ایکس – شبهه: سؤال کردن حق طبیعی انسانِ برخوردار از عقل سلیم است و برای سؤال سالم، پاسخ کامل و سالم نیز وجود دارد، اما به شرطی که سائل به دنبال پاسخ و کسب علم باشد و نه به دنبال تخطئه و ایجاد شبهه و اعوجاج؛ که آن وقت هیچ پاسخی به درد او نمیخورد، چرا که اساساً به دنبال پاسخ نیست. لذا بسیار مهم است که همیشه دقت شود «به غیر فحوای سؤال یا شبهه، هدف از طرح آن چیست؟»
علم هیچ کس به اندازه حضرت علی (ع) نیست. مکرر فرمود: «از من بپرسید قبل از آن که مرا از دست بدهید». یک بار شخصی از ایشان سؤالی پرسید و حضرت فرمود: «جواب تو را نمیدهم»؛ پرسید: چرا؟! فرمود: «برای این که تو سؤال نمیکنی تا پاسخش را بدانی، بلکه میپرسی تا مجلس را بر هم زنی». پس، دقت شود که هدف از ترویج برخی سؤالات و شبهات، اصلاً یافتن پاسخ نیست، بلکه ایجاد اعوجاج در اذهان عمومی است، لذا اصلاً نباید پاسخ داد تا بازارشان رونق نیابد. اصلاً نباید به این گونه سایتها مراجعه کرد. چرا باید با مراجعه به اینگونه سایتها، شبهه آنها را به ذهن خود تزریق کنیم و بعد ناراحت و نگران شویم که چگونه پاسخ دهیم – مگر چقدر عمر داریم؟ اصلاً مگر مجبور هستیم که هر حرفی را پاسخ دهیم؟ خیلی جاها اصلاً باید آن محیط را ترک کنیم. چنان چه خداوند علیم و حکیم، ضمن دستور به تفکر، تعقل، تدبر، تعلیم و تعلّم میفرماید، با آنها ننشینید و اگر یک بار هم رجوع کردید و با آنها جمع شدید، سریعاً اعراض کنید:
«وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (الأنعام، 68)
ترجمه: و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مىروند از ايشان روى برتاب تا در سخنى غير از آن درآيند و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [ديگر] با قوم ستمكار منشين.
و در آیه دیگری تأکید میکنید که اگر شما با آنها بنشید و به جنجالشان در تخطئه و مسخره کردن دین دامن بزنید، شما نیز مثل آنها خواهید بود و خداوند جمیع منافقین و کافرین را یک جا جمع میکند.
«وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا»
ترجمه: و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مىگيرد با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد.
پس به غیر از خود سؤال، هدف یا همان نیّت از سؤال یا شبهه نیز بسیار مهم است که مطرح کننده برای دانستن و افزوده شدن به علمش میپرسد و یا برای تخریب و تخطئه؟
الف – مهم است بدانیم کسی که سؤال میکند «چرا خدا چنین کرد و چنان نکرد؟» اصلاً به وجود خدا اعتقادی دارد یا خیر؟ چرا که مسخره است کسی اصل «وجود» فاعلی را قبول نداشته باشد، اما راجع به چگونگی «فعل» او چون و چرا کند؟ اینجا معلوم میشود که سؤال او برای تخطئه، تخریب، تمسخر و ایجاد اعوجاج است و به دنبال پاسخ نیست و هر پاسخی هم بدهید، فایدهای ندارد.
مهم است بدانیم آن که معترضانه سؤال میکند «چرا در قرآن چنین آمده؟»، اصلاً قبول دارد که قرآن کریم وحی است یا نه؟ اصلاً تا کنون قرآن را تلاوت نموده است و یا همین طوری سؤالی را از سایتی درآورده و مرتب فرافکنی میکند؟ چرا که اگر وحی بودن قرآن را قبول نداشته باشد، مفهومش این میشود که قرآن سخن شخص یا اشخاص است، پس دیگر این که چرا یک نفر در چند قرن پیش چنین گفته یا چنان کرده؟ چون و چرا ندارد.
ب – بیان شد که سؤال حق عقل سلیم است و به قول مرحوم علامه جعفری (ره): «انسان عاقل سؤال دارد، پس کسی که سؤال ندارد، عقل ندارد»، اما باید توجه داشت که انسان عقل و قلب سلیم، فرق دارد با قلب مریض. سؤال، شبهه علمی، انتقاد صحیح و سالم ... و حتی مخالفتی که از روی صدق باشد [هر چند به حق نباشد]، فرق دارد با توطئه، تخریب، تمسخر، تخطئه و ایجاد اعوجاج و انحراف.
ب – اگر کسی وجود خدا و بالتبع رسالت پیامبر اکرم (ص) و وحی بودن قرآن کریم را قبول ندارد، ولی سالم است و مرضی در قلبش نیست، باید تحقیقات و سؤالات خود را از جای دیگری آغاز کند. باید از اصل و ریشه شروع کند. منطقی نیست که کسی وجود خورشید را قبول نداشته باشد، اما بپرسد: پس چرا روشن و گرم است؟ یا اساساً وجود نویسنده یا شاعری را قبول نداشته باشد، ولی بپرسد: پس چرا در آن کتاب یا آن غزلش چنین نوشت؟
ج – اما اگر کسی وجود خدا و بالتبع نبوت و رسالت و وحی را قبول داشت، در تحقیق برای یافتن پاسخ سؤال و شبهه، روش دیگری دارد. اولاً میداند که حق همین است، هر چند که او هنوز به چند و چونش پینبرده باشد. مثل دانشمند نامی، ابوعلی سینا (ره) که در یک مقطع گفت: «هنوز معاد جسمانی برایم اثبات نشده است، اما چون صریح قرآن و احادیث است، قبول دارم» - چرا که اصول برای او به اثبات رسیده بود. و ثانیاً میداند که باید فروع را به اصول برگرداند.
وقتی کسی از اصول شروع کرد و به وجود خداوند متعال پیبرد، میداند که او حیّ، علیم، حکیم، عادل، هادی ... و هستی و کمال محض است و از هر نقصی منزه (سبحان) است. دیگر وقت مواجه با یک سؤال گمان نمیکند که شاید خدا اینجا را بلد نبود و یا علم، فکر، حکمت و عدالت خودش بیشتر و بالاتر از حق تعالی است!
وقتی کسی به نبوت، رسالت و ضرورت عصمت که همان «کمال» است پیبرد، میفهمد که معصوم انسان کامل است. نه دچار هوای نفس اماره میشود و نه مبتلا به نسیان و فراموشی میگردد، و نه دچار آلزایمر و تب شده و هذیان میگوید، و نه هیچ گونه فرض خطا، معصیت، بیحکمتی و بی عدالتی در مورد او صادق میباشد.
در چنین شرایطی، ذهن موحد و مؤمن اگر با سؤالی مواجه شد که پاسخش را نیافت و یا آن طور که باید درک نکرد، ایمانش دچار تزلزل نمیگردد، ستونها و اصول دینش فوری متزلزل نمیشود و فرو نمیریزد، امواج ضد تبلیغ او را با خود نمیبرد و با دلی آرام، قلبی مطمئن و قدم ثابت به تحقیق ادامه میدهد تا پاسخش را بیابد.
کلمات کلیدی:
گوناگون توحید