این سوال را خیلی از طلاب میپرسند که چرا من باید این همه سال فقه و اصول بخوانم که به کارم نمیآیداد و امروزه مردم به محتواش احتیاجی ندارند؟! + صوت (7:39 دقیقه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
چه کسی تشخیص داده که امروزه مردم به قوانین و حقوق احتیاجی ندارند - چه کسی تشخیص داده که مردم مسلمان، به حقوق و احکام اسلامی نیازی ندارند؟!
تردید ننمایید که هیچ طلبهای، چنین تردید و پرسشی ندارد، چرا که هر کسی در رشتۀ تحصیلی خود و نیاز جامعه به آن، نظر منفی یا حتی تردید داشته باشد، ادامه تحصیل در آن رشته را ترک مینماید!
هدف از طرح این پرسش، آن هم با این ساختار، القای چند مطلب در قالب پرسش میباشد و با پاسخش هم کاری ندارند؛ از جمله:
الف -القا میکنند که بسیاری از طلاب، در چرایی و کارآیی تحصیل خود مرددند!
ب -القا میکنند که فقه و اصول به کار مردم نمیآید!
ج -القا میکنند که مردم بیدین میباشند، لذا به احکام اسلامی نیاز و توجهی ندارند!
●- هر طلبهای، میداند که اولاً تحصیلات حوزوی، فقط «احکام فقهی» نمیباشد، بلکه از ادبیات عربی که یک زبان است، جهت تسلط بر متون اصلی گرفته، تا الهیات، قرآن و تفسیر، علم حدیث، علوم عقلی (فلسفی)، انسانشناسی، اخلاقیات، اقتصاد و معاملات، سیاسات و ... را شامل میگردد.
●- هر طلبهای، با مبانی فقه که همان مبانی حقوق در شریعت اسلامی میباشد، در حد تخصصی آشنا میشود، اما ممکن است رشتههای علمی دیگری را برای ادامه تحصیل انتخاب نماید. آیا در عصر خودمان، بزرگانی چون: علامه طباطبایی، علامه جعفری، علامه مصباح یزدی، علامه حسن زادۀ آملی، شهید مطهری، شهید دکتر بهشتی، شهید دکتر مفتح و ...، مجتهد و فقیه نبودند؟!
●- مردم [چه مسلمان باشند یا نباشند]، بخواهند یا نخواهند، به تمامی این علوم که اسلامیاش در حوزه تدریس میشود احتیاج مبرم دارند، خواه علوم عقلی (به اصطلاح فلسفه) باشد، یا علوم سیاسی، یا اخلاقیات، یا حقوق و احکام فقهی. آیا کسی هست که نوعی جهانبینی نداشته باشد؟ آیا کسی هست که اخلاق خاص خود را نداشته باشد؟! آیا کسی هست که هیچ «ارزش و ضد ارزش» و «باید و نبایدهایی» نداشته باشد؟!
●- اگر چه در فرهنگ غرب، مانند جاهلان اعصار قدیمی، بسیار تبلیغ میکنند که «عقلانیت وجود ندارد - ارزشها و ضد ارزشها، همه اعتباری و قراردادی میباشند - اصالت با فرد، لذات و رفاهش میباشد، لذا میتواند به هر طریقی که برایش ممکن است، به دست آورد؛ اما میدانیم که قوانین و اندازههای حاکم بر خلقت، چنین نمیباشند، لذا حتی حیوانات وحشی نیز چنین زیستی ندارند!
شاید، بسیاری از مردم، ضرورتی نیابند که به صورت تخصصی، پزشکی، داروسازی، مهندسی مکانیک، نجوم و ریاضیات را فرا گیرند؛ اما همگان نیاز دارند تا حقایق عالم هستی را بشناسند - خودشان را بشناسند - به صورت مستدل و متقن بدانند که از کجا آمدهاند، در کجا هستند و به کجا میروند - نقشۀ راه چیست و بایدها و نبایدهایش در هر امری کدامند؟!
●- بنابراین، [در تمام دنیا]، اگر چه همگان در رشتۀ حقوق، تحصیلات تخصصی نمینمایند و قاضی و وکیل نمیشوند، اما همگان بدون استثناء، به «حقوق» و «حقوقدان» نیاز دارند.
هیچ کشوری نیست که دانشگاه داشته باشد و رشتۀ حقوق نداشته باشد - هیچ کشوری نیست که نظام حکومتی داشته باشد و قانون اساسی و مجلس قانونگذاری نداشته باشد - هیچ کشوری نیست که نیروی انتظامی [برای رعایت حقوق] و دادگاه [برای احقاق حقوق] نداشته باشد ... و هیچ انسانی نیست که برای خودش و دیگران، هیچ حقوقی قائل نباشد!
●- امروزه به «حقوق» در اندیشه، فرهنگ و جامعۀ اسلامی، «فقه» گفته میشود و البته که مسلمانان، همگی به «فقه اسلامی» و حاکمیت و تحقق آن، نیاز فردی و اجتماعی دارند.
نکته -همانگونه که اگر کسی خدای حقیقی را نشناسد و بندگی نکند، حتماً خدایان متعدد و دروغین را بندگی خواهد نمود؛ و هر کسی امام بر حق را پیروی ننماید، حتماً و یقیناً امامان متعدد باطل را پیروی خواهد نمود؛ هر کسی خود را ملزم به رعایت حقوق و حدود الهی (فقه و احکام در اسلام) نداند، حتماً مطیع قوانینی که دیگران [نظام سلطه] وضع کردهاند خواهد بود، چه در مسائل فردی و چه اجتماعی؛ اگر چه هیچ موضوع فردی وجود ندارد که نقش و اثر [مثبت یا منفی] اجتماعی نداشته باشد.
به عنوان مثال: در اسلام، قوانین و احکام ازدواج، تنها راه سالم و منطقی تشکیل خانواده میباشد؛ در غرب همجنسگرایی، همخوابی و ازدواج با محارم، روابط جنسی با حیوانات و ... را نیز از «حقوق انسان» برمی شمرند و به تصویب قانونی مجالس میرسانند و به شدت ترویج و حتی تحمیل میکنند!
نتیجه:
1-طلبه میداند که چرا در این رشته تحصیل مینماید.
2- طلبه نیز مانند سایر دانشجویان در رشتههای گوناگون، نیازهای جامعۀ خودش و تمامی انسانها و جوامع را میشناسد؛
3-همگان، چه بخواهند و چه نخواهند، به این علوم [به ویژه حقوق] نیاز مستمر دارند؛
4- مسلمانان، معارف اسلامی را معقول یافتهاند و حقوق الهی را درست و سبب رشد فردی، اصلاح جامعه و رستگاری در دنیا و آخرت میدانند؛ لذا نیازشان به این علوم را به خوبی درک میکنند.
5-هر کسی که معارف، علوم و حقوق حق را کنار بگذارد، حتماً باطلش را جایگزین، تبعیت، اطاعت و بندگی خواهد نمود!
مشارکت و همافزایی -لطفاً این پرسش و پاسخ را در راستای «جهاد تبیین»، برای دوستان به اشتراک بگذارید؛ متشکر.