پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا این معلم برای بیاناتش دلایل متقن و یا شواهد و مستندات ارائه کرده است که اکنون شما دنبال پاسخ مستدل هستید؟! یا فقط چند شعار بیمحتوا داده است؟!
دیگران را عادت ندهیم که هر چه دلشان خواست بر زبان آورند و سپس به ما بگویند: «اگر قبول نداری، پاسخ مستند و مستدل بیاور»، بلکه مدعی باید اثبات ادعا کند. مَثَلِ این اساتید و معلمها و مدعیان، مَثَلِ ملانصرالدین است که گفت ستارگان آسمان فلان تعداد است! وقتی پرسیدند: به چه دلیل؟ گفت: اگر قبول ندارید بشمارید. یا میخی وسط زمین زیر پایش کوبید و گفت: اینجا مرکز زمین است! پرسیدند: به چه دلیل؟ گفت: اگر قبول ندارید، بروید زمین را متر کنید.
الف – در هر حال، کسی که میخواهد تشیخص دهد شعری، غزلی، سرودهای عرفانی هست یا خیر؟ و شاعر آن نیز عارف بوده یا خیر؟ هم باید ادبیات و تاریخ بداند و هم باید اساساً «عرفان» و آن هم «عرفان اسلامی» یعنی چه؟ لذا از اظهارات این معلم معلوم میشود که یا نه ادبیات و تاریخ میداند و نه اصلاً اطلاعاتی هر چند سطحی در خصوص اسلام و عرفان دارد و یا آن که میداند، اما عمداً چنین میگوید.
ب – دقت شود که این اساتید و معلمها چه میگویند، آن قدر مهم نیست که چرا میگویندش مهم است. ایجاد تزلزل در باورها، تخریب و به نابودی کشاندن سرمایههای مادی و معنوی، اقتصادی و فرهنگی و نیز تحریف تاریخ، در دستور کار دشمنان بشریت است که در تمامی جهان اِعمال میگردد و اساساً جنگ نرم یعنی همین. لذا شاهدیم که در برخی از دانشگاهها و نیز مدارس، تلاش برای تحقق این هجمه مضاعف شده است. حال برخی از اساتید و معلمان، بنا به دستور عمل کرده و امتیازی نیز میگیرند و برخی دیگر که عوام آن گروه میباشند، به قول مرحوم دکتر شریعتی «عمله آماتور ظلمه» شده و خدمت رایگان میکنند و هر دو گروه احساس میکنند که این تحریف، غارت و تضعیف رسالت روشنفکرانهای است که بر دوش آنهاست.
ج – این آقا معلم بیسواد و یا ... نیز از شعر و ادب و اسلام و عرفان چیزی نمیداند، چند کلمهی استعارهای مانند: گیسو، جام، شراب، آواز، ساز، رقص و ... را میخواند و حکم میدهد که مثلاً حافظ عارف نبوده یا مولوی اهل رقص و آواز و بساط عیش و نوش بوده است!
در این فرصت کوتاه جای بحث از عرفان حافظ و مولوی و کتابهایی که اساتید بزرگ ادبیات و اسلامشناسی و نیز علما و عرفای بزرگ در این خصوص نوشتهاند و تک تک ابیات را با آیات قرآن کریم و احادیث یا حکمت متعالیه شرح دادهاند نیست، اما به چند بیت از هر کدام اشاره میشود:
رقص مولوی:
رقص آنجا کُن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت برکنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
اندیشه شناسی عرفانی حافظ:
در نظر بازی ما، بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم، دِگر ایشان دانند
عاقلان نقطهی پرگار وجودند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
عرفانی از مولوی:
بمیرید، بمیرید، در این عشق بمیرید
درین عشق چو مُردید، همه روح پذیرید
بمیرید، بمیرید، از این مرگ مترسید
کزین خاک برآیید، سماوات بگیرید
بمیرید، بمیرید، وزین نفس ببُرّید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید، پی حفرهی زندان
چو زندان بشکستید، همه شاه و امیرید
بمیرید، بمیرید، به پیش شه زیبا
بر شاه چو مُردید، همه شاه و شهرید
بمیرید، بمیرید، وزین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید، همه بدر مُنیرید
خموشید، خموشید، خموشی دم مرگ است
هم از زندگیست اینک، زخاموش نفیرید.
عرفانی از حافظ که همه اشعارش عرفانی است:
با مدعی مگویید اَسرارِ عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد، در دردِ خود پرستی
با ضعف و ناتوانی، همچو نسیم خوش باش
بیماری اندر این رَه، خوشتر ز تن دُرستی
در گوشهی سلامت، مَستور چون توان بود؟
تا نرگسِ تو گوید، با ما رموز مستی
عاشق شو اَر نه روزی، کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود، از کارگاه هستی
در آستان جانان، از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی، اُفتی به خاک پَستی
...
کلمات کلیدی:
گوناگون