پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا دقت شود که معنا و مفهومی که از "غرور" بین ما رایج شده، کاملاً غلط است. مثلاً میگویند: «غرور فردی یا غرور ملی»! در حالی که "غرور" یعنی «فریب». و چه بهتر که آدمی هیچگاه اسیر "غرور" نشود، یعنی نه فریب دهد و نه فریب بخورد.
●- آنان که مدعی عدم ظهور عشق در عمل هستند، خودشان نیز چنین عقیدهای ندارند، چرا که دائماً عشق و محبت خود را ظاهر میکنند. چرا عشقشان به فساد، دشمنی و ظلم را پنهان نمیدارند؟!
●- اگر چه این شبهات که در ظاهر به نام «عقیده، نظریه و ...» بیان و فرافکنی میشود، به مناسب محرم و حرص، بغض و ترس دشمنان بشریت به توجه صدها میلیون انسان در سرتاسر جهان [حتی اروپا و امریکا] به نهضت کربلا و نیز اظهار عشق و محبتشان به سید الشهداء ابا عبدالله الحسین، و بزرگان و فرهیختگانی چون ابوالفضل العباس، زینب کبری، علی اکبر و سایرین علیهم السلام میباشد؛ اما در عین حال، این پرسش که «آیا عشق وقتی حقیقی است که ظاهر شود و یا در قلب پنهان بماند؟!»، یک پرسش مستقل و قابل توجه و بحث میباشد، چرا که پاسخش به تمامی شئون فردی و اجتماعی – اخلاقی و عاطفی انسان و جامعه تعمیم مییابد. مثلاً میشود نتیجه گرفت که آیا عشق پدر و مادر به فرزندان و یا همسران به یک دیگر، باید در قلب پنهان بماند و یا ظهور و بروزی داشته باشد؟ و کدام یک عشق حقیقی و واقعی است؟!
●- آیا کسی که دیگری را دوست دارد، هیچ گاه در زبان و در عمل، این محبت و عشق خود را ظاهر نکند، و چون چسدی بیروح و سنگی سخت و خشک، با وی مواجه گردد؟!
الف – جایگاه "محبت" [چه به حق و چه به باطل] که به شدت آن "عشق" گفته میشود، همان "قلب" است، چنان که جایگاه "تنفر" نیز همان قلب است. حال چه کسی این محبت و تنفرش بروز بدهد یا ندهد. بنابراین، اگر کسی محبت یا تنفر خود را در گفتار یا عملش ظاهر نمود، بدان معنا نیست که از قلب خارج شده است. لذا این معادله که "عشق در قلب پنهان بماند یا خارج شود"، اصلاً موضوعیت ندارد، چرا که محبت (اگر چه حب دنیا باشد)، از قلب خارج نمیشود، بلکه در مواضع و رفتارها، تجلی مینماید.
ب – محبت یا عشق، یک حالت است که در روابط بین "عاشق و معشوق" بر قرار میگیرد؛ بنابراین، آن چه در رتبهی نخست مورد بحث است، شخص عاشق و شخص معشوق میباشد و سپس رابطهی عاشقانهی بیت آنها. چنان که اگر عشقی – به هر دلیلی – مبدل به نفرت گردد، باز هم نوع رابطه بین این دو شخص میباشد. در ماجرای کربلا، بسیاری از محبتها مبدل به نفرت گردید و بسیاری از تنفرها نیز مبدل به محبت گردید. اما اشخاص همان بودند.
ج – نوع بشر، هر کاری که میکند، از همین "محبت و تنفر" است. حد پایین آن، محبتها و تنفرهای مربوط به بدن و حیات مادی است که در حیوانات نیز وجود دارد و به آن «شهوت و غضب» میگویند و حد بالای آن که مربوط به روح، قلب و حیات انسانی است، «حبّ و بغض» نامیده میشود.
آدمی حتی یک لقمه نان (حلال یا حرام) که بخورد، از "شهوت و غضب" حیوانی او سرچشمه میگیرد و نوع نگاه، مواضع، و انتخابهایش، از بروز و ظهور همان "حبّ و بغض" اوست. مثل وقتی است که بدن گرسنگی را اعلام میدارد و فشار هم میآورد، اما برای یکی لقمه حلال مهم است و برای دیگری نیست. اولی نگاه به "حب و بغض" انسانی دارد و برایش مهم است، و دومی نگاه به "شهوت و غضب" حیوانی دارد و برایش مهم نیست.
د – بنابراین، نوع بشر (چه مؤمن و چه کافر)، به صورت دائم و مستمر در حال ظهور و بروز محبتها و نفرتهای خود میباشد. لذا "عشق پنهان"، فقط شعار است و هیچ حقیقت و مصداقی ندارد.
و – محبت و عشق [که نقطه مقابلش تنفر و بغض] میباشد، تنها انگیزه و موتور حرکت آدمی میباشد. چنان که میدانیم: هر چند شناخت، مقدمه و لازمه محبت و یا تنفر است، اما صرف شناخت هیچ انگیزهای برای حرکت ایجاد نمینماید، بلکه عشق یا نفرت، سبب انتخاب هدف، اتخاذ مواضع (اخلاق) و نیز حرکت به سوی "محبوب" و دور شدن از "منفور" میگردد.
عقل و عشق:
خداوند حکیم، در قرآن کریم، این همه دلایل و بینات استدلالی اقامه نمود و فرمود اصلاً قرآن کریم و سایر آیاتم را نازل نمودم، تا شما تعقل نمایید، « كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ - بدين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان (روشن) مىنماید، باشد كه بينديشيد / البقره، 242 »؛ اما نوبت به حرکت که میرسد، نمیفرماید: «حال که شناختید، بیایید»، بلکه میفرماید: «اگر در شما محبتی هست، پس بیایید». چرا که انگیزه و موتور حرکت، همان محبت و عشق است – و نمیفرماید: اگر بیایید، به بهشت میروید، چرا که پاسخ محبت، لطف و محبت است، نه جایگاه:
« قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست داريد، پس از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.
کتمان یا اظهار عشق:
با توجه به آن چه بیان گردید، همگان چه بدانند و چه ندانند و چه بخواهند و چه نخواهند، دائماَ و در هر حرکتی، در حال بروز و ظهور همان محبتها و تنفرهای قلبی خود هستند. حتی همانها که میگویند: «عشق باید در قلب پنهان بماند و نباید آن را ظاهر نمود»، با این سخن، حب و بغضهای داخلی خود را بیرون میریزند.
فرمود: به یتیم بزرگواری ندارید، یکدیگر را به خوراک دادن به مسکین بر نمیانگیزید، میراث (ضعیفان) را چپاولگرانه میخورید! چرا؟ چون: مال را بسیار دوست دارید « وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا / الفجر، 20» - یعنی این ناهنجاریهای رفتاری شما، به خاطر همان محبت قلبی شما به مال و متاع دنیاست که چنین ظهور و بروز مییابد.
فرمود: اجر رسالت در "مودت به اهل بیت علیهم السلام" است؛ چرا نفرمود: «در محبت به آنهاست»؟! چرا که مودت بروز و ظهور محبت است. یعنی باید اولاً معرفت (شناخت) داشته باشی که محبت ایجاد گردد، ثانیاً پس از شناخت، آن را دوست داشته باشی که انگیزهی حرکت به سوی آنان ایجاد گردد و ثالثاً اقدام نمایی. یعنی محبت قلبیات، در عمل ظهور و بروز داشته باشد تا رشد نمایی به کمال برسی.
علمی که در مغز پنهان بماند و ظهور و بروزی نداشته باشد – اخلاق حسنهای که در درون پنهان بماند و ظهور و بروزی نداشته باشد – نیت خوبی که در درون پنهان بماند و هیچگاه اقدامی برای تحقق آن صورت نپذیرد، چه فایدهای دارد؟! پس چطور نسبت به عشق و محبت [به ویژه به خداوند سبحان، رسولان، اولیاء الله، قرآن مجید و اسلام] که میرسد، میگویند: «اگر راست میگویی، در درون خود پنهان نگاهشدار و هرگز آشکار نکن»! اگر چنین عقیدهای دارند، پس چرا خودشان بغض و دشمنیشان را با حق، با خدا، با اسلام، با اهل بیت علیهم السلام، با مردم و بشریت، در درون نگه و پنهان نگه نمیدارند که شاهد این همه ظلم و جنایت نباشیم و از ما میخواهند که عشقمان را پنهان نگه داریم؟!
خداوند متعال میفرماید: پس از شناخت عقلی حق، چراغ محبت را در دل خود روشن کنید و سپس نور آن را ظاهر نمایید، تا بتابد و راه را برایتان روشن کند تا در آن روشنایی مسیر را سالم طی نمایید.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (الحدید، 28)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [بركت] آن راه سپريد و بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است.
بنابراین، اولاً باید حق را شناخت – ثانیاً باید حق را دوست داشت و باطل را دوست نداشت – و ثالثاً باید عشق و محبت و هم چنین بغض و تنفر را بروز دارد. «تولا و تبرا» یعنی همین.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
عدهای میگویند: «عشق واقعی آن است که در دل پنهان بماند و ظاهر نشود»؛ و عدهای میگویند: «عشقی که ظاهر نشود عشق نیست»؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9392.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
گوناگون