چرا باید در ازدواج حتماً سن پسر بزرگتر از سن دختر باشد؟ این سؤال در سایتهای بسیاری مطرح شده است، پاسخ شما را میخواهیم. (هنر/تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): به هیچ وجهی «باید» ندارد، اگر باید داشت، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام با هم ازدواج نمینمودند. پس «باید» ندارد، ولی بهتر است این اختلاف سنّی، تا حد منطقی آن رعایت شود.
الف – زن و مرد، هر یک دارای ویژگیهای جسمی، روانی و روحی متفاوتی هستند و به همین تناسب دارای خلاءها و نیز نیازها و خواستهای متفاوتی هستند که در قالب ازدواج، مکمّل یک دیگر میگردند. لذا در انتخاب همسر، هر چه این ویژگیها، خلاءها و خواستهای دو طرف بیشتر لحاظ و رعایت گردد، انتخاب صحیحتر و رشد و تکامل سالمتر و بهتر انجام میپذیرد. البته همانطور که بیان شد، «باید»ی در کار نیست و گاه ممکن است که شرایط یا مصلحتهایی سبب گردد که برخی از امتیازها، برای برخی دیگر هزینه شوند.
ب – بلوغ در پسر و دختر فقط در جسم آنها نمیباشد، بلکه پسر و دختر در سن بلوغ، به مرحلهای از رشد عقلی، روحی، روانی، عاطفی و ... میرسند و بلوغ جسمی و جنسی، ظهور و بروز رسیدن به مرحلهای از رشد است که در بدن خود را این چنین ظاهر کرده و نشان میدهد.
همین بلوغ همه جانبه است که خداوند متعال سنّ بلوغ را سنّ تکلیف قرار داده است، یعنی شخص را در این سنّ، به مرحلهای از رشد رسانده است که قابلیت مخاطب خدا و امر و نهی او قرار گرفتن، در او پیدا شده است و البته ابتدای راه است و رشد میکند.
در نتیجه، دختر که معمولاً در 9 سالگی بالغ میشود، بسیار زودتر از پسر که معمولاً در 15 سالگی بالغ میشود، با کمالاتی چون: عشق، عاطفه، تعقل، مسئولیت و ... آشنا میگردد و این تفاوت در تمامی سنین ادامه دارد. از این رو اگر اختلاف سنی مناسب رعایت نگردد، اختلاف سطح فهم و درک از حالات و مسئولیتهای متفاوت پیش میآید و چه بسا موجب بروز مشکلات در زندگی مشترک موفق و یا حتی تداوم آن گردد.
ج – دختر (یا زن) حتی اگر به لحاظ سنّی بزرگتر، به لحاظ علمی تحصیلکردهتر، به لحاظ مالی ثروتمندتر از پسر باشد نیز مایل است تحت پوشش حمایتی مردش قرار گیرد، یا به اصطلاح در آغوش رود، زیر چتر قرار گیرد – پسر نیز در هر شرایطی که باشد، دوست دارد چتر حمایتی خود را بگسترداند و تحت پوشش و یا در آغوش بگیرد.
این حالت ذاتی، فقط منحصر به ازدواج نمیباشد، چنان چه هر زنی در هر امری دوست دارد مورد حمایت باشد و به یک قدرت تکیه کند و مرد دوست دارد به غیر از خانواده نسبی و سببی، حتی امکان داشته باشد که دیگران را تحت پوشش حمایتی خود قرار دهد.
بدیهی است که وقتی تفاوت سنّی (و یا حتی دیگر شرایط) رعایت نگردد، این نیاز و خواستهی طرفین به درستی و خوبی و کمال ارضا نمیشود. البته استثنا در همه این موارد وجود دارد.
وقتی دختر 30 ساله، با پسر 25 سالهای ازدواج میکند، [هر چقدر هم عاشق یک دیگر باشند]، باز به لحاظهایی او را بچه میبیند و در بسیاری از موارد، فقط رعایت با تسامح و تساهل مینماید، لذا طبعاً این حالت و این نگاه و باور، کمال ارتباط بین زن و شوهر نمیباشد.
د – زن شناسی دختران و زنان از جنس خودشان (زن) و هم چنین مردشناسی آنان، بسیار زودتر از مرد شناسی و زن شناسی پسران و مردان آغاز میشود. لذا اگر تفاوت سنّی مناسبی داشته باشند، درک آنها از خود و یک دیگر بسیار به هم نزدیکتر است، اما اگر دختر یا زنی که زودتر به این رشد رسیده، بزرگتر از شوهر نیز باشد، فاصلهی شناخت و درک نیز بیشتر میشود و سبب میگردد نتوانند آن طور که باید و میخواهند، یک دیگر را فهم و درک کرده و پاسخگوی نیازهای یک دیگر باشند.
ﻫ – دختر و پسر (یا زن و مرد)، هر دو کشش جنسی دارند و بالتبع هر دو طالب زیبایی صورت و هیکل متناسب با سلیقهی خود هستند، اما تردیدی نیست که کشش زن به شاخصههای عقلانی در مرد بیشتر است و کشش مرد به شاخصههای جسمانی در زن بیشتر است. به همین دلیل است که حتی در نگاه ظاهری، معمولاً دختران و زنان از پسران و مردان متشخص، سنگین و باوقار خوششان میآید و مردان معمولاً از دختران و زنان زیبا و خوش هیکل خوششان میآید. لذا معمولاً در انتخاب و خواستگاری، دختر (زن)، ابتدا به شخصیت، اخلاق و موقعیت مرد نظر میانداز و سپس به سایر موارد و اگر شکل و هیکل زیاد مطلوب نبود، حاضر است امتیاز دهد، و پسر (مرد)، ابتدا به ظاهر نظر میاندازد و سپس به سایر موارد و اگر شیفتهی این ظاهر شد، چه بسا نه تنها سایر موارد را امتیاز دهد، بلکه اصلاً نبیند.
حال اگر اختلاف سنّی رعایت نشود، چند سال پس از ازدواج، قضیه با ابتدای ازدواج که عطش، شور و حال خاصی دارد، بسیار متفاوت میشود. دختر یا زنی که در 30 سالگی با پسری 25 ساله ازدواج کرده است، پس از ده سال به سن 40 سالگی میرسد و بالتبع آن زیبایی، هیکل و طراوت یک دختر 18 یا 20 تا 25 ساله را ندارد، اما شوهر او که در 25 سالگی ازدواج کرده است، پس از ده سال و در 35 سالگی، چیز دیگری میخواهد و چه بسا به یاد آمال و هوسهای از دست داده خود بیافتد – و این از بزرگترین فاجعهها برای یک زن و شوهر است.
بسیاری از طلاقها به خاطر بروز نارضایتی در روابط جنسی رخ میدهد – هر چند که گاه خودشان هم نمیدانند ریشهی اختلافات و مشکلاتشان چیست؟
و – البته مشکلاتی که پیش خواهد آمد، بسیار بیشتر از آن چیزی است که بتوان در یک متن اشاره نمود، اما یکی از بزرگترین آنها، تغییر شاخصه و ملاک در انتخاب است، که سبب تغییر فرهنگ ارزشی جامعه و بالتبع سوداگری، محاسبهگری، منفعت طلبی و ... نیز میگردد.
وقتی سن ازدواج به دلیل تغییر فرهنگ، مشکلات اقتصادی، القائات غلط فمینیستی، رواج ارتباط ناسالم و ...، بالا رفت، ملاکها و شاخصههای انتخاب برای ازدواج نیز متغیر میشود. به عنوان مثال: یک زن 30 یا 35 ساله که مجرد مانده یا اکنون به واسطه متارکه یا فوت همسر مجرد است، نمیتواند به راحتی یک مرد 35 تا 40 ساله را جذب کند و یا اگر میتواند، حوصلهی او را ندارد، به ویژه با توجه به این که رقبای بسیاری دارد که به لحاظ سنّی، زیبایی، طراوت، جوانی و سایر امکانات، از او جلوتر هستند، اما به راحتی میتواند یک جوان 22 تا 25 ساله را که آتش شهوت و سایر حالات مردانه (غیرت، عشق و ...) در او شعلهور شده را جذب نماید. یک پسر یا مرد 25 ساله نیز نمیتواند با شرایط کاذب و غلط امروزی، از شرایط مناسبی چون: مدرک تحصیلی، پایان خدمت سربازی، شغل مناسب، خانه و خودرو و ثروت برخوردار باشد، اما میتواند به راحتی جوانی خود را با موقعیت، پول، احتمالاً خانه و شغل زن 30 یا حتی 35 ساله معامله کند. و بدیهی است که با این شاخصههای غلط برای انتخاب، بنیان خانواده بر پایههای متزلزلی استوار شده است و زندگی خوبی شکل نمیگیرد و به احتمال قوی پایدار نیز نمیماند.
در نتیجه، اختلاف سنّی «باید» ندارد، استثنا هم دارد، اما بهتر است رعایت شود.
مرتبط:
گزارش: علل افزایش تمایل پسرها به ازدواج با دختران بزرگتر از خود
- تعداد بازدید : 16234
- 5 آذر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون ازدواج