت بكنيد، اما مواظب باشيد! از اصطكاكها، از غلط رفتن راهها، از واردكردن ضايعهها به خود يا ديگران و از تخطّیكردن از حدودی كه برای انسان معين كرده كه انسان را به گمراهی میبرد، چون جاده بسيار خطرناك و طولانی و ظلمانی است.
اين ظلمات دنيا را مشاهده میكنيد كه قدرت مادی چه گردوغباری امروز در دنيا برپا كرده؟ عربده میكشند و تصميمگيری میكنند و چه بسيار انسانهايی كه در اين راهها گمراه میشوند. پس بايد مواظب بود! چقدر انسان امروز در دنيا حقانيت راههای استكباری را در دلش قبول دارد؟ همين كه میگويند افكار عمومی غرب اينگونه گفت همين تلاشی كه میكنند تا افكار عمومی غرب را عليه يك مفهومی و يك حقيقتی برانگيزد اين برای چيست؟ برای همين است كه میخواهند باور انسانها را جلب كنند كه متأسفانه باور خيلی را جلب میكنند و اين همان گمراهیپذيری راه حقيقت و راه زندگی است كه اگر يك ذره هوشياريشان را از دست دادند گمراه خواهند شد، و لذا در اين راه تقوا لازم است اگر كسی اين تقوا را داشت، آنوقت قرآن او را میتواند هدايت كند، لكن اگر كسی اين تقوا را نداشت و همچنان چشم بسته، بزن و برو و بیتوجه و مستانه حركت كند، آيا قرآن میتواند او را هدايت كند؟ ابداً، هيچ سخن حقی اين چنين آدمی را نمیتواند هدايت كند! كسی كه گوش دل به هيچ چيز نمیدهد و هيچ حقيقتی را باور ندارد، و سرمست و دربست در اختيار شهوات خودش، يا شهوات ديگران دارد حركت میكند. قرآن او را هدايت نخواهد كرد. بله قرآن يك ندايی هست، اما اين ندا هيچ وقت به گوش آنها حساس نمیآيد.
در قرآن يك تعبيری هست كه میفرمايد: «اولئك ينادون من مكان بعيد» و اين اشاره به همين آدمهاست میگويد: آنها ندا داده میشوند از راهی دور. شما گاهی يك آهنگی را از راه دور میشنويد، مثلاً يك نفر خوشخوانی يك نغمه بسيار زيبايی را با زيروبمهای بسيار رقيق و لطيفی دارد میخواند اما فرض كنيد از فاصله يك كيلومتری، صدای او میآيد لكن چه میگويد؟ اولاً معلوم نيست، چون لفظ شنيده نمیشود و فقط صدا شنيده میشود، بعد همين صدا هم كه ظرافتهای درونش بكار رفته اصلاً فهميده نمیشود، مثل يك خطی كه بر ديوار رسم شده و شما آن را از دور میبينيد يك خط است اما وقتی نزديك میرويد میبينيد اين خط مثلاً يك ظرافتهايی درونش به كار رفته كه از دور نمیشود ديد، و لذا اين آدمها را قرآن میگويد مثل اينكه از دور صدايشان میزنند چيزی نمیشنوند پس بايد هوشيار بود تا هدايت شد. اين مختصری از جلسهی گذشته و «هدی للمتقين» بود. (جلسه هشتم، تفسیر قرآن کریم، سوره بقره)
کلمات کلیدی:
اعتقادی