همواره گفته میشه باید در هر حالی شکر خدا رو به جای آورد. مثلا اگر شخصی در سلامتی کامل بسر ببرد باید خیلی از خدا سپاس گزار باشد ...؛ خداوند بعنوان کسی که یک موجود را خلق کرده میبایست آنرا کامل و بی عیب و نقص بیافریند؛ پس چرا باید اینقدر بابت نعمت سلامتی شاکر باشیم (ادامه سؤال در متن) - (دانشجو / اراک)
ادامه سؤال: مثلا کسی که مادر زاد ناقص به دنیا می آید یا به بیماری مبتالا میشود( منظورم کسی است که خودش در ایجاد ان بیماری و نقص عضو دخالت نداشته است) نباید از خداوند گلهمند باشد؟ مثلا من خودم شخصا با این شرایط دشوار و حساب و کتاب سختی که خدا برای آخرت در نظر گرفته اصلا دلم نمیخواست به دنیا بیایم. چرا مجبورم باشم؟!
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: دقت نمایید که این همان سؤال «شاید من نمیخواستم»، و نیز "متهم ومحکوم کردن خداوند سبحان" است که هر بار به شکلی متفاوت مطرح میشود.
خداشناسی و مطالعه خلقت و نظام و قوانین حاکم بر آن، یک قصهی ساده نیست که بتوان با نگاهی سطحی مورد مطالعه قرار داد و با بیانی احساسی تأیید، یا نقد و یا ردش نمود. از این رو هنگام مواجه ذهن با سؤال، سعی کنید که سریعاً موضوعات را جدا و دستهبندی کنید، تا ذهن دچار خلط مبحث نگردد.
مقوله "شکر" و این که چرا باید شاکر باشیم – مقولهی "خلقت بر اساس نظام احسن" – مقوله "گرفتاریها و بیماریهای مادرزاد و یا عارضی" – مقولهی "نقش اراده و خواست مخلوق در خلق خودش" و ...، هر کدام یک مقولهی مستقل است که باید جداگانه مورد مطالعه و بحث قرار گیرد، هر چند که در نهایت مثل حلقات یک زنجیره به هم متصل میشوند.
یک مثال: یک زنجیر (نازک یا ضخیم) را در نظر بگیرید. جنس آن از طلا یا آهن یا سایر فلزات یا حتی پلاستیک و ...، یک مقوله است – وزن آن یک مقولهی دیگر – قابلیت جنس برای انعطاف یا تغییر به اشکال متفاوت مقولهی دیگری است – چرایی و چگونگی ساخت یا مصرف، هر کدام بحث مستقلی است – تعداد حلقات، توازن، زیبایی و ... نیز هر کدام مبحث دیگری است، هر چند که در ترکیب کلی، همه حلقات یک زنجیر هستند.
مثال دیگر: به تشکّل و ساختار یک خانواده توجه کنید که متشکل از چه امور مستقلی است؛ ضرورت و نیاز بدن به ازدواج، ضرورت و نیاز روح و روان به ازدواج، فرد قابل ازدواج، شرایط ازدواج، امکانات ازدواج، چگونگی همسر یابی، چگونگی خواستگاری، چگونگی پذیرش، چگونگی ازدواج، چگونگی مدیریت و اداره خانواده، مسائل مالی، رفتارهای عاطفی و اجرایی در افراد، نوع نگاه به فرزند، تربیت فرزند و ... – إلی ماشاء الله میتوانید بشمارید، گویی که تمامی ندارد و هر یک نیز بحث مستقلی است که حتی کتابهای علمی برای هر کدام نوشته شده و رشتههای دانشگاهی تا مقطع دکترا اختصاص داده شده، در حالی که در مجموع یک تشکل کوچک به نام خانواده میباشد و بسیار راحت و با یک نگاه سطحی و احساسی و قصه گونه، میتوان در بارهاش فیلم هندی یا سریال ایرانی هم ساخت.
خلقت: بیتردید خلقت خداوند متعال و از جمله انسان، بر اساس "نظام احسن" صورت پذیرفته است و انسان در بهترین اندازهها خلق شده است.چ
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (التّین، 4)
ترجمه: كه به يقين ما انسان را در بهترين اعتدال و استقامت (قوام) آفريديم.
اما معنایش این نیست که حتماً باید هر نوزادی به وزن 5/4 کیلو به دنیا بیاید و همه اعضایش نیز سالم باشد و هیچ گاه بیمار نشود ... خوب رشد کند و حتماً دانشمند هم بشود.
انسان یک بعد جسمی دارد – یک بُعد روحی دارد – یک قوام بالفعل دارد – یک قوام بالقوه دارد – وقتی به دنیا میآید، از نظر جسمی، عقلی، روحی و ... چیزی نیست، اما همین نوزاد کوچک که حتی چشمش را به سختی باز میکند، بالقوه یک انسان کامل است. یعنی این استعداد چه در وجود مادی و چه غیر مادی او نهفته شده است.
علت و معلول: وقتی میگویید: به حکم عقل، هر پدیدهای معلول است و علتی دارد، در واقع میگویید: "اگر" عللش فراهم شد، معلول پدید میآید. پس همه چیز مشروط میشود. اگر نطفه سالم بود، نوزاد سالم میشود – اگر نوزاد شیر سالم نوشید، رشدش سالم میشود، اگر خوب تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت، کمالات و فضایل بالقوه او به فعلیت میرسد ...، اما اگر چنین نشد چه؟ خب هر گاه علت نبود، معلول نیز نخواهد بود – و علل دیگر، سبب ظهور معلولهای دیگر میشود؛ پس این یعنی نظام احسن خلقت.
شکر – حالا این شکر یعنی چه؟ یعنی یک تسبیح دست بگیریم و بگوییم: "شکراً شکرا"، یا به فارسی بگوییم: «خدایا سپاس»؟ خیر، این الفاظ صیغه فعل هستند، نه خود آن. شما اگر به لفظ صدهزار بار هم بگویید: من این خودرو را به فلان قیمت به شما فروختم، اما نه خودرو را بدهید، نه قیمت آن را بگیرید و نه قصد و عمل معامله را داشته باشید که معاملهای انجام نشده است.
شکر یعنی: انسان قدر دان منعم و نعمت عطا شده از سوی او باشد. حالا اگر پدری به پسری پولی بدهد؛ بسیار بگوید: بسیار متشکرم؛ بعد آن پول را به آتش بکشد و بسوزاند؛ آیا صرف گفتن «متشکرم»، شکر مُنعم و نعمت را به جای آورده است؟
پس شکر یعنی «قدردانی» - قدر یعنی اندازه – و قدردانی و شکر، یعنی انسان مُنعم و نعمت عطا شده را بشناسد و با استفادهی هدفمند و بهینه از نعمت، مُنعم را سپاس بگذارد.
چرا شاکر باشیم: چون اگر مُنعم را نشناسید، به او خیانت میکنید، از او روی بر میگردانید و دور میشوید، دیگران که خودشان فقیر و متنعم هستند را مُنعم فرض میکند و متضرر میگردد. هم چنین چون قدر نعمت را نمیداند، پس آن را ضایع میکند.
چرا مجبور باشم:
در باره این که «من نمیخواستم به دنیا بیایم»، پیش از این مطالبی بسیاری درج شده است (لینک ذیل)، اما پاسخ این که چرا مجبور باشم؟ روشن است، چرا که انسان نه خالق است، نه ربّ. همان نظام احسن، او را در اموری مجبور آفریده و در اموری نیز اختیار داده است. وقتی انسان هیچ سلطه و ولایتی بر عالم هستی ندارد، حتی علمش را هم ندارد، چگونه میتواند مدعی یا حتی خواهان اختیار کامل باشد؟! اگر کسی میتواند کاری کند که خورشید چند ثانیهای دیرتر طلوع کند و یا زمین یک ثانیه حرکت نکند .... و بعد تبعات این فرض را نیز با علم، حکمت و قدرت مدیریت و ربوبیت کند، راجع به ادعای اختیار کامل نیز فکر کند.
محدوده اختیارات:
اگر دقت کنیم، متوجه میشویم که چون نظام خلقت احسن است و بر اساس قاعدهی «علت و معلوم» بنا شده است، همه چیز مشروط میشود به "اگر"ها یا به تعبیری "انتخاب"ها – از این رو محدودهی اختیار در اموری است که در آن قدرت "انتخاب" وجود دارد.
به عنوان مثال: معنا ندارد کسی به دیگری بگوید: «لطفاً نمیر» یا بگوید: لطفاً دیر بمیر – لطفاً در هیچ حادثهای کشته نشو – لطفاً بر اثر بیماری نمیر – لطفاً خیلی آرام در رختخواب بمیر و ...، چرا که انسان میداند هیچ قدرت، مالکیت و اختیاری در این امور ندارد.
اما مردم به یک دیگر میگویند: این کار را بکن و آن کار را نکن – با این شخص ازدواج نکن – آن معامله را انجام بده، یک لیوان آب برای من بیاور – بجنگ – صلح کن و ...؛ چرا اینها را میگویند: چون بشر در این امور اختیار دارد که انجام دهد و یا انجام ندهد.
پس محدودهی اختیار و شعاع آن در اموری است که در آن "امر و نهی" یا نصحیت و موعظه وجود دارد، تا شرایط علت و معلول مساعد گردد.
اگر فرمود: ایمان بیاورید؛ چون اختیار داده شده که ایمان نیاورید – اگر فرمود: دروغ نگویید؛ چون توان و اختیار داده شده که دروغ بگویید – اگر فرمود: نماز را به پا دارید؛ چون میتوانید ترک نماز کنید – اگر فرمود: به پدر و مادر نیکی کنید؛ چون میتوانید بدی کنید ... .
به کسی گفته نشده که اگر ملائک را دیدید، سعی کنید که به آنها نزدیک بشوید یا نشوید؛ چرا که انسان در این امر قدرت و اختیار و ارادهای ندارد – ملائک با او هستند، اما او اصلاً نمیتواند ببیند که بخواهد دور یا نزدیک شود. اما فرموده که به خدای این ملائک، این عالم و خودتان تقرب بجویید، چرا که انسان میتواند دور و دورتر شود.
خب، این هم نظام احسن خلقت است. لازم و ملزوم یک دیگرند. اگر علت شد، معلول هم میشود. همه مشروط است. «اگر مؤمن شدید، به جنّت راه یافته و رستگار میشوید» - «اگر کافر شدید، به جهنم راه یافته و معذب میگردید»، پس همه «اگر» دارد، همه علت و معلول است.
پس اگر تغذیه سالم بود، نطفه سالم بود، آمیزش سالم بود، زایش سالم بود، حفظ و نگهداری سالم بود، فرزند هم سالم میشود. اگر شراب خورد، اگر عصبانی بود، اگر حیوانیت بر وجودش غلبه کرده بود، اگر نطفهاش از مال حرام بود و ...، ممکن است در ظاهر و باطن نوزاد تأثیر سوء بگذارد. منتهی چون بشر (مانند ابلیس) عادت کرده است که گناه خود را گردن خدا بیاندازد، میگوید: خدا فرزند من را کور، کَر یا معلول خلق کرد؟!
تکنولوژی، حیوانیت و جنگ بیولوژیکی:
وقتی انسان (جامعه) موحد نشد، دعوت انبیا را لبیک نگفت، تابع اولیاء الله که راهنمای او به سعادت دنیوی و اخروی هستند نگردید، به باید و نبایدهای خدا توجه نکرد و فرامین نفس خود و دیگران را اطاعت و تبعت کرد و ...؛ طاغوتها، مستکبرین، ظالمین و حیوان صفتانِ ددمنش حاکم بر سرنوشت انسان میگردند.
در این عرصه، علم تجربی و تکنولوژی (صنعت) رشد میکند، تفکر و برنامهریزی هم رشد میکند، منتهی هدف متغیر میگردد و جنایات به بار میآید.
حال اگر در جنگ اقتصادی، به خاطر اهداف سوء سیاسی چون وابستگی، یا به خاطر اهداف منافع اقتصادی چون پورسانت، بنزین آلوده وارد کردند، مردم زهرآلود و مسموم شدند، فرزندان معلول به دنیا آمدند، اشکال به نظام احسن خلقت وارد نمیشود.
اگر در جنگ فرهنگی، مردم را مصرفگرای اقلام خارجی کردند تا واردات بیشتر شود و دشمن برای نسلکشی، از دارو گرفته تا لوازم آرایش یا مواد خوراکی یا حتی تنباکو، توتون و آدامس را آلوده کرد، تا مردم بمیرند و یا مقطوع النسل شوند، یا فرزندانشان ناقص به دنیا بیایند، همان نظام علت و معلول و اختیار و اراده است.
اگر در جامعهای با ژست علمی، تحت عنوان: «قربالگری قبل از زایمان»، هر جنین سالمی را گفتند که معلول است، مغزش یا قلبش رشد نکرده، پس سقط کن – و هر جنین معلولی را گفتند که سالم است و نگهدار ...، و مسئولین ذیربط در خواب غفلت عمیق بودند، تعداد فرزندان ناقص در آن جامعه زیاد میشود؛ نه این که خدا آنان را ناقص خلق میکند.
اگر به جوامع انسانی با انواع بمبهای شیمایی، الکترونی، هستهای و ... حمله کردند، عدهای کشته میشوند، عدهای مجروح میشوند، عدهای معلول میشوند، اما همه چیز آلوده میشود و حتی نجات یافتگان نیز آلوده میشوند و فرزندانشان معلول به دنیا میآید و ... .
اختیار جلوگیری از این ظلمها نیز به اضافه وعده و تضمین نصرت، به انسان داده شده است. یعنی همان علت و معلول حاکم بر نظام احسن آفرینش و هدایت.
مرتبط:
- تعداد بازدید : 2656
- 18 خرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون شکر