پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "لذت" یک کلمهی کلی است که به حالتی در انسان اشاره دارد. بنابراین، اگر معانی آن در هر موردی متفاوت نباشد (یا نزدیک به هم باشد)، بیتردید کیفیت و مصادیق آن گوناگون میباشد.
اگر بپرسید: «انسان از چه چیزهایی لذت میبرد؟»، شاید میلیاردها مصداق داشته باشد و برای هر یک از آحاد بشر نیز در مواردی متفاوت باشد؛ اما اگر بپرسید: «لذت چیست؟»، موضوع متفاوت است و شاید در آن تفاوتی نباشد.
لذت:
لذت را در یک کلمه (رسا یا نارسا) به "خوشی" ترجمه کردهاند. اما خوشی چیست و در چه شرایطی به انسان احساس "خوشی" دست میدهد؟!
اگر تمامی معانی و تعریف را جمع کنیم، به یک نتیجه میرسیم که "خوشی" حالتی است که از "رضایت" حاصل میشود. لذا "لذت" را به "ارضاء" نیز معنا کردهاند.
لذت حس:
الفاظی که در محاوره به کار بریم و معانی گوناگونی که از آنها فهم میکنیم، غالباً برای امور حسّی وضع شدهاند، پس درک آنها نیز ابتدا حسّی میباشد.
از جمله این الفاظ "لذت" میباشد که برای تعریف یک حالت حسّی وضع شده است. مثل این که انسان خواب راحتی بکند، خوراک مطبوعی بخورد، آب گوارایی بیاشامد، منظرهی زیبایی ببیند، کار با نشاطی انجام دهد ... و از آنها "لذت حسّی" ببرد.
بدیهی است که اگر چه "غریزه" در همگان وجود دارد، اما چند و چونهایش در هر کسی متفاوت است. مثل این که "ذوق"ها و یا همان "مذاق"ها متفاوت میباشد. ممکن است شرایطی فیزیکی، شیمایی، عصبی و ... در یکی چنین باشد که مذاقش با ترشی خوب باشد، اما در دیگری نباشد – یکی طبعاش خشک باشد و دیگری مرطوب باشد، یکی از دیدن کویر لذت ببرد و دیگری از دیدن جنگل و دشت و دریا – یکی ممکن است در بدنش ضعفهایی باشد و دیگری قوتهایی، لذا توجه و لذتشان نیز متفاوت میگردد – نگاهها نیز مؤثر است، یکی پولش را فدای امیالش میکند و دیگری امیالش را فدای پولش میکند، چون وابستگیها و خوشایندها متفاوت است ... .
بدیهی است که در ادرکات و لذتهای حسّی نیز چگونگی پرورش، تعلیم، تربیت، تمرین، عادت و ... نقش مؤثر و تربیت کننده دارند. چنان که طبع بسیاری متغیر میگردد – ذوق بسیاری متفاوت میشود – مذاقها دگرگون میشوند و ...؛ چنان که بسیاری هستند که میگویند: من تا بیست یا سی سالگی، از فلان خوراک، یا رنگ، یا طبیعت و ... خوشم نمیآمد، اما اکنون خوشم میآید و لذت میبرم.
لذت عقل:
اما انسان که فقط بدن نیست، بنابراین لذت "عقلی" هم دارد که درک آن دیگر "حسّی" نمیباشد. لذت گرما یا سرمای مطبوع، حسی است، اما لذت مطالعه کتاب و کسب علم که حسّی نیست و چه بسا حسّ را آزار هم بدهد. مثل این که چشم انسان خسته شود و یا کمرش خمیده شود و ... . پس برای ابعاد گوناگون وجودی انسان [که به طور کلی آن را به جسم و جان تقسیم میکنند]، لذتهای گوناگون و متناسب با آن وجود دارد و درک آن نیز در افراد متفاوت است.
امام سجاد عليهالسلام در مناجات ذاکرين میفرمايند: «أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ؛ - خدايا من از هر لذتی که از غير ياد تو بردهام، توبه میکنم.» - واقعاً یاد خدا چه لذتی دارد و آیا همگان این لذت را درک میکنند؟ شاید بسیاری حکمتش را درک کنند، اما همگان لذتش را نمیچشند.
رضایت:
اما، بیان شدن که "لذت"، حاصل "رضایت" است. پس مسئله اصلی، همان رضایت است. ریشه دعوت اسلام نیز همین رسیدن به مقام "رضایت" است، چنان که ریشه و هدف دعوت سایر ادیان و مکاتب باطل بشری نیز رسیدن به همین "رضایت" میباشد.
●- انسان عاشق کمال محض است و این عشق فطری میباشد. بنابراین هر کسی چیزهایی را کمال میداند و چیزی را "کمال غایی". لذا تمامی تفاوتها در دعوت حق و دعوتهای باطل، به تعریف مصداق حقیقی کمالات و کمال غایی بر میگردد. دعوت حق میگوید که هستی و کمال محض خداوند متعال است – دعوت باطل میگوید: دنیا و مظاهر دنیاست. بنابراین، رضایتها نیز به تناسب اهداف، متفاوت میگردد، ولی اصل "رضایت" و حالت "لذت" از آن به قوت خود باقیست.
●- مؤمن، که خداوند متعال و معاد را شناخته و باور نموده است و امنیت خود را مرهون ایمان به او میداند نیز در پی "راضی و مرضی" شدن است. او نفس خود را به کنترل درآورده و موحد نموده است، لذا آوارگی، هرزگی، بیجهتی و اضطراب ندارد و به او گفته میشود:
« يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً » (الفجر، 27 و 28)
ترجمه: تو ای روح [جان به اطمینان رسیده و ] آرامیافته! * به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.
●- کافر، از آن جهت که موحد نشده است، شناختش با میلش تفاوت دارد، میلش با حکم عقلش متفاوت است، امیال و آمال غیر همسو دارد و کثراتگراست، بالتبع یک هدف و یک غایت ندارد و مشرک میشود. لذا إلهها، اربابها، اهداف و امیال گوناگون و کاذب، او را چون برده و بندهی چندین ارباب، به سوی خود میکشند و به هر طرف که برود، از جهات دیگر مورد عذاب و اذیت واقع میشود. لذا حضرت یوسف علیه السلام، به هم سلولیهای خود، چنین فرمود:
«يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ » (یوسف علیه السلام، 39)
ترجمه: ای دوستان (هم صحبتیهای) زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز (حاکم با قوه قهریه)؟!
از اینرو، چون تمامی کفار به هر دین و مکتبی که باشند، مادهگرا هستند، هر کدام جنبهای از خواص فیزیکی را هدف و کمال غایی معرفی کردند و کمال لذت انسان را در رسیدن به آن بیان داشتند! (هر کسی از ظنّ خود شد یار من)!
●- یک عده گفتند: اقتصاد زیرنباست و انسان ابزار تولید است، پس کمال و لذت انسان و رضایت او، در ابزار مفید واقع شدن است. (مارکسیسم).
●- یک عده گفتند: غریزه جنسی زیربناست و انسان اصلی جز غرایز جنسی ندارد، فقر و ثروت و بیماری و سلامتیاش نیز مرهون چگونگی ارضای غریزه جنسی است، و کمال انسان در همان ارضای (کسب رضایت) غریزه جنسی میباشد. (فرویدیسم).
●- یک عده گفتند که چون انسان فقط بدن است و بدن نیز مجموعهای از خواستههاست، پس اصل با "منِ انسان" است! لذا کمال و لذت، در رسیدن به هر چیزی است که انسان از آن خوشش میآید و آن را میخواهد، به هر قیمتی. (اومانیسم).
نتیجه:
بنابراین، "لذت"ها، چه مادی و چه معنوی، چه حسی و چه قلبی، بر میگردد به جهانبینی و هدفگیریهای هر شخص.
حتی بسیاری از لذتهای مادی چنین است. هر کسی زنده بودن و حیات را دوست دارد، اما علت دوست داشتنها نیز متفاوت است. یکی برای خدا دوست دارد و دیگری برای خودش.
هر دو بر اساس ساختار و نیاز بدن، گرسنه و تشنه میشوند و در هر دو نیاز غریزه جنسی، یا سایر شهوات (قدرت، ثروت، جمال و ...) وجود دارد، اما آن که خداباور است، برآوردن این نیازها و ارضای این غرایز را به حکم خدا و برای کسب رضایت خدا لذتبخش میبیند، لذا در شرایط عادی به حرام روی نمیآورد و در ماه مبارک رمضان، حتی حلال را نیز به امر او امساک میکند – اما دیگری فقط بدن مادی خودش و جهان ماده را میبیند و با غفلت تمام، زندگی حیوانی را پیشه میکند!
بدیهی است که برای نیازهای و غرایز حیوانی، عقلانیت و بالتبع باید و نباید عقلی و حلال و حرامی وجود ندارد، مگر در همان چارچوب حیوانی، که برای انسانها بسیاری از این چارچوبها نیز وجود ندارد، لذا از حیوان بدتر میشوند و از این وضعیت خود لذت هم میبرند!
« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ » (الأعراف، 179)
ترجمه: به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها [= عقلها]یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند، و) نمیفهمند؛ و چشمانی دارند که با آن نمیبینند؛ و گوشهایی که دارند که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند. (چرا که فقط با بدن حیوانی، زندگی حیوانی میکنند)!
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چرا لذتها در افراد متفاوت است؟ مگر همه به غریزه بر نمیگردد؟ یا غریزهها متفاوت است و یا علل دیگری وجود دارد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8625.html
کلمات کلیدی:
گوناگون