ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نفس، معانی متفاوتی دارد که هر کدام حوزهی خود را دارند. به عنوان مثال به «خود – خویشتن»، نفس اطلاق میگردد، اما این "خود" یا "خویش" یا آن چه به آن "من" میگوییم، محدود و خلاصه نیست، لذا نفس مطمئنه دارد، نفس لوامه دارد، نفس اماره دارد، نفس مسوله دارد، یا به تعبیری دیگر، نفس انسانی دارد، نفس ملکوتی دارد و نفس حیوانی نیز دارد و ... . یعنی در خویشتن هر کسی، تمامی این استعدادها و حالات وجود دارد و هر کدام کاری میکنند، یا ابزار کاری هستند.
الف - خداوند متعال انسان را جهت خلیفةالهی خلق کرده است. قبل از خلقت فرمود: "إنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً"، پس او باید موجودی کامل باشد. البته معنایش این نیست که از همان ابتدا کامل است، بلکه تمامی استعدادها و امکانات کامل شدن به او عطا شده است و میتواند رشد کند و "انسان کامل" گردد. چنان چه اگر گفتیم: انسان عاقل، فکور، عالم و توانمند است، معنایش این نیست که هر نوزادی از همان بدو تولد چنین است. بلکه استعدادها و امکانات آن را دارد.
ب - انسان کامل، اشرف مخلوقات و خلیفةالله، یعنی موجودی که از دیگر موجودات کاملتر باشد، پس هر چه در هر موجودی هست، باید در او نیز باشد. لذا امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام به انسان میفرماید که گمان نکنید که یک جسم کوچکی هستید، بلکه عالمی در شما پیچیده شده است. پس انسان عالم صغیر است.
ج – خداوند علیم، حکیم و قادر، این انسان را در بهترین اندازهها و قوامها خلق کرد و فرمود: "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ - كه به يقين ما انسان را در بهترين اعتدال و استقامت (در جسم و روان و روح) آفريديم./ التّین، 4"
سپس انسان در تمامی عوالم وجود سیر داد و برای شناخت و درک هر عالَمی، ابزار آن را در اختیار قرار داد. عالم عقل، عقل میخواهد – عالم عشق، قلب میخواهد – عالم عِلم فکر میخواهد و ... .
سپس این انسان را به پایینترین مرتبه وجود که جرم و ماده است آورد تا این عالم را نیز بشناسد و فرمود: "ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ - سپس او را به پايينترين مرتبهی فروتران بازگردانديم / التّین، 5". [البته این معانی در مراتب متفاوت، مصادیق گوناگون دارد، چنان چه جسم قوی و ضعیف میشود، روح نیز قوی و ضعیف میشود، انسان نیز در آخرت یا به اعلا علیین راه مییابد و یا به اسفل السافلین سقوط میکند].
د – برای امکان حیات در دنیا (مرحله دنی و پست وجود) و شناخت این عالم، انسان ابزار و امکان مناسب میخواهد، لذا به او "جسم مادی" یا همان "بدن حیوانی" که کاملترین مرتبهی وجودی دنیا میباشد (نسبت به جامد و گیاه) را اعطا نمود.
این بدن، به لحاظ ویژگیها، کاملاً یک حیوان است؛ مثل اسب، الاغ، گوسفند، فیل، شیر، پلنگ، گرگ و کفتار است. همان اجزا را دارد و همان نیازها و تمایلات را دارد. یعنی "نفس حیوانی".
ﻫ – نفس حیوانی، آن چه که نیاز دارد و طلب میکند، "حیوانی" است و برای حیوان نیز اختیار، اراده، عقل، شعور انسانی، تفکر، تدبیر و حق و باطل عقلی و روحانی مطرح نیست. قوهی چشایی انسان، از لقمهی حلال همان مزهای را درک میکند که از لقمه حرام درک میکند. برای یک الاغ هیچ فرقی نمیکند که زمین و علف مال دیگری یا مال یتیم باشد. لذا دائماً «امر» به برآورده شدن نیازهایش مینماید. میشود "نفس اماره".
یک قوه وهمیه نیز در انسان وجود دارد که اقتصای خیال، تصور و سپس تصدیق عقلانی است، در اینجا "نفس مسوله"، اهداف و خواستههای حیوانی را "خوب و ارزشمند و هدف غایی" جلوه میدهد که به آن میگویند: "اغوا" یا فریب. لذا فرمودهاند: بنده و اسیر اوهام نگردید.
و – پس انسان برای امکان حیات دنیوی، بدن حیوانی دارد، یعنی نفس حیوانی دارد و کار نفس حیوانی نیز "امر" به اموری است که هدف گرفتن آنها و بسنده نمودن به آنها، مانع از رشد و انسان شدن میگردد و انسان حیوان میشود. (کالانعام بلهم اضل ...).
*- ببینید وقتی حضرت یوسف علیهالسلام از زندان آزاد شد و معلوم شد که او بیگناه بوده و هر چه بوده از نفس حیوانی زلیخا بوده است، گفت: من بیگناهم، هر چند که مدعی نیستم من نفس ندارم و نفس نیز چنین خواهشها و اوامری ندارد، بلکه خدا باید انسان را مشمول رحمت سازد، تا انسان اسیر هوای نفس خویش نگردد. یعنی وقتی نفس حیوانی یک مرد، زنی را ببیند که خود را به او عرضه میکند، معلوم است که تحریک، طالب و خواهان میشود، من هم نفس اماره دارم، اما عقل و شعور و اختیار و اراده و الهام و ایمان نیز دارم که میتوانم به لطف و رحمت خدا، آن نفس را – آن حیوان را – مهار کنم:
«وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (یوسف، 53)
ترجمه: و من خود را تبرئه نمىكنم (نمیگویم موجود ملکوتی هستم و نفس حیوانی ندارم)، چرا كه مسلما نفس [آدمى] پيوسته به بدىها امر مىكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند. همانا پروردگار من آمرزندهى مهربان است.
نیتجه:
پس انسان، موجود کامل است؛ عوالم را سیر میکند؛ و از جمله عالم اسفل که دنیای مادی است. برای امکان حیات در این دنیا بدن حیوانی دارد، بدن حیوانی را نفس حیوانی اداره میکند و ...؛ منتهی از انسان خواسته شده که گمان نکن حیات فقط همین دنیای دنی است و تو نیز فقط همین بدن مادی و حیوانی هستی. عقل، شعور، منطق، اختیار و اراده نیز داری، الهام به خودت و وحی به واسطه انبیای الهی نیز در اختیارت قرار گرفته، امام، جلودار، رهبری که "انسان کامل" است نیز در خدمت توست؛ تا از این ابزار حیات دنیوی (جسم و نفس حیوانی) خوب استفاده کنی و رشد یابی؛ مبادا به جای آن که تو نفس را سوار شوی و کنترل کنی، او سوار تو شود و تو را کنترل کند و جهت دهد. جهت او حیوانیت است که برای تو به عنوان انسان خلیفةالله "بد" است، هدف و جهت تو باید خدای خالق زمین و آسمانها و خود تو باشد. (إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ).
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
ترجمه: پس حقگرايانه روى دل خود را به سوى اين دين (دين اسلام) كن همان طريقه و آيين فطرى خدا كه مردم را بر پايه آن آفريده و سرشته، (و) هرگز تبديلى در آفرينش (تكوينى و آیین تشریعی) خدا نباشد، اين است دين ثابت و استوار، و لكن بيشتر مردم نمىدانند.
کلمات کلیدی:
گوناگون