س – ملبورن: اهل سنّت در اینجا (استرالیا) اشکال میکنند که چرا شیعیان کسانی را که قرابت نزدیک با پیامبر اکرم (ص) داشتند، لعن میکنند؟
ایکس – شبهه: در خصوص معنا و مفهوم «لعنت» و نیز «لعن کردن» پیش از این مباحث مشروحی درج شده است (1). در آن مباحث بیان شد که «لعن» نه فحش است و نه اهانت، بلکه «لعنت» نقطه مقابل «رحمت» است و انسانها از در گروه خارج نیستند، یا ظلّ رحمت الهی قرار دارند، یا از رحمت هدایت الهی دور شدهاند که به گروه اول «مرحوم» و به گروه دوم «معلون» گفته میشود.
ضرورت شناخت دوست و دشمن:
اگر شاکلهی انسان «حبّ و بُغض» است، و هر موضعی که [اعم از امور مادی یا معنوی] میگیرد مبتنی بر حبّ و بغض میباشد، پس باید بداند که چه چیزها و چه کسانی «محبوب» و چه چیزها و کسانی «مغبوض» هستند؛ و اگر مؤمن حبّ لله و بغض لله دارد (نه هوای نفس)، باید بداند که محبوب و مغبوض نزد پروردگارش چه کسانی یا چه رفتارهایی هستند؟ پس از آن محبوبین را «مرحوم» و مغبوضین را «ملعون» بداند. چرا که شناخت تنها کافی نیست، بلکه موضعگیری و رفتار بر اساس شناخت است که سبب رشد و تعالی انسان میگردد. و گرنه هم ابلیس خداوند متعال و رسول اکرم (ص) و حقانیت وحی را میشناخت و میشناسد و هم معاویه امیرالمؤمنین (ع) و یزید امام حسین (ع) را به خوبی میشناختند. لذا خداوند متعال اولین مشخصه اصحاب و پیروان راستین پیامبر اکرم (ص) را دشمنی با دشمنان و شدت با کفار بر میشمرد و دومین مشخصه را نظر رحمت به دوستان بر میشمرد و مشخصات دیگر چون اهل نماز بودن را پس از این دو مرحله ذکر مینماید:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ...» (الفتح، 29)
ترجمه: محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مىبينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههايشان است ... .
آیا انسان در زندگی مادی و حیات دنیوی خود میتواند بدون شناخت دوست و دشمن، یا آن چه برای او مفید است و آن چه برای او مضر است، زندگی سالم و بالندهای داشته باشد؟! پس چطور میتواند در حیات معقول و معنوی خود به دوست و دشمن بیتوجه بوده و در غفلت به سر برد و امید فلاح نیز داشته باشد؟! لذا آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که به ضرورت شناخت دوست و دشمن و نیز دوست نگرفتن دشمنان خود و خدا تصریح دارد. از جمله:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ» (الممتحنة،1)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آنكه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه] بيرون مىكنند كه [چرا] به خدا پروردگارتان ايمان آوردهايد؛ اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمدهايد [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم و هر كس از شما چنين كند قطعاً از راه درست منحرف گرديده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ»
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد مردمى را كه خدا بر آنان خشم رانده به دوستى مگيريد؛ آنها واقعاً از آخرت سلب اميد كردهاند همان گونه كه كافران اهل گور قطع اميد نمودهاند.
نسب و قرابت اصل اول نیست:
در اعراب جاهلیت، اصل و نسب و بالتبع قرابت نه تنها اصل اول بود، بلکه تنها اصل بود و البته بزرگی اصل و نسب نیز مبتنی بر ثروت و قدرت بود. اما خداوند متعال در آموزههای وحی و سنّت نبوی و اهل بیت (ع) به ما آموخت که ملاک نسب و قرابت نیست، بلکه ملاک اصلی فقط و فقط «تقوا» میباشد و شاخصههایی چون نسب، قراب، قومیّت، ملیّت، زبان، رنگ پوست و ... برای حصول شناخت بیشتر است.
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» (الحجرات، 13)
ترجمه: اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بىترديد خداوند داناى آگاه است.
نزدیکان دشمن نیز باید ملعون شناخته شوند:
انسان وقتی مؤمن و کامل میگردد که بتواند قسط و عدل را در خود و در جامعه محقق نماید و تحقق این امر مستلزم آن است که به هنگام داوری به قسط حکم کند، چنان چه فرمود: «فاحكم بينهم بالقسط ان الله يحب المقسطين»، نه این که اصل و نسب را شاخص اصلی قرار دهد و اگر خطا، جهل یا ظلم از سوی اقربا، هم وطنان، هم حزبیها، شرکا یا دوستان او انجام شد، آن را نادیده بگیرد.
امروز در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد، آیه ذیل را به عنوان کاملترین و زیباترین جملهی حقوقی در ورودی نصب کردهاند(لینک خبر و عکس). در این آیه میفرماید که منافع شخصی، نسبت، پول و ثروت ... و خلاصه هوای نفس و خوشآمدهای خودتان را ملاک داوری و قضاوت (دوست شناسی و دشمنشناسی) قرار ندهید، بلکه به قسط و عدل شهادت و حکم دهید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقَيرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا» (النساء، 135)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد هر چند به زيان خودتان يا [به زيان] پدر و مادر و خويشاوندان [شما] باشد اگر [يكى از دو طرف دعوا] توانگر يا نيازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است پس از پى هوس نرويد كه [درنتيجه از حق] عدول كنيد و اگر به انحراف گراييد يا اعراض نماييد قطعاً خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
پس اگر به قسط و عدل داوری شود، گاهی اقربا و نزدیکان در زمرهی ظالمین قرار گرفته و دورترها و حتی برخی که ملیت مشترکی ندارند از اهل بیت انسان حساب میشوند. ابوجهل و ابولهب که در کلام وحی نیز ملعون هستند، هر دو عموهای پیامبر اکرم (ص) بودند و نسبتشان از کسانی که به سبب ازدواجها و ... پیوند خویشاوندی برقرار کردند، نزدیکتر بود، اما سلمان فارسی یک ایرانی بود که ایشان فرمودند: «سلمان منّا اهل البیت».
به جای اسمها به رسمها توجه کنیم:
آدمی اغلب به اسمهایی (پدر، مادر، همسر ... یا اشخاص) حساس است و گاه تعصب هم دارد و همین تعصب چشم و گوش او را میبندد و مانع از واقعبینی و بصیرت میگردد. لذا خوب است که در داوری، انسان اسمها را کنار بگذارد و به رسمها توجه کند. مثلاً از قرآن، اسلام، خودش و دیگران بپرسد:
اگر شخص یا اشخاصی، دل پیامبر اکرم (ص) را در زمان حیاتش رنجاندند – امرش در خروج به همراه اسامه را زیر پا گذاشتند – گفتند او هذیان میگوید – امر خدا را نافرمانی کردند – بیعت خود را با پیامبر اکرم (ص) و به امر ایشان با امیرالمؤمنین (ع) شکستند – خلافت را غصب کردند – به نا حق خود را خلیفةالله نامیدند – مال و اموال (فدک) را تصاحب کردند – به گردن و دستان علی (ع) ریسمان بستند و فاطمه (ع) را مورد اهانت و ضرب و شتم قرار دادند – سپس خلاف ادعای خود خلافت را به ارث گذاشتند – معاویه را منصوب و ابقا کردند – در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام علیه او لشکر کِشی کردند – به روی او شمشیر کشیدند و...، چه حکم و چه جایگاهی دارند؟ آیا جزو کسانی هستند که در ظل رحمت هدایت الهیاند و یا کسانی که از این رحمت دور شدهاند؟!
و البته آن چه بیان شد در مقام شناخت است، وگرنه لعن کردن شعاری یا به گونهای که حمل بر اهانت گردد و در نتیجه موجب افتراق بیشتر مسلمانان شود، آن هم در این روزگار که بیش از همیشه به وحدت نیاز دارند، خلاف شرع و عقل است.
- تعداد بازدید : 1958
- 5 فروردین 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون