پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "کمتر گناه کنیم"، یعنی بالاخره ناچاریم گناه بکنیم، منتهی دوست داریم کمتر باشد! انسان ارزشمند است و باید بیندیشد که راهکار مطلق گناه نکردن چیست؟! آیا نمیتواند اصلاً گناه نکند، یا نمیخواهد اصلاً گناه نکند؟!
بدیهی است که آدمی، امکان و توان اصلاً گناه نکردن (عصمت از گناه) را دارد، وگرنه خدایی که بیش از دادهها و بیش از توان تکلیف نمیکند، نمیفرمود که اصلاً گناه نکنید، بلکه میفرمود: سعی کنید که کمتر گناه بکنید!
هر گاه دانستیم که چرا گناه میکنیم، خواهیم دانست که چگونه گناه نکنیم! منتهی صرف دانستن کفایت نمیکند، بلکه اراده و عمل لازم است.
●- نه کسی کار خوب (حسنه و صواب) را بیجهت انجام میدهد و نه کسی کار بد (معصیت و گناه) را بیجهت انجام میدهد - نه کسی بیجهت اوامر و نواهی الهی را رعایت مینماید، و نه کسی بیجهت نسبت به آنها غفلت ورزیده، کم توجهی نموده و یا عمداً خلافش را انجام میدهد! چرا که آدمی از یک سو "هدفمند" و از سویی دیگر "آزمند و طماع" میباشد دلیل هدفمندی او، «عشق به کمال» است و دلیل آزمندی او نیز «فقر و نیاز» میباشد. و البته از موهبت عقل و اختیار برخوردار گردیده است.
حال که انسان عقل دارد و دیوانه نیست که نفهمد چه میکند و چرا؟! لازم است نسبت به اولاً "اهداف و مواضع" خود و ثانیاً "اخلاق، رفتار و عملکرد" خود، تفکر نماید. این بهترین راهکار است؛ و میشود اذعان داشت که «تنها راهکار ریشهای همین اندیشه است».
کار خوب – آنگاه که آدمی قصد کار خوب (صواب) مینماید، بیندیشد که «چرا میخواهد این کار خوب را انجام دهد»؟ - «برای رسیدن به چه مقصود و مقصدی میخواهد این کار خوب را انجام دهد»؟ - «کارش خوبش، چه نتیجه، سود و پاداشی (ثوابی) برای خودش و یا دیگران دارد»؟ به این میگویند: «قدر شناسی = اندازه شناسی».
آدمی میتواند کار خوب را برای خودش انجام دهد؛ و یا برای دیگران انجام دهد؛ و یا حتی برای ابلیس و سایر شیاطین لعین از انس و جنّ انجام دهد! و البته نتیجه و پاداش را همان "هدف" میدهد. مثلاً اگر کار خوب را برای دیگران انجام داد، دیگران از او تعریف و تشکر میکنند (و البته قدرناشناس و ناشکر و خائن نیز بسیارند) – یا اگر کار خوب را برای قرب به شیطان انجام داد (مثلاً نماز یا صدقه یا خدمت ریایی و مردم فریبانه نمود)، به همان شیطان نزدیکتر میشود.
حال او میاندیشد که چه کسی بهترین خریدار است و بهترین نتیجه و مزد را میدهد؟ و میبیند که نه فقط خداوند متعال بهترین خریدار است و بیشترین مزد به اضافه پاداش را میدهد، بلکه اساساً دیگران همه مثل او خود فقیر هستند و کسی چیزی ندارد که در قبال این کار بدهد! لذا کار خوب را در راه عبادت و رضایت الله جلّ جلاله «فی سبیل الله» انجام میدهد و حتی به انجام کوچکترین کار خوب، به قیمتی کمتر از رضایت معبود، راضی نمیشود.
« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ... / التوبه، 111 – در حقیقت، الله (جلّ جلاله) مشتری است (کار خوب را میخرد)، جان و مال را میخرد، البته فقط از مؤمنان، چرا که بقیه خودشان نیز به او نمیفروشند و وارد بازار تجارت با او نمیشوند. قیمتگذاری خداوند غنی و حمید نیز بسیار بالا و کریمانه است، به قیمت این که بهشت برای آنان باشد میخرد. « بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ».
کار بد – آنگاه که آدمی قصد کار بد (گناه) مینماید نیز باید بیندیشد که «چرا و برای چه»؟ باید خوب بیندیشد که این کارش چه فایدهها و مضراتی برای او دارد و اگر فایدهای دارد، چیست؟ به چه میزان است و این مقدار فایده، به چه بهایی برای او تمام میشود؟!
فرض کنید، کسی در نمازش اهمال دارد؛ روزانه چند ساعت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با دیگران حرف میزند، حتی ساعاتی از شبانه روز را به گفتن و شنیدن سخنان یاوه و مفت اختصاص میدهد، اما حاضر نیست در شبانه روز، چند دقیقه با خدایش حرف بزند! خب، بیندیشد در این مدت زمان کوتاهی که میتوانست به نماز اختصاص دهد، چه کرد؟ چه به دست آورد؟ و چه از دست داد؟!
یا فرض کنید، دختر خانمی در رعایت حجابش اهمال دارد؛ او بدنش را در انظار عمومی به نمایش میگذارد [که گناه اوست]، و آقا پسری هم به جای روی برگرداندن، با هیزی تمام به او نگاه شهوتآلود میاندازد [که گناه اوست]. آن چه دختر به دست آورده، همان نگاههای حریص به تن و بدنش میباشد، و آن چه پسر به دست آورده، لحظاتی لذت زودگذر و حسرتآور، با کوهی از حرصها و عقدهها میباشد. اما بهایی که هر دو برای این اندک پرداختهاند، بسیار بسیار گزاف است، چرا که عقل، شعور، فطرت، شخصیت، اخلاق، امنیت روانی، امنیت اجتماعی، فرهنگ، سرنوشت و خلاصه دنیا و آخرت خود را هزینه نمودهاند و البته به حقوق خود و دیگران نیز تجاوز نمودهاند!
یا همین طور آن که احتکار میکند! خب بالاخره سودکی میبرد، یا آن که مال یتیم میخورد و ...؛ باید ببینند که چه بهایی را پرداخت میکنند؟
نقش محبت:
چه کار خوب و چه کار بد، هر دو به خاطر "محبت" انجام میپذیرد – هر دو برای نزدیک شدن و رسیدن به محبوب انجام میپذیرد؛ یعنی این محبت درونی، ظهور و بروزی در مواضع و رفتار پیدا میکند که به آن "مودت" میگویند. لذا فرمود: بگو اجر رسالت در "مودت" است، یعنی محبت به اهل بیت علیهم السلام، در دل زندانی نشود، بلکه در مواضع، اخلاق و عمل، ظهور و بروز یافته و تجلی نماید.
بنابراین باید نگاهی به دل بیندازیم، چرا که جای محبوب در دل است! ببینیم محبوب حقیقی است، یا بتی است که قاچاقی نفوذ کرده و بر مسند عشق ما نشسته است؟ مسندی که جای عشق به خداوند سبحان است.
●- برای رفتن در صراط مستقیم و انجام کار خوب، فرمود که ریشه در "محبت" است:
« قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست داريد، پس از من پيروى كنيد، تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.
●- و برای کار بد نیز فرمود: ریشه در محبتها دارد، منتهی محبت غیر خدا، محبت دنیا، محبت منافع ظاهری و زودگذر، آن هم نه راستای محبت خدا، بلکه درست در جهت مخالف آن، بگونهای که اگر مغایرتی پیش آمد، محبت دنیا در دلش بیشتر باشد و گناه را ترجیح دهد:
« الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ » (ابراهیم علیه السلام، 3)
ترجمه: همانها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند؛ و (مردم را) از راه خدا باز میدارند؛ و میخواهند راه حق را منحرف سازند؛ آنها در گمراهی دوری هستند!
●- بدیهی است که هیچ انسان گناهکاری، برای آخرت گناه نمیکند – برای رفتن به بهشت گناه نمیکند – برای قرب بیشتر الی الله گناه نمیکند؛ بلکه گناهان همه به خاطر محبت دنیا، منافع دنیا و متاع دنیاست.
پس انسان عاقل میاندیشد که برای آن چه احتمالاً به دست خواهد آورد، چه بهایی میپردازد، و آیا ارزشش را دارد یا خیر؟!
ارزشگذاری:
خداوند متعال، به هنگام خلقت هر چیزی، برایش اندازه گذاشت و سپس متناسب با اندازهها، هدایت نمود: « الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى / الأعلی، 2 و 3»؛ بنابر این، آدمی که هم خودش مخلوق است و هم در میان مخلوقات زندگی میکند، ناچار است که اندازهها (قدرها) را بشناسد و برای هر چیزی، قدر، اندازه و ارزشی قائل گردد.
دنیا، دار تجارت است و تجارت نیز بر اساس شناخت اندازهی کالا یا خدمات و اندازهی ارزش آن استوار میباشد. فرقی نمیکند که موضوع (مال التجاره)، یک آدامس باشد، یا یک قطعه الماس؛ اولین پرسش این است که چند؟! یعنی قیمت آن چه قدر است؟ پس اگر قیمت هر کدام را بیش از حد، اندازه و قدری که دارد، بگویند: خریدار نمیپذیرد و نمیخرد.
بنابراین، دستآورد گناه، یا همان بهره و متاعی که از گناه به دست میآید نیز حد، اندازه و قیمتی دارد؛ مثلاً اگر کسی یک میلیون تومان رشوه داد، یک میلیون رشوه داده، و اگر کسی ده میلیارد کلاهبرداری کرد، ده میلیارد است و با آن کارهایی انجام میدهد – یا اگر کسی ترک نماز نمود، دروغی گفت، غیبت و تهمتی زد – در فضای مجازی ضد تبلیغی کرد – شایعهای را منتشر نمود و ...؛ کار گناهی را به منظور دستآوردی انجام داده است، پس خوب بنگرد که برای این دستآورد اندک، چه بهای گزافی را میپردازد و آیا ارزشش را دارد یا خیر؟!
●- پس، اندیشه در هدف، اندیشه در محبوب، اندیشه در بها، اندیشه در سرمایه و چگونگی حفظ آن، اندیشه در هزینه و مقدار آن به تناسب موضوع، اندیشه در عمل و ارزش افزوده، و بالاخره اندیشه در نتایج و دستآوردها، بهترین راه کار رشد، قرب الی الله و بالتبع دروی از گناه میباشد.
●- البته صرف اندیشه کافی نیست، بلکه انتخاب (گزینش) و سپس عزم و اراده، و پس از آن اهتمام به عمل است که کار را تمام میکند. وگرنه آدمی به مضرات بسیاری از کارهای بد و گناهان علم دارد، اما باز هم انجام میدهد – یا به نتایج مثبت و عواقب مطلوب بسیاری از اهداف و کارهای خوب علم دارد، اما باز هم انجام نمیدهد.
همگان به مضرات سیگار علم دارند، اما بسیاری دخانیات مصرف میکنند، حتی برخی از پزشکان – سارق میداند که سرقت کار خوبی نیست، چون اگر از خودش چیزی بربایند، جایزه نمیدهد، بلکه با شدت برخورد میکند – همه میدانند که قناعت خوب و اسراف بد است – حتی نظام سلطه (امریکا، انگلیس و متحدان) به خوبی میدانند که ظلم، جنایت و تجاوز بد است؛ خودشان حقوق بشر نوشتهاند، شعار آزادی سر میدهند، دادگاههای بین المللی تأسیس کردهاند و ...، اما نه تنها انگیزه و ارادهای برای رعایت و پایبندی به این بد و خوبها ندارند، بلکه گرایش و همت، عزم و تلاشی شگرف در ظلم و جنایت دارند! چرا؟ به خاطر محبت و بندگی دنیای گذرا، و متاع اندکش، بی توجهی به عاقبت و سرنوشت، و فراموشی حیات ابدیِ پس از مرگ.
مملکت وجود نیز برای حاکمش (انسان)، همینگونه است.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
چکار کنیم که کمتر گناه کنیم؟ !
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9383.html
- تعداد بازدید : 2513
- 20 شهریور 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون