«ایکس - شبهه»: اگر چه برای هر پدری که چنین فرزندی داشته باشد، جای دارد که از غصه دق کند، اما مرحوم میر اسماعیل موسوی (پدر میر حسین)، در سن 97 سالگی درگذشت و میرحسین و همسرش زهرا رهنورد نیز مکرر با او ملاقات داشتند. لذا مظلوم نمایی برخی از سایتهای مربوطه، نوعی سوء استفاده و به اصطلاح عامه «مرده خوری» است، که نشان میدهد نه تنها سر تا پا دروغ هستند، بلکه به خود و پدر مردهی خود نیز رحم ندارند، چه رسد به سایر مردم.
اما راجع به همسویی فکری یا دست کم نظر مثبت میرحسین نسبت به پدرش، دقت فرمایید که متأسفانه نسل جدید نه میرحسین موسوی و افکار ش را میشناسند و نه از سوابقش اطلاع درستی دارند. و تأسفآورتر آن که رسانهها نیز در معرفی سابقهی انقلاب، فراز و نشیبها و شخصیتهای سیاسیاش، بسیار کوتاهی میکنند.
اگر چه او در تبلیغات انتخاباتی بسیار سعی میکرد که خود را طرفدار «اقتصاد آزاد» نشان دهد، اما گرایشات فکری او [دست کم در عمل] کاملاً سوسیالیستی بود. لذا نه تنها «اقتصاد آزاد» را قبول نداشت و معتقد بود (مانند روسیه یا دست کم چکسلواکی سابق) همهی اقتصاد خرد و کلان باید در دست دولت باشد و دولت مردم را اداره کند، بلکه کلیهی سرمایهداران را از کوچک و بزرگ، و حتی پدر خود که یک کاسب معمولی بود را «زالو صفت» میدانست.
حضرت آیت الله مهدوی کنی، که از علما و فقهای برجستهی معاصر است و زمانی ریاست دولت موقت را بر عهده داشت و سپس در دولت شهید رجایی وزیر کشور بود و سالها ریاست جامعهی روحانیت مبارز که نقشی بسیار تعیین کننده در سرنوشت انقلاب در برهههای بسیار حساس ایفاد نمود را بر عهده داشته و دارد ... و اکنون نیز رئیس مجلس خبرگان رهبری است، در خاطرات خود میفرماید:
«دولت آقای موسوی دولت سالاری را در مسائل اقتصادی عملاً ترجیح میداد و این سیاست تنها به خاطر جنگ نبود بلکه اصلاً سبک تفکر ایشان این طور بود... بعضیها میگفتند که حالا موقع جنگ است و دولت باید همه چیز را قبضه کند و از اینجا بود که کوپن و از این چیزها به وجود آمد. بالاخره در جنگ همه میپذیرفتند که اگر ما بخواهیم مواد غذایی به همه برسد دولت دخالت کند. این را همه قبول داشتند اما برداشت ما این بود که آقای موسوی میخواهد کلاً دولت در تمام امور اقتصادی حضور داشته باشد و ما این را قبول نداشتیم. آنها ما را طرفدار سرمایهداران میشمردند و اسلام ما را اسلام آمریکایی میدانستند و این حرف معمول همین طرز تفکر بود که با با چپگرایی مخالف بودیم. ما میگفتیم دولت نباید در اقتصاد همه چیز را قبضه کند اما آقایان در مقام تحلیل و تفسیر میگفتند که شما طرفدار اقتصاد سرمایهداری هستید، اما واقعیت این نبود که ما طرفدار سرمایه دارها باشیم بلکه ما میگفتیم که مدیریت اقتصاد باید به دست مردم باشد و دولت نظارت کند ولی آنها میگفتند باید دست سرمایه داران را کوتاه کرد.
در زمانی خود بنده با آقای میر حسین موسوی – نخست وزیر وقت- همین بحثها را مطرح کردم. ایشان گفت آقای مهدوی! پدر من بازاری است! چای فروش است، آدم خوبی هم هست ولی اصلا خصلت بازاریها خصلت زالوصفتی است. و من با آنها مخالفم، اینها زالو صفت هستند، ما باید کاری بکنیم که دست زالو صفتها از اقتصاد کشور قطع شود. بنده میگفتم آقای موسوی! من هم قبول دارم بعضیها زالوصفت هستند اما بحث این است که عقل اقتصادی اقتضا میکند برای اصلاح مسائل اقتصادی به گونهای رفتار کنیم که سرمایهها در مسیر تولید و اشتغال قرار گیرد.».
*خاطرات آیت الله مهدوی کنی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 322 و 326
دقت فرمایید که «زالو صفت» خواندن پدر به جرم کاسبی، نه تنها بیانگر نوع دیدگاه، بلکه معرف شخصیت و چگونگی نگاه و محبت این فرزند به پدر خود است.
کلمات کلیدی:
گوناگون