همهی علم بشر در چهار محور خلاصه میشود. (سیری در کلام امام کاظم علیهالسلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان؛
همگی و به ویژه اهل علم و پژوهشهای علمی، ابتدا حدیث ذیل را که از امام کاظم، موسی بن جعفر علیهالسلام میباشد، با دقت و تأمل مطالعه نماییم، و بعد در هر بند آن تأمل و تعمقی نماییم و بعد اهل تحقیق و مطالعات علمی در این خصوص پژوهشها نموده و مقالات یا کتابها تألیف نمایند. ایشان فرمودند:
امام كاظم(ع) فرمودند: (كنزالفوائد/ج1/ص219)
وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِي أَرْبَعٍ - علم انسان را در چهار [محور، مقوله، موضوع] یافتم؛
أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ – اول آنها این که بشناسی ربّت کیست؛
وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ – و دوم آنها این که بشناسی چگونه ساخته شدی؛
وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ – و سوم آنها این که بشناسی اراده (هدف) از خلقت تو چه بوده؛
وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ - و چهارم آنها این که بشناسی چه چیزی تو را از دینت خارج میکند؟
کلام، بسیار علمی و ژرف است؛ سخن راجع به دستهبندی تمامی علومی است که بشر به آنها دست یافته و یا میتواند دست بیابد. این دستهبندی را کسی نمیتواند انجام داده و بیان دارد، مگر کسی که از علم لدنی برخوردار باشد، به همه علوم احاطهی کامل داشته باشد و خود مظهر اتمّ اسم «علیم» خداوند متعال، یعنی تجلی علم او باشد. لذا نمیتوان مدعی شد که معنا، مفهوم و شرحش، فقط همین است که بیان میشود، بلکه ابعاد و مناظر گوناگونی دارد که شرح ذیل نگاهی اجمالی از یک منظر است.
الف - أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ – اول آنها این که بشناسی ربّت کیست؛
دقت شود که نفرمود اول آنها این است که بشناسی «خالق» تو و عالم هستی کیست؟ چرا که این بسیار بدیهی است و هر کس کمی به همین عالم محسوسات و عالم وجود خودش توجه کند، گواهی میدهد که همه «نشانه» هستند و خالقی را نشان میدهند که از این جنس نیست، پس مخلوق نیز نمیباشد، لذا میفرماید اگر از کفار نیز بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرد؟ خواهند گفت: الله:
«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» (لقمان، 25)
ترجمه: و اگر از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است مسلما خواهند گفت خدا؛ بگو ستايش از آن خداست ولى بيشترشان نمىدانند.
مضاف بر این که صرف شناخت خالق، مشکلی در تربیت و رشد انسان را مرتفع نمینماید، بلکه باید «ربّ» را شناخت. لذا فرمود: بشناسی که «ربّت» کیست؟
ربّ، به مالک، صاحب و منعمی اطلاق میشود که تربیت امور را بر عهده دارد. تدبیر کننده، تربیت کننده و مربی تمامی عوالم و موجودات است.
هیچ کسی که دارای عقل سالم باشد، نمیتواند دو خالق برای عالم هستی فرض کند، اما هر کسی میتواند هزاران موجود و عنصر دیگر را إله یا ربّ (کاذب) خود فرض نماید. فراعنه در هر زمانی مدعی شده و میشوند که «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – ربّ برتر شما من هستم»، و انسان ممکن است در آنِ واحد، دهها ربّ [ربّ قدرت، رب شهوت، رب مقام، ربّ ثروت و ...] را بندگی کند. در نماز ربّش الله باشد، در کسب ربّش مال حرام یا مقامات رشوهبگیر و رانتخوار باشد، در شهوت ربّش هوای نفس باشد و ...؛ لذا حضرت یوسف (ع) به هم سلولیهای خود فرمود: ای دو هم سلولی من، آیا (بندگی) اربابهای متفرق و پراکنده، بهتر است از خدای واحد و قهار؟
«يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف، 39)
پس اگر انسان علم پیدا کند که همان خالق جهان هستی است که ربّ او ربّ عالمیان است، دیگر به بندگی خدایان پراکندهی درونی و برونی مبتلا نمیگردد، خود و امورش تحت ربوبیّت الهی تربیت میشود و به کمال مطلوب میرسد. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
ب- وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ – و دوم آنها این که بشناسی چگونه درست شدی؟
دقت شود که در این فراز نیز نمیفرماید: «چگونه تو را خلق کرد»، بلکه میفرماید «چگونه تو را صُنع نمود». شاید نتوانیم با تفاوت کلماتی چون «ساختن» و «درست کردن» در فارسی، به خوبی تفاوت خلقت با صنعت را بیان کنیم. در هر حال خلقت ایجاد کردن است، اگر بپرسند: آدم چگونه خلق شد، میگویند: از خاک، سپس نطفه، علقه، مضغه و ...، اما وقتی میفرماید: «مَا صَنَعَ بِكَ»، یعنی بدان که چگونه درست شدی و چه کارهایی برای تو صورت گرفته تا به اینجا برسی؟ از عوامل دخیل در خلقت گرفته تا عوامل دخیل در رشد، تا عوامل دخیل در تربیت. مانند این است که بگویند: «ببین برایت چه کرده تا این شوی؟!».
بدیهی است که پس از شناخت ربّ، وقتی انسان متوجه خودش و تمامی عوامل دخیل در صُنع (صنعت) یا درست شدن خودش میگردد، به علوم متفاوتی در هستیشناسی و زیستشناسی نیاز دارد. پس تمامی علوم مربوط به عالم هستی، از جمله علوم انسانی (روانشناسی، حقوق، ادبیات، تاریخ و ...) و هم چنین کلیه علوم طبیعی (تجربی)، از پزشکی گرفته تا نجوم، از کشاورزی گرفته تا صنعت، همه در همین مقولهی (صُنع) جای میگیرند. از این رو، پس از خداشناسی، نوبت به هستیشناسی و علوم تجربی میرسد و این بخش دوم از علوم بشری میباشد.
ج - وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ – و سوم آنها این که بشناسی اراده (هدف) از خلقت تو چه بوده است؟
پس از شناخت ربّ العالمین (خداشناسی) و نیز جهانشناسی، هستیشناسی، علوم تجربی و هر علمی که به عالم خلق و عالم صُنع ربط دارد، یک سؤال کلی در ذهن مطرح میشود: که «خُب چرا؟!»، حالا خداوند متعال این عالم گسترده را با این عظمت خلق کرد که چه؟ و مرا با این پیچیدگیها که یک عالم صغیر هستم خلق کرد که چه؟! این از اساسیترین سؤالات عقل بشری است.
به این علم میگویند: «هدف شناسی» که در باب «حکمت» مطرح میشود و اصلیترین سؤال ذهن انسان است؛ چه متوجه باشد، بپرسد و جویا گردد، چه نباشد. چرا که حتی کسی که هیچ به این موضوع نمیاندیشد نیز در هر حرکتی به دنبال تحقق «اهداف» و در نهایت «هدف نهایی» میرود. یکی اقتصاد را هدف میگیرد، یکی علم را هدف میگیرد، یکی رفاه را هدف میگیرد، یکی لذت را هدف میگیرد ...، و خلاصه هیچ کس بیهدف نیست. از این رو تمامی مکاتب بشری نیز ابتدا مجبورند هدف را تعریف کنند و بعد مکتبی منطبق با آن تصور و القا نمایند. لذا مهم است که انسان بداند هدف حقیقی کدام است؟ هدف واقعی کدام است؟ هدف منطبق با نظام آفرینش کدام است؟ چرا خلق شده و به کجا میرود؟ آیا مسیر (هر چند خدا آفریده باشد)، از خاک به خاک است، یا «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» است؟ برای خوردن، خوابیدن، جماع، تولید مثل، هضم، دفع و لذائذ مادی خلق شده است یا برای رشد و کمال؟ موجودی دارای نشانههای سایر موجودات زمینی است، یا خلیفة الله است و تجلی نشانهها و اسمای الهی میباشد؟
خالق و ربّ فرمود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ – و جنّ و انس را خلق نکردم، جز برای بندگی (مرا بپرستند)» (الذاریات، 56).
معنای «عبادت» که به پرستش و بندگی ترجمه میشود، بسیار گسترده است. عبادت نماز و روزه نیست، چنان چه بسیاری از انسانها بتها، طاغوتها و حتی هوای نفس خود را عبادت و بندگی میکنند، بلکه «عبادت و بندگی یا پرستش»، همان هدف گرفتن، غایت دانستن و وابستگی است.
پس خلق ننمود، جز برای این که انسان او را هدف بگیرد، به او وابسته باشد، بداند او هستی و کمال محض است، غایت اوست و به سوی او میرود.
د - وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ - و چهارم آنها این که بشناسی چه چیزی تو را از دینت خارج میکند؟
وقتی انسان هدف خود را شناخت و یا هدفی (حق یا باطل، حقیقی یا کاذب) برای خود تعیین کرد، صاحب «دین» میشود. دین یعنی راه و روش زندگی که مبتنی بر جهانبینی است. لذا اگر هدفش خداوند متعال بود، تسلیم او شده و دین اسلام را بر میگزیند و اگر هدفش غیر از خدا بود، حقایق عالم را پوشانده و کافر میشود و دینی متناسب با اهدافش بر میگزیند. کفار هم دین دارند، فراماسون، صهیونیستم، لیبرالیسم، بودیسم و سایر ایسمها نیز دین هستند. لذا فرمود به کفار بگو، آن چه شما عبادت میکنید من نمیکنم و آن چه من عبادتش را میکنم شما نمیکنید، پس: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ - دين شما براى خودتان و دين من براى خودم (الکافرون،6)».
پس مهم است که انسان بداند چه چیزی او را از دینش خارج میکند و انسانی که حقایق عالم را در سه محور فوق شناخت، بداند که چه چیزی او را از «دین حق» خارج میکند؟
دشمن شناسی:
شناخت آن چه انسان را از دینش خارج میکند (مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ)، همان «دشمن شناسی» است.
نمیشود انسان سلامتی را بشناسد و نداند که دشمن سلامتی چیست و چه چیزی او را از سلامت خارج میکند؟ - امنیت را بشناسد و نداند که چه عواملی موجب به مخاطره افتادن امنیتش میگردد؟ استقلال و آزادی را بشناسد و نداند که چه چیزهایی سبب سلب استقلال و آزادی از او میگردد؟ خوشبختی و فلاح دنیوی و اخروی را بشناسد، اما نداند که عوامل از دست دادن نعمات و افتادن به هلاکت و بدبختی چیست ...؟ به همه اینها در هر مقولهای که باشد، میگویند: «دشمنشناسی.»
خداوند متعال خود را در عقل، فطرت، وحی و قلم صُنع میشناساند، انسان را نیز به خودش میشناساند، هدف را نیز میشناساند و سپس «دشمنشناسی» را تعلیم میدهد؛ نسبت به دشمن اصلی، علل انحراف و سپس دشمنیاش، روشهای دشمنی او و ... همه را میشناساند و از انسان عهد میگیرد که هیچ گاه قرب به دشمن را هدف نگیرد، هیچ گاه تسلیم او نگردد، هیچ گاه به او وابسته نشود و هیچ گاه او را بندگی و عبادت ننماید، که او دشمن آشکار است:
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ» (یس، 60)
ترجمه: اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ» (الممتحنة، 1)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد، [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آنكه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه و سرزمینهایتان] بيرون مىكنند، كه [چرا] به خدا پروردگارتان ايمان آوردهايد، اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمدهايد [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم و هر كس از شما چنين كند قطعاً از راه درست منحرف گرديده است.
پس علوم بشری، هر چه که باشد، از چهار محور خارج نخواهد بود که عبارتند از:
1- رب شناسی
2- خودشناسی (هستیشناسی، زیست شناسی و ...)
3- هدف شناسی
دشمن شناسی
- تعداد بازدید : 5416
- 19 شهریور 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت علم امام كاظم