x-shobhe: هر کسی برای خود خوشایندها، امیدها و آرزوهایی دارد که گاهی آن قدر پر رنگ میشود که همهی عقل، ذهن و وجود را متوجه خود میکند، تا جایی که انسان میخواهد همه چیز را به همان رنگ و در همان جهت ببیند. در چنین شرایطی، اگر خوشایندها عقلی و الهی نباشد، آیات، روایات، براهین عقلی، روشهای تربیتی، تذکری و ... هیچ کدام مؤثر، کارساز و راهگشا نمیافتد، چون او همه را در جهت و یا برای همان خواستهی اولیه خود میبیند و میخواهد.
بدیهی است یکی از این خوشایندها، امیدها و آرزوها، خوشبختی فرزند است. اما دلیل نمیشود که انسان بخواهد و یا بتواند کاری کند که فرزندش نه احساس کمبود کند و نه با یک مشکل اساسی روبرو شود! چنین امری محال است. چرا که اولاً دنیا بهشت نیست که دار کمال و راحتی باشد و ثانیاً رشد در این دنیا در گرو احساس کمبود (درک نقص و کمبود موجود و میل به کمال) میباشد که تلاش برای بر طرف کردن کمبود و نیل به کمال نیز انسان را با مشکلات مواجه مینماید. پس، مهم این است که تشخیص کمبودها، تشخیص درستی باشد و بر طرف کردن مشکلات نیز عقلایی و صحیح انجام بپذیرد. و لابد منظور نویسندهی سؤال نیز همین معنا است.
تربیت فرزند (انسان سازی) که شاید یکی از بزرگترین و خطیرترین مسئولیتها انسان محسوب میگردد، مباحث، ظرایف و دقایق بسیاری دارد که در این مختصر نمیگنجد، اما به عنوان نمونه میتوان به چند محور اصلی اشاره نمود:
الف – انسان دارای روح و جسم است که هر کدام نیازها و خواهشهایی برای طی مراحل کمال دارند، پس باید هر دو مورد توجه مربی (پدر و مادر) قرار گیرد. بدیهی است والدینی که بهانهی دین و مذهب به جز رعایت برخی رفتارها و آن هم به صورت ظاهری دغدغهی دیگری ندارند و یا بر عکس والدینی که فرزند خود را فقط به صورت پرواربندی رشد میدهند، هر دو روش خطایی پیش گرفتهاند که موجب تباهی فرزند میگردد. بلکه باید روش میانهای با توجه به نیازهای روحی و جسمی و متناسب با سن فرزند اتخاذ نمود.
ب – اصل هدفداری چه برای خود و چه برای تعلیم و تربیت مستقیم و غیر مستقیم فرزند، یکی از مهمترین اصولی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. انسان باید در هر امری بداند که چه میخواهد و برای چه میخواهد؟ این توجه اگر به صورت منطقی صورت پذیرد، از سویی سبب پیشگیری از انحرافات، اباههگری و گذران زندگی به لهو و لعبهای بیخیر و پر ضرر میگردد و از سوی دیگر سبب جلوگیری از افراطها و تفریطها میشود. پس، هدف از هر فعلی برای خود و برای فرزند باید از تعریفی عقلی و منطقی برخوردار باشد، حتی اگر آن فعل بازی کردن یا تفریح باشد (که از برنامههای لازمالاجرای یک زندگی متعادل است). به عنوان مثال: یک نوجوان مایل است لباس مرتبی داشته باشد، اما پاسخ به این میل میتواند با اهداف متفاوتی صورت بپذیرد. مانند: تمیزی، مرتبی و زیبایی که اهدافی منطقی هستند و یا چشم هم چشمی، رو کم کنی، ریا، تظاهر و ... که اهداف مخربی هستند. همین معنا بر یک رفتار دینی، مثل نماز نیز مترتب است که نمازگذار برای قرب، نزدیکی و رشد اقامهی نماز می کند، یا از روی عادت، برای ریا، تظاهر و ...؟!
ج – فرزند ما مثل خود ما، نیاز به پشتوانهای محکم دارد. تکیهگاهی که هیچ تزلزلی به او راه پیدا نکند. او در سنین کودکی گمان میکند که پدر و مادرش هم چون کوهی غنی و استوار، همان پشتوانههای محکمی هستند که باید به آنها تکیه نمود، اما باید از همان سنین، ولی با گفتمان و رفتاری متناسب با فهم و درک فرزند، با خدای مهربانی که او را آفریده و دوست دارد آشنا شود. خدایی که عالم، غنی و قادر و مهربان است.
د – باید سعی نمود ضمن خودداری از تحقق بخشیدن به «باید و نباید»های منطبق با امیال شخصی، فرزند را به تناسب سن، فهم و تکلیفش با «بایدها و نبایدهای» خداوند متعال که در دین تعریف شده است آشنا نمود.
ﻫ – نباید گمان کنیم که ما هیچ نقشی نداریم و همه تأثیرگذاریها در اختیار جامعه، پول و ثروت است. جوامع بشری هیچ گاه بیعیب و نقص نبودند و نخواهند بود (مگر سالیان دراز پس از ظهور و حکومت امام زمان عج)، و پول و ثروت نیز اگر چه وسیلهی خوبی برای تحقق اهداف خوب است، اما به هیچ وجه «علت» برای معلولی به نام «خوشبختی» تلقی نمیشود. لذا شاهدیم که تعداد انسانهای وارسته، رشد کرده و حتی نخبه، در میان کسانی که کمتر از امکانات مادی برخوردار بوده و با مشکلات عدیدهای مواجه شدهاند، به مراتب بیشتر بوده است.
و – اما به غیر از شناخت اصول تربیتی [که به طور حتم و یقین مستلزم مطالعه است]، چگونگی به کار بستن و روش تربیت نیز مهم است. چه بسا حقایق بسیار زیبایی که به خاطر ارائهی زشت، مورد انکار و حتی عداوت قرار میگیرند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: برای هر قلبی اقبالی (خوشایندی) و ادباری (ناخوشایندی) وجود دارد، شما از طریق اقبالش وارد شوید.
به عنوان مثال: ممکن است دختر نوجوانی بر اثر تبلیغات سوء محیطی یا ...، نظر خوشایندی نسبت به حجاب نداشته باشد، اما در عین حال نسبت به خدا و اهل بیت (ع) احساس علاقه میکند و یا حتی به گمان خودش عشق میورزد. حال مبلغ (پدر، مادر، آموزگار و ...)، در اولین برخورد عدم رعایت حجاب را با شدت تمام مورد تقبیح قرار میدهد و برخوردی با عتاب و عصبیت مینماید! بدیهی است که این روش، نتیجهای جز بغض و لجاج مخاطب نخواهد داشت. اما اگر از طریق همان علایقاش وارد شود، چه بسا حجابش نیز بهتر و بهتر شود. یا مثلاً در گفتار نتیجهی متفاوتی دارد اگر به او بگوید: این چه عشق و علاقهای به خدا و اهل بیت (ع) که حجابت را رعایت نمیکنی؟! یا بگوید: تو که این قدر علاقمندی، کاری کن که هم علاقهات به اثبات رسد و هم بیشتر مورد علاقه و توجه محبوب قرار بگیری.
ز – برخورداری از «سعهی صدر» که توصیهی خداوند متعال در قرآن کریم است، از مهمترین عوامل مؤثر در تعلیم و تربیت است. مربی باید حوصله داشته باشد. زود خسته، عصبانی، مأیوس و ... نگردد.
ح – برخورد محبت آمیز – دقت در الگو بودن خود و الگو برداری فرزند از والدین یا از غیر – همراهی – همکاری – هم دردی – تعاون – آموزش – ارائه و اخذ مشاوره و ...، از دیگر عوامل ضروری و مؤثر میباشد.
و همهی این امور باید با توکل به خداوند متعال، دعا، توسل زبانی و عملی به سیرهی اهل بیت (ع) که حاملان وحی، مخازن علم الهی و مربیان بشریت هستند و امید صورت پذیرد.
جملهی گوهربار حضرت (ع) مبنی بر این که «فرزند خود را برای فردا بسازید»، عمق و گسترهی بسیار وسیعی دارد. نه والدین در گذشته زندگی کردهاند و نه فرزند آنها میتواند در گذشته زندگی کند. پس آمادهسازی فرزند برای آینده، مستلزم شناخت نیازها و مشکلات آینده است.
بدیهی است که منظور از این «آینده یا فردا»، فقط فردای مادی نیست که بگوییم: لابد باید از خود خانه، ملک و ثروتی بر جای بگذاریم، بلکه باید نیازهای او را به عنوان یک انسان در عرصهها و فرازهای یک زندگی (مانند: جوانی – عشق – ازدواج – شغل – شخصیت اجتماعی – همسری – پدری یا مادری و ...) در نظر بگیریم و بدانیم که او آیندهی دائمی نیز در آخرت دارد که نتیجهی همین رفتارهای او در حال و آیندههای زندگی دنیوی اوست.
به طور معمول وقتی به والدین گفته میشود که فرزند شما به سن جوانی رسیده و باید به فکر ازدواج او باشی، و او را برای ازدواج آماده کنی، آهی کشیده و میگوید: ای بابا! چگونه آماده کنم؟ پسرم شغل ندارد – دخترم جهیزیه ندارد – ودیعه و کرایه خانه گران است – یک مراسم دست کم چند میلیون پول میخواهد و ... ! اما اصلاً توجه ندارد که آیا فرزند او به بلوغ عقلی هم برای آغاز و تداوم یک زندگی مشترک نیاز دارد یا نه؟ و رسیده یا نه؟! آیا میداند عشق یعنی چه؟! آیا میفهمد مسئولیت و تعهد یعنی چه؟! آیا تا به حال سختی کشیده و صبر و تحمل را تجربه کرده یا خیر؟! آیا بصیرت دارد و یا ظاهر بین است و ...؟! آیا آمادگی تحمل بار زندگی را دارد و ...؟! حال اگر فرزندی هیچ کدام از این شرایط را نداشته باشد، اما پدر پولداری داشته باشد، کافی است و آیا او در «فردا»ی زندگی خوشبخت خواهد شد؟!
راجع به مشکلات محیطی و اجتماعی نیز همین طور است. قرار نیست که همهی جامعه خوب باشند تا ما یا اولادمان نیز خوب باشند. فرزند را باید برای فردا تربیت کرد. یعنی باید بگونهای باشد که فردا در هر جامعهای که قرار گرفت، بتواند هضم نشود و اصلاً بتواند فرهنگساز باشد و تأثیر گذار باشد و نه تأثیر پذیر.
به فرض که جامعهی فردا، بسیار بدتر از جامعهی امروز شد، چنان چه بسیاری از جوامع امروزی (به ویژه در غرب) بسیار منحطتر از سوابق خود هستند، و یا برای رشد یا مأموریتی مجبور شدید فرزند را به جامعهای بدتر از آن چه در آن زندگی میکند بفرستید، آن وقت چه خواهید کرد؟! آیا به خاطر مثبت نبودن همهی شرایط جامعه، میتوان فرزند را در یک قفس زندانی کرد و آیا باید نا امیدانه دست از هر کوششی برای تربیت و رشد برداشت؟! مگر این همه انسان ساخته شده، در همین زمین و در میان همین جوامع تربیت نشدهاند؟!
کلمات کلیدی:
گوناگون