پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
میتوان انسان عاقلی را دید که گاه خودش را به سفاهت میزند؛ اما لابد عقلش ظهور و بروز دارد که فهمیده میشود "او عاقل است". عقل (عقلانیت) پنهان شده را چگونه میتواند دید؟!
"عقل" به عنوان "قوه شناخت آدمی"، خودش یک امر و نیروی پنهانی است و در ظاهر سلول یا اعضایی به نام "عقل" نداریم، بنابراین معنا ندارد که گفته شود "سفیهی در باطن و پنهان بسیار عاقل است"؛ مگر این که عاقلی به جهاتی خودش را به سفاهت بزند؛ مانند بهلول، که البته او نیز علم، حکمت، بصیرت و عقلانیت خود را ظاهر میساخت.
حکایتی از بهلول:
میگویند: روزی بهلول در محوطۀ کاخ پادشاه، سنگ روی سنگ میچید. همسر شاه کار او را دید و پرسید: «چه میکنی، بهلول؟» او گفت: «دارم قصرهایی در بهشت میسازم». همسر پادشاه گفت: «یکی هم به من بفروش» و او قبول کرد و فروخت.
پادشاه شب در خواب، همسرش را در قصری بهشتی دید و صبح از او جویا شد که تو چه کردی؟! و او نیز ماجرا را تعریف کرد. پادشاه روز به محوطه آمد و بهلول را در همان کار دید و پرسید: «چه میکنی؟»، گفت: «قصرهایی در بهشت میسازم»، پادشاه گفت: «یکی هم به من بفروش»؛ گفت: «به تو نمیفروشم، چون آن که خریده بود، ندید خریده بود، اما تو دیدی»!
یعنی: فهمیده بود که پادشاه چه خواب دیده، و فهماند که همسرت از روی باور، عشق و اخلاص چنین نمود، اما تو از روی "عقل محاسبهگر" عمل میکنی!
عقل
"عقل" در نظر اکثر مردم، یک کلمه و اسمی است برای یک نیرویی جهت درک و شناخت؛ اما وارد بحث تخصصی که شویم، متوجه میشویم که چه تقسیمات بسیاری برای عقل وجود دارد که نشان میدهد آدمی از چندین نوع عقل برخوردار میباشد که با هم متفاوت میباشند و هر کدام کاربردی دارند؛ مانند: «عقل فطری، عقل نظری، عملی، عقل کل، عقل فعال و یا عقل عملی و…» و یا «عقل ادراکی و شناختی – عقل ریاضی و عقل معاش» - و ... .
●- لازم است که بین "عقل" و "علم" تفاوت قائل شویم.
"عقل" به نور "علم" میبیند. پس اگر برای کسی علمی وجود نداشته باشد و یا حاصل نشود، "عقل" او نه چیزی را میشناسد و نه چیزی را تصدیق مینماید و نه حکمی صادر میکند. منتهی این "علم" دو نوع میباشد، یا "فطری" است؛ یعنی خداوند متعال در وجود آدمی سرشته و نهادینه کرده است، و یا "اکتسابی" است و با تعلیم و تَعَلّم از بیرون کسب میگردد و اگر به عقل ارجاع داده شود، سبب شناخت میگردد.
به عنوان مثال: مردم عوام در چند هزار سال پیش نیز میدانستند که اگر آب گرم میخواهند، باید مقداری از آب چشمه یا رود را در ظرفی ریخته و روی آتش قرار دهند؛ این همان "عقل فطری" در قانون "علیّت" میباشد، و همه میدانند که هیچ چیزی به خودی خود پدید نمیآید؛ اما در درجۀ نخست انبیای الهی، و سپس دانشمندان، چارچوب و قواعد علمیِ برهان علیّت را میشناسند و معرفی میکنند و هر کسی بیاموزد، نور عقلش بیشتر میشود.
نوازد تازه به دنیا آمده، میداند که باید شیر را بمکد؛ میگویند: «از روی غریزۀ چنین میکند»؛ اما همان نیز خودش نوعی علم و دانشی است که در غریزۀ او نهادینه شده است، چون میداند باید چنین کند. مانند مهندسیِ پیچیدۀ موریانه یا زنبور. انسان بزرگسال نیز با تحصیل علوم اکتسابی، میفهمد که باید هر چیزی نخورد و لقمهاش را خوب بجود و سپس فرو ببرد و سایر علوم در تغذیه، بهداشت و سلامت را کسب میکند و اگر این علوم را به عقل ارجاع دهد، شناخت جامعهای به دست میآورد و از همین راه، تا خداشناسی و معادشناسی پیش میرود.
●- بسیاری از مردمان، توجهی به فطرت خویش ندارند، به علوم اکتسابی نیز توجهی ندارند، و بالتبع علوم فطری یا اکتسابی خود را به "عقل" ارجاع نمیدهند تا نتایج معقول از آنها به دست آورند، مانند: مادهگرایان [ماتریالیستها] – اگر چه ناچارند برای اثبات نظریات و ادعاهای خود، دلایل و براهین اقامه کنند که خود یک نوع نتیجهگیری عقلی میباشد.
●- خداوند متعال در قرآن کریم، انسان را به نشانهشناسی، تزکیه نفس، کسب علم و حکمت، تفکر و تعقل دعوت نموده است و هدف اصلی بعثت انبیا و رسولان را همین بیان نموده است:
«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (البقره، 151)
- همان طور كه در ميان شما پيامبرى از خودتان فرستاديم كه آيات [نشانههای هدایت کنندۀ] ما را براى شما مىخواند و شما را پاك و پيراسته مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و چيزهايى را كه از پيش نمىدانستيد يادتان مىدهد.
*- کسی که "عقل" نداشته باشد و یا به واسطۀ حاکمیت هوای نفس، آن را تعطیل کرده باشد، مانند نابینایی است که حتی تابش نور خورشید نیز سبب دیدنش نمیگردد؛ لذا هیچ آیه، نشانه، علم و حتی معجزهای، سبب هدایتش نمیگردد.
*- کسی که عقلش سالم باشد، اما "علم" [فطری و اکتسابی] نداشته باشد، مانند بینایی است که وارد غاری شده که نوری به آن نفوذ ندارد، پس هیچ نمیبیند.
*- کسی که عقل و علم داشته باشد، اما "تزکیۀ نفس" نداشته باشد، از پوسته و مسیر انسانیت خارج (فاسق) میشود و عقل و علمش را در راه فساد (تباهی) و ظلم به کار میاندازد.
کسی که خودش را "تزکیه" ننماید، "فکرش" را در چارهجویی، تدبیر و نقشهکشی جهت تحقق اهداف پلید به کار میاندازد.
*- کسی که عقل و علم داشته باشد، اما "نشانهشناس" نباشد، از علمش راه به جایی نمیبرد و دنیا در نظر او، مانند تک فِرمهای یک فیلم میماند. در نظر او همه چیز مجزا و منفک است و به هم ربطی ندارند و به سوی هدفی مشخص روان نیستند. به قول شهید آیت الله مطهری (ره): «دنیا در نظر آنان، کتابی است که اول و آخرش افتاده است». (جهانبینی – ج 1)
امروزه، غربیها نیز به این نتیجه رسیدهاند که «که هیچ چیزی خودش نیست، همه چیز نشانه [آیه] است و هر چیزی، دیگری را نشان میدهد و در نتیجه "علم یعنی نشانهشناسی"»؛ اما آنها در همین نشانهشناسی نیز در جزئیات متوقف میمانند تا مبادا به مبدأ و معاد پیببرند!
در قرآن کریم، نشانهها [آیاتی] بیان شده و میفرماید: «این برای کسانی است که تعقل میکنند» - آیات دیگری را فرموده است «برای اهل تفکر است» - آیا دیگری «برای اهل علم است» - «آیات دیگری برای «تذکر و یادآوری» میباشد و ... .
«وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ» (الأنعام، 126)
- و اين (قرآن و دين) راه راست پروردگار توست؛ حقّا كه ما آيات (نشانههای خود) را براى گروهى كه متذكر مىشوند تفصيل داديم.
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (البقره، 164)
- به يقين در آفرينش آسمان ها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتىهايى كه در دريا به سود مردم جريان دارند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن زمين را پس از مرگش زنده نموده، و در آن از هر نوع جنبندهاى پراكنده كرده، و گرداندن بادها (از سويى به سويى)، و ابرى كه در ميان آسمان و زمين مسخّر است، (در هر يك از اين امور هفتگانه) نشانههايى است (از توحيد و قدرت و حكمت خدا) براى گروهى كه تعقل میکنند.
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الزّمر، 42)
- خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد؛ سپس ارواح كسانى كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مىدارد و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) بازمى گرداند تا سرآمدى معيّن؛ در اين امر نشانههاى روشنى است براى كسانى كه فکر مىكنند !
●- بنابراین، "عقل" خودش مادی نیست و پنهانی است؛ و در مواضع، جهتگیریها، گفتارها، رفتارها و عملکردها، ظهور و بروز مییابد. لذا اگر عاقلی به دلایلی عقلی، خودش را به سفاهت بزند نیز ظهور و بروز عقلش میباشد.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
عقل از منظر دین چکونه تعریف میشود؟ آیا ممکن است انسان نادان و سفیهی را دید که در باطن و پنهان بسیار عاقل است؟ انسانی مانند بهلول این احتمال را به یقین نزدیکتر میکند؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/social/11414.html
کلمات کلیدی:
گوناگون اندیشه و مباحث نظری