پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "عقل" مهمترین ابزار شناخت آدمی در عرصهی معقولات میباشد، مانند حواس در شناخت محسوسات. "دلیل نقلی" نیز یعنی شخص خاصی، برهانی را بیان داشته است، پس اگر معقول شد، عقل میپذیرد. لذا خود "نقل" دلیل و برهان نمیباشد، بلکه برهان اقامه شده در نقل، برهان است.
فرض کنید در مصداق بگویید: «خداوند سبحان فرموده است که إلهی جز او نیست»، یا بگویید: «فلان نظریهپرداز مادهگرا (ماتریالیست) گفته است: «اصلاً این عالم هستی خالق و خدایی ندارد»، خب هر دو بیان "نقل" است که هر کدام "خبر، گزاره" یا "ادعایی" را مطرح میکنند، اما دلیل و برهانی در آنها وجود ندارد، بلکه باید برای این گزاره یا خبر، دلیل و برهان عقلی اقامه کنند.
پس صرف نقل، اگر چه از "وحی الهی" باشد، دلیل عقلی نمیباشد؛ و اگر کسی بگوید: «چون خدا فرموده الهی جز او نیست، پس نیست – یا چون فلانی گفته: خدایی نیست، پس نیست»، دچار «دور» میشود. لذا اگر از او سؤال شود که «خداوند علیم و یا آن ماتریالیست، به چه دلیل چنین ادعایی دارند؟» هیچ پاسخی نخواهد داشت.
براهین عقلی:
کار براهین عقلی، چون: علیت (علت و معلول) – حرکت (محرک و متحرک) – نظم (ناظم و منظم) و ...، ابتدا به ساکن، هیچ کدام از دو وجه اثبات یا نفی پروردگاهر عالم نمیباشد؛ یعنی برهان عقلی میگوید: «علت العلل هست» و نمیگوید: «خدا هست یا نیست» - یا میگوید: «هر حرکتی، محرکی دارد» و نمیگوید: «آن خداست یا غیر خدا» - میگوید: «هر نظمی، ناظمی دارد» و بحث از این ندارد که نظام کیست؟
مصادیق معقول:
پس از آن که "عقل" به واسطهی ادله و براهین عقلی، تعاریف متقنی را به دست آورد و وجود را شناخت، حالا هر مصداقی که به او معرفی شود، آن را در چارچوب آن تعریف قرار میدهد و سپس میگوید: معقول و پذیرفتهی عقل هست یا نیست؟
به عنوان مثال: در برهان علیت، طرح میشود که "رابطهی علت و معلول، رابطه وجودی در پیدایش است"، یعنی "معلول" وجودی مستقل از "علت هستیبخش" ندارد. حال اگر کسی آمد و مدعی شد که «این گاو، این مجسمه، این طاغوت، این ماده، این تصادف و ...، علت العلل و هستی بخش میباشند، پس خدا، إله یا معبود یا ربّ هستند»، عقل نمیپذیرد و میگوید: «اینها که تو برشمردی و به عنوان مصداق علت العلل معرفی نمودی، همه خودشان "معلول" هستند، چون مخلوق هستند، مصنوع هستند، قدیم نیستند، حادث هستند ... و هستی عین ذات آنها نمیباشد.
برهان علیت:
"برهان علیت"، یک مبحث بسیار گستردهی "عقلی" میباشد؛ حال خواه در مورد وجود خداوند سبحان از این برهان استفاده شود و خواه در مورد هر معلول دیگری. لذا "علت" نیز تقسیمات گستردهای که موضوع بحث نمیباشد.
به عنوان مثال اگر بگویید: آب در این چشمه، یا این ظرف به خودی خود به نقطهی جوش رسیده است»، عقل نمیپذیرد و میگوید: «به نقطهی جوش رسیدن آب، حتماً باید علتی داشته باشد که خارج از خودش است، مثل مواد داخل زمین، یا آتش و حرارتی که به ظرف آب رسیده است».
همین طور اگر بگویند: «این عالم هستی، که همه اجزای و مراتبش از صفات مخلوق و مصنوع برخوردار هستند، بدون هیچ خالقی، همینطوری، یک دفعه، تصادفی و ... به وجود آمده است»، عقل نمیپذیرد.
خداوند سبحان:
بنابراین، تا این مرحله نیز "عقل" و "برهان علیت" در مورد "مصداق" بحثی ندارد؛ اما میگوید: مصداق یا مصادیق نیز نمیتوانند مندرآوردی، باب میل و اعتباری باشند؛ بلکه اگر گفته شد: «این مصداق علت است – این مصداق معلول است – این مصداق علت العلل است و ...»، باید با تعاریف و ویژگیهایی که عقل تعریف کرده و میشناسد، مطابقت داشته باشد. مثلاً نمیتوانید بگویید که «علت پیدایش، تابش، حرارت و نور خورشید، نفس کشیدن مردم در چین، و یا وجود آب یا نفت و معادن در زیر زمین میباشد»! این را عقل نمیپذیرد.
از این رو، پس از بحث و براهین عقلی در مورد وجود و اقسام آن با چگونگیهای متفاوت و تقسیم کلی به «واجب الوجود و ممکن الوجود»، سخن از این به میان میآید که
یک - بنابر براهین عقلی: «هر ممكنالوجودی برای موجود شدن نیازمند به علتی است كه آن را بهوجود بیاورد، چرا که نسبت ممکن الوجود، به وجود و عدم مساوی میباشد».
دو – بنابر براهین عقلی: «علت العلل، همان واجب الوجود است و واجب الوجود به وجودی گفته میشود که هستی او عین ذاتش باشد – و چون او هستی محض است، پس هیچ نقص و کاستی در او نیست و به او راه ندارد – حد و حدود به او راه ندارد – بالتبع مثل و مانندی ندارد – قدیم (ازلی) است و فنا به او راه ندارد – هستی بخش عالم هستی است، پس خالق و صانع و مالک اوست و ...».
سه – صرف عقل و برهان عقلی، در این مرحله نیز نامگذاری نمیکند. میگوید: واجب الوجود و علتالعلل، وجودی است که هستی و کمال محض میباشد، حال اسمش هر چه میخواهد باشد و یا شما به هر اسمی که میخواهید، او را صدا کنید. خواه به فارسی "خدا" بگویید، یا به عربی "الله" بگویید، یا به انگلیسی "God " بگویید، و یا به آلمانی "Gut" بگویید؛ میخواهید او را با اسمهای ذاتیاش (حیّ، علیم، حکیم، واحد، احد و ...) صدا بزنید و یا اسمهای فاعلیاش (خالق، رازق، رحمان، رحیم و...)، هر کدام را که بگویید، مقصودتان همان ذات مقدس واجب الوجود، علت العلل، خالق و هستی بخش است. و البته نباید نامهایی که نشانههای مخلوق، مصنوع، حادث، فانی و ... میباشد را روی او بگذارید که نقض غرض میشود، ولی هر اسم کمالی را که ببرید، نام و اسم اوست.
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا (الإسراء، 110)
ترجمه: بگو: ««اللّه» را بخوانید یا «رحمان» را، هر کدام را بخوانید، (ذات پاکش یکی است؛ و) برای او بهترین نامهاست!» و نمازت را زیاد بلند، یا خیلی آهسته نخوان؛ و در میان آن دو، راهی (معتدل) انتخاب کن!
مرتبط:
چه دلیلی بر اثبات برهان علیت داریم؟ چرا تسلسل باید باطل باشد؟ (29 بهمن 1392)
ما با برهان نظم فقط به وجود ناظمی پی میبریم، ولی نمیدانیم که اصلا آن ناظم خود مخلوق است یا نه ؟ واصلا نمیفهمیم که بی نقص است یا نه. آیا برهان نظم ناقص است؟ (21 دی 1394)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
میگویند: "برهان علیّت"، وجود خدا را به اثبات نمیرساند! حال آیا دلایل عقلی و نقلی محکمی برای صحت و حقانیت "برهان علیت" در اثبات وجود خدا داریم یا خیر؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8698.html
کلمات کلیدی:
گوناگون