پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): در صفات و ویژگیهای انسانی، همه برابرند. پس اشکال در صفات گوناگون نیست، بلکه در چگونگی توجه و جهت کار بستن آنهاست.
همانطور که اشاره نمودید، خداوند متعال در آیات بسیاری تصریح دارد بر این که بیشتر مردم نمیدانند، تعقل نمیکنند، ایمان نمیآورند و یا شکر گزار نیستند.
لازم است به چند نکتهی مهم دقت کنیم و سپس به تشریح بپردازیم.
یک - «علم، تعقل، ایمان و شکر ...» هر کدام مقولهی جداگانهای هستند. پس بسیاری هستند که به علوم متفاوتی واقفند، اما ایمان ندارند – بسیاری مؤمن هستند، اما علم زیادی ندارند – بسیاری علم دارند، اما عقل خود را به کار نمیبندند، بسیاری از نعمت علم و سایر نعمات مادی و معنوی برخوردار هستند، اما شاکر نیستند و ... .
دو – بسیاری از آیات، به موضوع مطروحه بر میگردد، مثل این که میفرماید: «ما تو را برای همه جهانیان فرستادیم، اما اکثر مردم نمیدانند». پس اینجا به تمامی علوم یا مطلق ایمان اشاره ندارد، بلکه به مقوله رسالت، خاتمیت و جهان شمولی اسلام اشاره دارد که اکثراً نمیدانند.
*- « وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ » (سبأ، 28)
ترجمه: و ما تو را جز [به سِمَتِ] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم، نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمىدانند.
یا خبر از غیب میدهد و میفرماید که بیشتر مردم راجع به آن علم ندارند:
*- « قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيبَ فِيهِ وَلَكِنَّ أَكَثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
» (الجاثیه، 26)
*- یا به امری اشاره دارد (مثل علوم طبیعی) که علم حضوری (دیداری) و حصولی (کسب علوم بیشتر در آن) برای همگان میسر است، اما مهم آن است که پس از کسب علم، در امر آن [از خلقت گرفته تا اداره و ربوبیّت] نیز "تعقل" نمایند، اما بیشتر مردم تعقل و اندیشه نمیکنند:
« وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ » (العنکبوت، 63)
ترجمه: و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان، آبى فروفرستاده و زمين را پس از مرگش به وسيله آن زنده گردانيده است؟» حتماً خواهند گفت: «اللَّه.» بگو: «ستايش از آنِ خداست با اين همه، بيشترشان نمىانديشند.
سه – گاهی بیان میشود که "بیشترشان" (علم ندارند و یا ایمان نمیآورند و یا تعقل نمیکنند و یا شاکر نیستند)، اما حتماً قبلاً به یک قشر خاص [مثل کافر و مشرک و ...] اشاره داشته و میفرماید که بیشتر آنها چنین هستند، نه همگان یا حتی تمامی آن کافران. در این آیات دیگر سخن از « أَكَثَرَ النَّاسِ » نمیباشد، بلکه سخن از « أَكْثَرُهُمْ – بیشتر آنها» است؛ مانند آیهی فوق و یا آیه ذیل که به اکثر فاسقها اشاره دارد، یعنی در میان آنها نیز عدهای مستثنا میشوند:
« وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ * أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ » (البقره، 99 و 100)
ترجمه: و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم، و جز فاسقان [كسى] آنها را انكار نمىكند * و مگر نه اين بود كه [يهود، کفار و ...] هر گاه پيمانى بستند، گروهى از ايشان آن را دور افكندند؟ بلكه [حقيقت اين است كه] بيشترشان ايمان نمىآورند.
خلقت یکسان است:
چنین نیست که خداوند متعال مؤمنین را به گونهای و با صفاتی آفریده باشد و کفار و مشرکین را به گونه و یا صفاتی دیگر. یا یک عده دارای صفات و ویژگیهایی باشند و یک عده نباشند؛ بلکه در "فعلیت و نیز استعدادهای شدن" همگان را یکسان آفریده است.
از این رو همگان در اصول گرایشات، یکسان هستند، منتهی در انتخاب مصداقها، برخی "بدل"ها را به جای اصلی میگذارند و برخی از نعمات استفادهی درست نمیبرند و ... .
*- خدا سبحان، به همه عقل داده است؛ برخی "تعقل" میکنند، برخی دیگر عقل خود را به کار نمیبندند.
*- خداوند منّان، به همه "قلب و فطرت" داده است؛ برخی آن را شفاف نگه میدارند تا نور حقیقت را منعکس کند، برخی دیگر روی آن پرده انداخته و با زنگار گناهان محجوبش میکنند.
*- خداوند متعال، به همه نیروی "ایمان" داده است، برخی به خودش مؤمن میشوند و برخی به طواغیت.
*- خداوند حکیم، به همه نیرو و امکان "کفر" داده است؛ برخی این امکان را در تکفیر باطل (يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ) به کار میبرند، و برخی دیگر نسبت به او و به حق، کفر میورزند.
*- خداوند هادی، پیامبر، کتاب (وحی) و امام حق را برای همگان فرستاده است؛ برخی میپذیرند و تبعیت میکنند و برخی دیگر خدای، پیامبر دروغین، کتاب جعلی، دین ساختگی (ایسم) و امام باطل و بدلی را جایگزین نموده و از آنها تبعیت میکنند.
خداوند علیم، هیچ چیز بدی خلق نکرده است:
پیش از این توضیحات مفصلی شد که از خداوند سبحان، "بد" صادر نمیگردد، و انسان را در بهترین "قوام"ها خلق نموده است، پس هر ویژگی و صفتی که به انسان داده، خوب است، منتهی مورد و چگونگی بهرهمنده انسان از این امکانات و نعمات است که "خوب یا بد" میباشد. چنان که بیان شد، صفت کفر و توان تکفیر، هم خوب و هم لازم است، منتهی به شرطی که انسان به طاغوت کافر شود و نه به الله جلّ جلاله.
چرا این گونه؟
*- کمال انسان، به نیروی "عقل و اختیار" اوست، پس باید امکان تعقل و نیز اختیار انتخاب داشته باشد. و انتخاب وقتی ممکن است که دو یا چند راهی نیز وجود داشته باشد.
*- انسان را برای سیر کمالی و شدن، در زمین قرار داد؛
*- برای امکان حیات در زمین، به او بدن مادی (حیوانی) و البته روح الهی بخشید؛
*- انسان وقتی به دنیا میآید، هنوز نه علمی به دست آورده و نه قوای تعقل آن رشد کرده و کار میکند و نه روح الهی در او به رشد و بلوغ خود رسیده است؛ لذا حیوان است، با استعداد و امکان آدم شدن.
*- به تناسب رشد طبیعی (فیزیکی و مادی)، عقل و فطرت او نیز رشد میکند و بیدار میشود و قابلیت شناخت و فهم را پیدا میکند؛ پس "مکلف" میگردد.
*- پس برای او عقل و فطرت را از درون و پیامبر و کتاب (علم و حکمت و رهنمود) و امام را از بیرون قرار داد، تا تمامی امکانات رشد در اختیارش قرار بگیرد و به او یاد داد که جهان را چگونه ببیند، و چه کند و چه نکند که از مرحلهی حیوانیت عبور کند و انتخابهایش بر اساس هواهای نفس حیوانی نباشد.
پس از این همه، فرمود: تو را مجبور نیافریدم، چون به تو از سویی عقل و اختیار دادم و از سویی دیگر راه رشد از راه گمراهی را برایت روشن کردم، دیگر تو را مجبور نکردم ( لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ... / البقره، 256)؛ و فرمود که من راه را نشانت دادم، هنر تو به همین اختیار، اراده و انتخاب توست، دیگر راه را میشناسی، میخواهی بیا و میخواهی نیا: « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا - ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس / الأنسان، 3»؛ و این اوج تکریم انسانی است که به او عقل، اختیار، نبی، کتاب و امام داده است.
چرا اکثراً ایمان نمیآورند و یا شاکر نیستند؟
چنان که بیان شد، انسان اولین چیزی که میشناسد، بدن حیوانی، خواهشهای نفس حیوانی و دنیای مادی میباشد. اما رشد او به این است که کسب علم کند، عقل و خرد را به کار گیرد و در صراط مستقیم حرکت کند. اما عدهای "دوست" ندارند که چنین کنند.
پس، همه جهتگیرها، حالات، احوالات و افعال انسان، ریشه در "محبت" او دارد؛ اگر راجع به اهل دنیا فرمود که محبت دنیا را به آخرت ترجیح میدهند، برای این است که بفهماند مشکل در علم آنها یا کم گذاشتن در عقل و فطرت آنها و یا میزان شناختشان نیست، بلکه اصل بر "محبت" است و انسان در نهایت و به رغم تمامی علوم و شناختهایش، به سوی "مبحوب" میرود و نه "معقول"؛ و البته که انتخاب محبوب، باید اختیاری باشد و نه اجباری. محبوب جبری که محبوب نیست.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چرا خدا انسان را به گونهای آفرید که اکثراً ایمان نمیآورند و برخی صفات دیگران را ندارند و حقایق درک میکنند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7333.html
عضویت در کانال «پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)»
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
اعتقادی