اگر قرار بود همه دعاها بخاطر مصلحت و یا گناهان و یا امتحان و یا هزار دلیل دیگر مستجاب نشود پس چرا خداوند در قرآن کریم فرمودند دعا کنید تا استجابت کنم؟ اگر دنیا محل و روال طبیعی و علت و معلول است و قرار نیست با دعا مسالهای پیش برود، پس چرا هزاران حدیث درباره دعا کردن و اجایت خدا داریم؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): یکی از مشکلات بزرگ در مباحث معرفتی این است که ابتدا بدون هیچ علمی، یک قضیهی نادرستی را برای خود حتمی فرض میکنیم – سپس [و بدتر آن که]، آن را به خدا و قرآن مجید و اسلام نسبت میدهیم، به معنا و مفهوم آیات نیز توجه نمیکنیم [و یا اصلاً نمیخوانیم، بلکه از دیگران یک چیزهایی شنیدهایم]، بعد ذهنمان و سپس باورمان دچار چالش شده و میپرسیم: «چرا چنین است»؟!
ساختار شبهه، همیشه مبتنی با دو واژهی «اگر – و – پس» میباشد. ابتدا یک قضیهی غلط، به عنوان حکمی درست مطرح میشود «اگر قرار است هیچ دعایی مستجاب نگردد» و سپس پرسشی که در واقع القای نتیجه است، مطرح میگردد: «پس چرا فرمود دعا کنید تا من مستجاب کنم»؟! - «اگر نظام علّی و معلولی حاکم است، و قرار نیست کاری با دعا پیش رود، پس چرا ... – پس دنیا چنین و چنان – آخرت چنین و چنان و دهها "پس" و "اگر" دیگر!
خب، چه کسی این "اگر"ها را حتمی لحاظ کرده است؟ چه کسی گفته که قرار است دعایی مستجاب نگردد، قرار است چون نظام علّی و معلولی حاکم است، دعا هیچ اثری نداشته باشد؟ باید ببینیم که مبنای این تصورات و بدگمانیها چیست؟ آیا فقط ضعف علم و آگاهی است، یا مسائل و مواضع دیگری نیز برای این معلول، علت شده است؟!
مرا بخوانید:
«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (عافر، 60)
ترجمه: پروردگارتان گفته است (اين دعوت را كرده است) كه مرا بخوانيد تا استجابت كنم برایتان، بدرستى كسانى كه از عبادت من استكبار مىورزند به زودى با كمال ذلت داخل جهنم خواهند شد.
"ادْعُونِي"، یعنی مرا بخوانید، که مرحلهی پیش از خواستن است. آدمی اول کسی را میخواند، سپس از او چیزی میخواهد. و در آیه فرمود: «مرا بخوانید»؛ اما زبان حال برخی چنین است که بسیار متکبرانه و مدعیانه میگویند: «تو را نمیخوانیم، اما آن چه میخواهیم را بده»!
بیتردید، هر کس خدا را بخواند، خداوند پاسخش میدهد؛ هر یا اللهی که از دل برآید، چه به زبان جاری شود و یا نشود، "لبیک عبدی = بگو بندهی من دارد" و این لبیک نیز از سنخ کلمه و لفظ نیست که عربی و فارسی داشته باشد، بلکه از سنخ امر الهی و تکوین است، چنان که آن یا الله نیز از دل، از سنخ کلمه و لفظ نبوده است؛ سپس عبد با معبود، راز و نیاز میکند و حاجاتش را نیز اظهار میدارد و بیان مینماید. اما، این خواندن خدا و خواستن از خدا، دلیل نمیشود که بنده، مرتب دستور صادر کند و اسمش را دعا بگذارد، و او هم هر دستوری که صادر شد، اطاعت نماید و اسمش را استجابت بگذارد، و اگر اطاعت ننمود، بندهاش به تردید بیفتد، چون و چرای غیر منطقی نماید و حتی معترض شود که «خدایا، چرا امر مرا که در غالب دعا طرح نمودم، استجابت و اطاعت ننمودی»؟! چنان که فرمود: شما باید مطیع خدا باشد و نه او مطیع شما باشد، و اگر خدا مطیع اوامر و دعاهای شما باشد که عالَم به تباهی کشیده میشود:
«وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ» (المؤمنون، 71)
ترجمه: و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى مینمود، قطعا آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست تباه مىشد [نه] بلكه يادنامه شان را به آنان دادهايم ولى آنها از [پيروى] يادنامه خود رويگردانند. (فرمود: قرآن کریم، کتابی است که در آن ذکر شماست).
کدام خدا؟!
بنابراین، گام نخست خواندن اوست و گام بعد دعا و اظهار و بیان نیازها! پس، باید بدانیم که خواندن خدا، فقط به یا الله، یا خدا، oh my God گفتن نیست، بلکه باید به عقل، فهم، قلب، فکر، ذهن و خیال رجوع نمود که معلوم شود "کدام خدا و چگونه خدایی را میخوانیم و این نامها را روی آن گذاشتهایم"؟!
خدایی که خالق، مالک، سبحان، علیم، حکیم، عظیم، اعلا، سمیع، بصیر و ربّ العالمین است؟ یا خدای موهومی که در ذهن خود او را تجسم کردهایم، و در وَهم و خیال خود تصورش نمودهایم، و فقط یک قدرتمندی است که مأمور به انجام سفارشات و دستورات ما میباشد، و اگر خواستهای داشتیم و محقق نشد، تمامی اسما و صفاتش، و دین و کتابش را زیر سؤال میبریم و به او معترض هم میشویم؟! مواضع و حالات ما، هنگامی که استجابت دعایی به تأخیر میافتد و یا به هر دلیل و حکمتی، اصلاً مستجاب نمیگردد، خود امتحانی است که نشان میدهد چقدر خداشناس و خدا خوان هستیم و کدام خدا را میپرستیم؟!
بنابراین، در بسیاری از موارد، آن که نامش را خدا گذاشتهایم، خداوند متعال و سبحان نیست؛ و آن که را در واقع میخوانیم، چون خدا نیست، شنونده و مستجاب کننده نیست:
«يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ * إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ» (فاطر، 13 و 14)
ترجمه: اوست [که] شب را در روز داخل میکند و روز را در شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده، هر یک تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه میدهد؛ این است خداوند، پروردگار شما؛ حاکمیّت (در سراسر عالم) از آن اوست: و کسانی را که جز او میخوانید (و میپرستید) حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند! * اگر آنها را بخوانید صدای شما را نمیشنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمیگویند؛ و روز قیامت، شرک (و پرستش) شما را منکر میشوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمیسازد!
بنابراین، قبل از دعا، دقت نماییم که کدام خدا را میخوانیم و از کدام خدا میخواهیم؟!
خیر و مصلحت:
کسی که خدای حقیقی را میخواند و از او میخواهد، هم خدا را میشناسد و هم هدف و معبودش خداوند متعال است، نه امیال و حاجات خودش. بنابراین، هم میداند که خداوند علیم و حکیم است و خیر او را بهتر میداند، هم نمیداند که آیا آن چه درخواست اوست، خیرش هم هست یا به ضررش تمام میشود، و هم از خدا خیرش را میخواهد و میداند چون از او خواسته، چیزی به او نمیدهد که متضرر گردد و دچار خسران شود، ولو شب و روز دعا نماید.
ما که انسان هستیم، نه مالکیت داریم و نه ربوبیت، و نه علم، حکمت و توان داریم، همینقدر میدانیم که هر چه زیر دست (کودک، بیمار، مجنون، بیخواص، احمق، ظالم به خود و دیگران و ...) خواست را به او نمیدهند، اما انتظار داریم که او هر چه ما خواستیم را سریعاً در اختیارمان بگذارد؛ ولو با هر علم، حکمت، مشیت و مصلحتی، منافات داشته باشد!
علت و معلول:
البته که نظام خلقت و هدایت و ادارهی امور (ربوبیت)، بسیار دقیق، علیمانه و حکیمانه میباشد، و اگر چنین نباشد، جای تعجب و سؤال است، نه این که اگر حاجت "من" روا نشد، به تعجب و تردید بیفتم. اما، دقت به این نکتهی مهم لازم است که "دعا و استجابت"، خود از حلقههای اصلی نظام "علّی و معلولی" که او قرار داده میباشند. مگر نه این است که چون استغفار و توبه نمایید، میبخشد؟ پس استغفار و توبه، میشود علتی برای پاک شدن و مصون ماندن از عواقب دنیوی و اخروی گناه. و "دعا"، علتی میشود برای استجابت، یا گشایشهای دیگر.
خداوند رحمان، رحیم و کریم؛ بسیاری از حاجات ما را بدون این که حتی بفهمیم، چه رسد به این که بخواهیم، برایمان بر طرف نموده است، بسیاری از گناهانمان را بدون این که عذر تقصیر، معذرتخواهی و پشیمانی داشته باشیم، برایمان عفو فرموده است، اما میفرماید: بسیاری از الطاف و نعمات، منوط به خواست شما از من [دعا] است که اگر نباشد، به جهت این استکبار، در دنیا و آخرت گرفتار خواهید شد:
«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا» (الفرقان، 77)
ترجمه: بگو اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمىكند؛ در حقيقت شما به تكذيب پرداختهايد و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد.
موانع:
همین نظام علیمانه و حکیمانه، همین نظام علّی و معلولی، همین نظام مؤثر، اثر و تأثیر، ایجاب مینماید که هر حرکتی برای رسیدن و تحقق هدفی، هم راهکار داشته باشد و هم موانع. اما، انسان عاقل، راهکار را مییابد و سعی در مرتفع نمودن موانع مینماید، نه این که بگوید: «اگر خدا مستجاب کننده است، پس چرا موانع وجود دارد»؟! در واقع میگوید: «اگر خدایی هست و استجابت کننده است، پس کاری نداشته باشد که من چه میکنم؟ من هر کاری که دلم خواست میکنم، و او باید دعایم را مستجاب نماید»!
این «اگر و پس»ها، مثل این است که کسی خود را در زیر زمین یا غاری حبس کند و بگوید: «اگر خورشید هست و میتابد و انرژی میبخشد، پس چرا اینجا تاریک است و به من نمیتابد»؟! یا زیر سقفی قرار گیرد و بگوید: «اگر از آسمان باران میبارد، پس چرا قطرهای روی من نمیچکد»؟!
خب به او میگویند: از این غار و زیر این سقف بیرون شو، تا هم نور و انرژی بگیری و هم باران بر تو نیز ببارد.
بنابراین، در چارچوب بندگی، طبق نظام علّی و معلولی، استغفار و توبه را برای همین گذاشته است که موانع برای دعای خالصانه و استجابت، بر طرف گردد، البته باز هم به این معنا نیست که هر چه خواستید و دستور دادید، عیناً به آن عمل شود. دعا درخواست است، نه دستور.
مرتبط:
*- باز هم از دعا کردن بگویید، حاجتها (گرفتاریها) بسیار است، اما دعایمان نیز مستجاب نمیگردد! چرا و چه کنیم؟! (8 اردیبهشت 1394)
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
اگر قرار است هیچ دعایی به خاطر مصلحت نبودن، گناه یا هزار دلیل دیگر مستجاب نگردد، و نظام علّی و معلولی حاکم باشد، پس تأکید بر دعا برای چیست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9598.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3711
- 27 دی 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون دعا استجابت