پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
آن چه که میشناسیم، با آن چه که میتوانیم و باید بشناسیم، با آن چه که باور نموده و یقین آوردهایم، با آن چه که هستیم و عمل مینماییم، مقولههایی متفاوت و کاملاً مجزا و مستقل از یکدیگرند؛ و حتی جایگاه و ابزارشان نیز در ساختمان وجود متفاوت است.
شناخت کار عقل نظری است – فهم، باور و یقین کار قلب است – و تدبیر در چه کردن و چگونه بودن، کار عقل عملی میباشد.
از اینرو، ممکن است آدمی امری را خوب و درست بشناسد، اما باور نکند، یقین نیاورد و یا میل و گرایشی به آن نداشته باشد – و یا حتی باورکی داشته باشد، اما در عمل تلاشی برای انطباق با آن چه که شناخته و باور نموده نداشته باشد، چرا که هنوز به همان حد شناخت و باورش نیز یقین نیاورده است.
●- برای مثال، میتوانید ابلیس لعین را در نظر بگیرید که خدا و معاد را میشناخت، خوب هم میشناخت و میشناسد. شیطانپرستان امروزی، چه در قالب گروه و قبیلهای کوچک باشند و چه از تشکیلات گستردهی جهانی و حکومتی [چون فراماسون] بر خوردار باشند، همگی هم خدا را خوب میشناسند و هم ابلیس لعین را خوب میشناسند، اما در سپاه شیطان درآمدند، به جنگ خدا رفتهاند و گمان میکنند که در مقطعی او را شکست میدهند و بالاخره خالق، مالک و رب، مرعوب و مغلوب مخلوق، مملوک و مربوب خود میشود!
●- مثال نزدیکتر، خودمان هستیم که در عرصهی شناخت، خدا را به وحدانیت میشناسیم، و به لحاظ نظری، همه موحد هستیم؛ معاد را نیز میشناسیم؛ باورکی هم داریم [اگر چه به یقین نرسیده است]؛ اما ممکن است در سطوح یا درجات متفاوتی، دچار شرک نیز بگردیم.
آیاتی که با «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» شروع شده و خطاب خداوند سبحان به مؤمنانی است که به او ایمان آوردهاند را با تأمل بخوانید، گاه با تذکراتی مواجه میگردید که از خود میپرسید: مگر اینها مؤمن نبودند، پس این تذکرات برای چیست؟ مگر از مؤمن نیز چنین غفلتها و خطاهایی سر میزند؟! مانند:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا» (النساء، 136)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاد و كتابهايى كه قبلا نازل كرده بگرويد و هر كس به خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و روز بازپسين كفر ورزد در حقيقت دچار گمراهى دور و درازى شده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (الصف، 2 و 3)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد * نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد و انجام ندهيد!
●- با کمی دقت، معلوم میشود که آیهی اول، به بُعد نظری و ایمان توجه داده است و آیهی دوم به بُعد عملی. و هر دو آیه خطاب به مؤمنان میباشد؛ چرا که مراتب و درجات ایمان و عمل صالح نیز متفاوت است. دانشآموزان همه محصل هستند، اما یکی در مقطع دبستان، دیگری در مقطع دکتری.
●- بنابراین، این که "آیا تشیع درست را شناختهایم یا خیر»؟ با این که «آیا شیعهی درستی هستیم یا خیر»؟ بسیار متفاوت است. ممکن است کاملاً درست شناخته باشیم، اما شیعهی درستی نباشیم.
منابع و ابزار شناخت:
هر شناختی، منبع یا منابعی دارد، مانند آن که زمین و خورشید، در کتاب طبیعت شناخته میشوند؛ وحی در قرآن کریم شناخته میشود و سخنان بزرگان یا آثار علمی آنها، در کتابها یا ساختههایشان شناخته میشود و ...؛ اما ابزار شناخت انسان، عقل اوست که به نور علم میبیند.
بنابراین، سؤال از منابع و صحت آنها، با سؤال از میزان شناخت ما خیلی متفاوت میباشد. قرآن مجید، نهج البلاغه، منابع حدیثی، تواریخ موثق و ...، همه وجود دارند، صحت و درستی آنها نیز به اثبات رسیده است. اما چگونگی شناخت، علم، باور و ایمان از یک سو، و میزان پایبندی، گرایش و عمل از سوی دیگر، بسیار متفاوت است. چنان که خداوند سبحان هست، اما میزان شناختها، باورها و بندگیها متفاوت میباشد؛ و در میان مؤمنان نیز میزان درک، فهم، تقوا و اخلاص متفاوت میباشد.
شناخت تشیع راستین:
اگر پرسیده شود: «آیا منابعی جهت شناخت تشیع حقیقی و راستین وجود دارد یا خیر؟» پاسخ مثبت است؛ اما اگر پرسیده شود: «آیا ما درست و آن گونه که باید شناختهایم یا خیر؟» پاسخ منفی است. ما حتی به حد توان و ظرفیت عقلی و علمی خودمان، ولایت، امامت و بالتبع امام را نشناختهایم، چه رسد به حقیقت ولایت، امامت و منزلت امام، که جز برای خودشان قابل شناخت نمیباشد. بنابراین، در این عرصه، قصورها و تقصیرهای فراوانی داریم.
تاکتیک تشکیک:
یکی از مهمترین استراتژیها و تاکتیکهای شیاطین جنّ و انس، ایجاد "تشکیک"های بیمنطق میباشد. میتوان در مقابل هر حقیقت و واقعیتی، یک «از کجا معلوم؟» گذاشت و تشکیک نمود!
البته "شک" یک بیماری لاعلاج نیست؛ شک سالم، مقدمهی شناخت است؛ تا تردید نباشد، پرسشی پیش نمیآید و تا پرسش پیش نیاید، تحقیق، پژوهش و شناختی حاصل نمیگردد؛ خواه در علوم طبیعی باشد، یا علوم عقلی. اما قلب بیمار، فقط به همان بخش "شک" وارد میشود و خوشش میآید که در همانجا متوقف و ساکن گردد!
کسی که در صحت آیات قرآن کریم و یا احادیث معتبر و یا منابع غنی و موثق، تردید میکند، لابد خودش منابع دیگری در اختیار دارد، خب به میدان آورد و استدلال و استناد نماید! و یا اگر منابع دیگری ندارد و فقط تردید دارد و میخواهد ببیند درست است یا خیر؟ دست کم باید مطالعه و تفکر نماید، و استدلال، برهان و استناد صحیح را بپذیرد؛ و اگر هیچ کدام نبود، دلش نمیخواهد بشنود، ببیند، بفهمد، باور کند و بپذیرد.
عقاید در دورهها:
"عقیده"، سبک زندگی، و یا معماری و هنر، و یا ابزار صنعتی، و یا مُد نیست که در دورههای متفاوت، دگرگون شود؛ بلکه به شناخت عقلی و باور قلبی بستگی دارد.
حضرت ابراهیم علیه السلام، همان براهینی را اقامه نمود که قبل از او، حضرت نوح علیه السلام اقامه نمود و پس از او حضرت محمد صلوات الله علیه و آله اقامه نمودند ، و از سقراط گرفته تا ملاصدرا نیز همان براهین را (در قالب ادبیاتها و استدلالهای گوناگون) بیان نمودند؛ چرا که حقیقت یک چیز است، و با نگاهها و اظهار نظرها (نظریهها)، تغییر نمییابد.
بنابراین، عقیدهی شیعیان آن دوران [مانند: سلمان، ابوذر، مالک اشتر، میثم تمّار و ...] نسبت به ولایت و امامت (تشیع)، با عقیدهی شیعیان امروز هیچ تفاوتی ندارد، چرا که منابع یکیست؛ بلکه تفاوت، در میزان شناخت، باور، ایمان، تقوا و عمل صالح است؛ که البته به لحاظ کمیت و کیفیت، امروز بسیار بالاتر میباشد. هم عقل و علم پیشرفت نموده، و هم جمعیت بیشتر شده است. البته نه این که بگوییم: متشیعتر از سلمان و مالک اشتر وجود دارد، بلکه رشد کمّی و کیفی حاصل شده است.
در آن روز امام در میدان بود و مردمان او را میدیدند و تنهایش میگذاشتند، یا حتی چون کربلا و عاشورا، او را به مسلخ میکشاندند، اما امروزه امام را نمیبینند، اما شناخت، ایمان، تقوا، بصیرت و عمل به حدی است که در رکاب او به میدان میروند و به شهادت نیز میرسند.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
آن چه که امروز به عنوان تشیع میشناسیم، تا چه حد به حقیقت آن در صدر اسلام نزدیک است؟ آیا عقاید شیعیان آن دوران نیز چنین بوده است؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9423.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی ولایت (امام علی)