ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالا و شبهات: اسما و القابی چون "عین الله، ید الله، نور الله، ثار الله ... ، در زیارات سایر معصومین علیهم السلام نیز بسیار آمده است و چنان چه اشاره نمودید، در زیارت روز جمعه امام زمان علیه السلام نیز میخوانیم:
«السَّلامُ عَلَیكَ یا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَیكَ یا عَینَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَیكَ یا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ ...»
ترجمه: سلام بر تو اى حجّت خدا در زمینش،سلام بر تو اى دیده خدا در میان مخلوقاتش،سلام بر تو اى نور خدا كه رهجویان به آن نور ره مىیابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود ... .
الف – هنگامی که اراده و مشیّت الهی بر خقلت آدم (انسان) تعلق گرفت، به ملائک فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً - همانا من در روى زمین جانشینى قرار خواهم داد». و "خلیفه" کسی است که اسماء و صفات "مُستخلف" در او تجلی یافته باشد.
ب – البته انسان بالقوه دارای این استعداد است، یعنی میتواند رشد کند و به این مقامات و کمالات برسد؛ پس نه هر کسی به آن میرسد و نه هر بنی آدمی، "خلیفة الله" میشود. حضرت آدم علیه السلام نیز به تمامی علوم تعلیم شد، حتی علومی که ملائک از آن آگاهی نداشتند، پس خلیفة الله شد.
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» (البقره، 31)
ترجمه: و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مىگویید، از اسامى اینها به من خبر دهید.»
پس، انسان میتواند با اختیار، اراده و انتخاب خود، طریق عقل و فطرت را پیش گیرد در مسیر رشد انسانی حرکت کند و میتواند تجلی صفات حیوانی شود و حتی [کالانعام بلهم اضل] گردد.
ج – پس، هر انسانی به لحاظ خلقت، مخلوق خداست، اما به لحاظ مرتبه و مقام وجودی، همه خلیفةالله نمیشوند، بلکه فقط انسانهای کامل در آن مقام قرار دارند؛ لذا "حجة الله و نور الله" هستند که مردم به وسیلهی آنان، به سوی رشد و قرب به خداوند سبحان (کمال محض) هدایت میشوند. و البته که نه خدا محدود است و نه کمال حد یقِف دارد. پس هر کسی به حد توان، ظرفیت و تلاش خود، میتواند عین الله و ید الله گردد، منتهی مظهر اتمّ آن، انسانهای کامل، یعنی اهل عصمت علیهم السلام میباشند.
د – انسان، موجودی هدفمند است، به قول آیت الله جوادی آملی، "حیّ مألوه" است، یعنی زندهای است که حتماً و یقیناً «إله» دارد، چه إله حق که الله جل جلاله میباشد و چه الههای کاذبی که انسان آنها را جایگزین کرده و به آنها تعلق و وابستگی پیدا میکند. پس، انسان با هدفش تعریف میشود، و چون نباید هدفی جز الله جل جلاله داشته باشد، انسان با خدا تعریف میشود، لذا فرمود که نتیجه خدا فراموشی، خود فراموشی است:
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و مانند كسانى مباشید كه خدا را فراموش كردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد، آنها همان نافرمانها هستند.
پس، همه اهداف، افکار و اعمال آدمی نیز با خدا تعریف میشود. اگر نگاهش خدایی بود، میشود "عین الله"؛ اگر اعمالش خدایی بود، میشود "ید الله".
در قرآن کریم میخوانیم که قرض دادن به یک دیگر، قرض دادن به خداست – یا میخوانیم که مؤمنین به دنبال "مرضات الله" هستند، یعنی رضایت خودشان، همان رضایت خداست. یا میخوانیم که خداوند متعال شرّ کفار و ظالمین را به دست مؤمنین دفع میکند.
«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِیرًا وَلَینصُرَنَّ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ» (الحج، 40)
ترجمه: همان كسانى كه بناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اینكه مىگفتند: «پروردگار ما خداست» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمىكرد، صومعهها و كلیساها و كنیسهها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسیار برده مىشود، سخت ویران مىشد، و قطعاً خدا به كسى كه [دین] او را یارى مىكند، یارى مىدهد، چرا كه خدا سخت نیرومند شكستناپذیر است.
پس، نگاه انسان کامل، عین الله است – دست او "ید الله" است – کاری که انجام میدهد، "فعل الله" است.
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیبْلِی الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (الأنفال، 17)
ترجمه: و شما آنان را نكشتید، بلكه خدا آنان را كُشت. و چون [ریگ به سوى آنان] افكندى، تو نیفكندى، بلكه خدا افكند. [آرى، خدا چنین كرد تا كافران را مغلوب كند] و بدین وسیله مؤمنان را به آزمایشى نیكو، بیازماید. قطعاً خدا شنواى داناست.
حدیث:
یک - در حدیث میخوانیم «أبی اللّه أن یجری الأشیاء الاّ بأسبابها» یعنی: خداوند امتناع دارد كه چیزها را جز به وسیله اسباب آنها به اجرا درآورد. همانطور که برای انزال وحی، فرشته وحی دارد – برای توزیع رزق، فرشته رزق دارد و برای گرفتن جان، فرشته مرگ دارد و هر کدام نیز سپاهیانی دارند، برای هر امری، اسبابی دارد و در رأس همه این واسطهها، انسان کامل (معصوم) میباشد.
پس " عَینَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ "، یعنی در میان تمامی مخلوقاتش، اما هر عصری، مظهر اتمّ "عین الله" میباشد.
دو - مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ ... (وسایل الشیعه، ج 4، ص 72، باب 17 – رساله لقاء الله، مرحوم ملکی تبریزی)
امام باقر علیه السلام در نقل حدیث قدسی فرمود: ... و تقرّب نجوید هیچ بنده اى به من به عملى كه محبوبتر باشد نزد من از آنچه بر او واجب كرده ام، و به راستى كه او با عمل نافله به من تقرّب جوید تا آنجا كه دوستش دارم و چون دوستش داشتم در این صورت گوش او شوم كه با آن بشنود و چشم او شوم كه با آن ببیند و زبانش شوم كه با آن بگوید و دستش شوم كه با آن برگیرد، اگر دعا كند به درگاهم اجابتش كنم و اگر از من خواهش كند، به او ببخشم.
حکایت عین الله دیده و ید الله زده است:
علامه امینی (ره) (عالم بزرگ معاصر، صاحب كتاب ارزشمند الغدیر) در یكی از سفرها در مجلسی شركت كرد، یكی از علمای اهل تسنّن به او گفت: «شما شیعیان در مورد حضرت علی ـ علیه السّلام ـ غلو و زیادهروی میكنید، مثلاً او را با لقب «یدُالله»، «عَینُ الله» (دست خدا، چشم خدا) و... میخوانید، توصیف صحابه، تا این حد، نادرست است .»
علاّمه بیدرنگ جواب داد: «اگر عمر بن خطاب، علی ـ علیه السّلام ـ را با چنین القابی خوانده باشد، چه میگویید؟» او گفت: سخن عمر برای ما حجت است. علامه امینی در همان مجلس، یكی از كتابهای اصیل اهل تسنّن را طلبید، آن كتاب را حاضر كردند، علامه آن را ورق زد، صفحهای از آن را گشود كه در آن صفحه این حدیث آمده بود:
«مردی به طواف كعبه اشتغال داشت، در همانجا به زن نامحرمی، نگاه نامشروع كرد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ او را در آن حال دید، با دست، ضربه به صورت او زد (به او سیلی زد) و به این ترتیب او را مجازات كرد.
او در حالی كه دستش را بر صورتش نهاده بود و بسیار ناراحت بود، به عنوان شكایت از علی علیه السّلام ، نزد عمر بن خطاب (که خلیفه بود) آمد، و ماجرا را گفت.
عمر در پاسخ او گفت: قَد رایَ عَینُ الله وَ ضَرَبَ یَدُالله: «همانا چشم خدا دید و دست خدا زد.»
كنایه از اینكه: چشم امیرالمؤمنین علیه السّلام در آنچه میبیند خطا نمیكند، زیرا چشم او چشمی است كه آمیخته با اعتقاد به خدا است و چنین چشمی، عین الله است، و دست علی علیه السّلام نیز جز در راه رضای خدا حركت نمینماید و چنین دستی، یدالله است.
سؤال كننده وقتی كه این نقل را دید مطلب را دریافت، و قانع شد.
کلمات کلیدی:
گوناگون زیارت