x-shobhe : پس از آن که به اصل معنای عصمت که فقط به دوری از گناه اطلاق نمیگردد، بلکه هر گونه خطا و نسیانی را نیز در بر میگیرد و علت آن که بر دانش و بینش و اخلاص در هدف (توحید) استوار است توجه نمودیم، در بررسی موضوع از باب «گناه» و «توبه» و ترس از «عذاب» نیز باید به چند نکتهی مهم توجه نماییم. از جمله:
الف – معنای «ذنب» الزاماً «گناه و معصیت» نیست، بلکه به هر چیزی که به سابقه انسان بچسبد، مثل تهمت، افترا، شایعه و ... نیز «ذنب» گفته میشود و گناه را نیز چون ضمیمه سابقه شده و به وجود میچسبد، ذنب گفتهاند. لذا خداوند متعال به پیامبرش فرمود با فتح مکه همهی ذنوب گذشته و آیندهی تو را محو میکنم. یعنی دیگر تهمتهای وصل شده به ایشان مانند «شاعری، جنون و ...» پاک و بیاثر میگردد. لذا اهل عصمت (ع) نیز دائماً از «ذنوب» به خداوند کریم پناه برده و طلب استغفار (پوشش) و از بین بردن آثار و تبعات آن مینمودند.
ب – اگر «عصمت» در باب پرهیز از گناه جبری باشد، معصوم در برخورداری از آن اختیار و ارادهای نداشته است، لذا نه شایستگی رهبری و الگو شدن را پیدا میکند و نه مستحق آن مقامها، درجهها و ثوابها میگردد. پس از آنجا اختیار از آنان [مانند سایر آحاد بشر] هیچگاه سلب نگردید، معلوم میشود که به اختیار و ارادهی خود از گناهان و معاصی اجتناب مینمودند. پس تا اختیار هست، احتمال لغزش هیچگاه برای هیچ کسی محال نیست.
اما گناه برای هر کسی درجاتی دارد. فرمود: «حسنات الابرار، سیئات المقربین» یعنی: گاه کارهای خوب نیکان، برای مقربین گناه محسوب میگردد. به عنوان مثال: شاید اگر بنده و شما هفتهای یک بار هم نماز شب را اقامه کنیم، بسیار ثواب باشد، اما برای مقرب، ترک شبهای دیگر گناه میشود. یعنی از آن درجهای که در قرب الهی داشت نزول مییابد. لذا اگر اهل عصمت (ع) اقرار به گناه کرده و از آن پوزش میخواستند، نه بدین معناست که به معصیت و نافرمانی خدا مبادرت میکردند، بلکه با توجه به شناخت، محبت و مقامی که داشتند، اشتغال اجباری به بسیاری از امور دنیوی را نیز نوعی نزول در توجه محض دانسته و برخود معصیت میشماردند. بدیهی است که حال اتصال و محو وجود مبارک رسول الله (ص) یا امیرالمؤمنین و سایر معصومین (ع) به هنگام نماز یا نیایش با پروردگارشان، با حال آنها به هنگام صرف غذا یا سایر امور اجتناب ناپذیر در حیات دنیوی متفاوت بوده است.
ج – و دیگر آن که وقتی بیان میشود که «رحمت» خدا واسعه است، یعنی اهل عصمت (ع) نیز تحت ظل رحمت او قرار گرفتهاند، نه این که چون معصوم هستند، دیگر نیازی به آن رحمت ندارند. بدیهی است اگر رب جلیل با «عدلش» رفتار نماید، همه گرفتار میشوند. منتهی هر کسی را به حدّ خود مؤاخذه مینماید. در حکایات نقل شده که حضرت موسی (ع) بسیار وارسته از دنیا بود و اصلاً به دنبال راحتی بدن نبود تا آن جا که اغلب بالش او یک یا چند خشت (آجر) بود. خوب ظاهر امر چنین به نظر میرسد که این وارستگی مستحق پاداش فراوانی است. اما همین پاداش نیز مستلزم رحمت خداست، و اگر با عدلش رفتار کند، قضیه متفاوت میگردد. لذا ندا رسید: «یا موسی! به عزت و جلالم سوگند که اگر بخواهم، حتی از همین خشت زیر سرت هم سؤال میکنم».
بدیهی است وقتی نظام خلقت قانونمند است، هیچ خلائی وجود ندارد و همه چیز به هم مرتبط بوده و تأثیر دارد، هیچ فعلی و آثار هیچ فعلی نادیده گرفته نمیشود. پس اگر نظر لطف، کرم، عفو، مغفرت و رحمت الهی تعلق نگیرد و با عدل الهی رفتار شود، همه دچار خواهند بود. و البته تکلیفی که بر امیرالمؤمنین علیهالسلام است به تناسب جایگاه و مقام قربش است و انتظار و سؤالی که از او میشود نیز به همان تناسب خواهد بود و با ما فرق دارد. لذا آنان نیز تا وقتی حیات دنیویشان ادامه داشت، خود را در امان نمیدانستند، مگر باذن الله و ظل رحمت و مغفرت الهی.
د – در باور و تصور ما و امثال ما، عذاب الهی همان آتش جهنم است، اما در شناخت و باور اولیای خدا و مقربین – به ویژه معصومین(ع) – لحظهای و ذرهای دورتر شدن از مقام قرب و لقایی که دارند جهنم و عذابی سختتر از جهنم ماست. لذا امیرالمؤمنین (ع) در دعای خود به ربّش عرض میکند: به فرض [محال] که آتش جهنم تو را تحمل کنم، دوری از نظر کریمانهی تو را چگونه متحمل شوم؟ یعنی این عذابی دردناکتر و غیر قابل تحملتر است. «یَا إِلَهِی! صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ».
کلمات کلیدی:
گوناگون