پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): در کدام سنّی، تحصیل علم دیگر واجب نیست؟! آیا آغاز زندگی، منوط به پایان تحصیل است؟!
توجه به آموزههای قرآن کریم و اهل عصمت علیهم السلام، خوب، لازم، ضروری و واجب عقلی میباشد؛ اما دقت کنیم که در میان فرق انحرافی در تشیع، یک فرقهای وجود داشت به نام "اخباریون". این فرقه به طور کلی "عقل" را تعطیل کرده بودند و بالتبع با "علم" نیز سر و کاری نداشتند و در هر امری میگفتند: «باید عین جملهی معصوم (ع) را بیابیم و طبق آن عمل نماییم»! لذا اگر معصوم (ع)، به یک فرد خاصی، در مورد مشخصی دستوری داده بودند، آنها آن دستور را در چنین مواردی، به همه تجویز میکردند! به عنوان مثال: اگر به کسی که سر درد گرفته، توصیهای مینمودند، آنها آن را به هر کسی که سر درد میگرفت، همان را تجویز مینمودند!
●- پس، بسیار دقت نماییم که تأکید مؤکد خداوند متعال در قرآن کریم و اهل عصمت علیهم السلام، در سیره و حدیث، "تعقل و تفکر" میباشد و برای کسی که عقل و فکر خود را در امور گوناگون [از جمله ازدواج] به کار نمیاندازد، نه تنها هیچ فرقی نمیکند که در آیه و حدیث چه فرمودهاند، بلکه چه بسا هر چه بیشتر توجه کند، گمراهتر نیز بگردد! چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند:
« الْعَامِلُ عَلَى غَیرِ بَصِیرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَیرِ الطَّرِیقِ لَا یزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیرِ إِلَّا بُعْداً» (کافی، ج1، ص43)
ترجمه: کسیکه تلاش (عمل) میکند، اما بصیرت ندارد، همانند کسی است که میخواهد به جایی برود، اما راه را گم کرده است و از راه دیگری میرود. چنین کسی هرچه شتاب میگیرد، از هدفش دورتر میشود.
ازدواج و تفکر:
خداوند متعال در قرآن کریم، ازدواج را از نشانههای الهی بر شمرد و فرمود که ازدواج را برای "آرامشِ" [روحی، روانی، جسمی، اجتماعی ...] قرار دادم، اما در این امر مهم، نشانهها (هدایتها) وجود دارد، برای کسانی که "فکر" میکنند، نه برای همگان:
«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الرّوم، 21)
ترجمه: و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!
بنابراین، تحصیل، اشتغال و ازدواج بدون تفکر، هدفمندی و برنامهریزی، کاریست که همگان از روی غریزه و نیاز انجام میدهند؛ اما فقط کسانی که "تفکر" دارند و هدفمند میباشند، بهرهی لازم از این امور را در رشد و کمال را میبرند.
تحصیل علم و ازدواج:
خداوند متعال و بالتبع اهل عصمت علیهم السلام، تحصیل علم را بر هر مرد و زنی واجب اعلام نمودند، اما "تحصیل علم"، نه الزاماً رفتن به حوزه یا دانشگاه – "تحصیل علم" و نه اخذ مدرک!
حال لازم است که دانشپژوه یا طلبه، از خود بپرسد که «انتهای علم کجاست و او کِی از تحصیل علم فارغ میشود که بتواند به امور دیگر زندگی بپردازد»؟!
بله، اگر مقصود رسیدن به یک مرحلهی خاص و اخذ مدرک میباشد [که دیگر نامش تحصیل علم نیست، بلکه کسب مدرک است]، در افراد متفاوت است؛ برخی نه تنها با ازدواج، راحتتر و سریعتر به این مدارج میرسند، بلکه زمینهها و استعدادهای دیگر وجودشان را نیز رشد میدهند؛ اما برای برخی، ازدواج، اشتغال، ارتباطات و یا هر کار دیگری [هر چند، دقایقی تفکر دربارهی خود و واقعیتهای اطراف خود و جامعه]، مزاحم و مانع تلاششان برای کسب مدرک میگردد.
در دنیا، تحصیلکردهها، حتی دانشمندان، فرهیختگان، مخترعین و مکتشفین بسیاری وجود داشتند و دارند؛ آیا همهی آنها "مجرد" بودند؟! پس چرا به دروغ میگویند: «ازدواج مانع از تحصیل میگردد»؟!
هر دو را واجب نموده؟
آدمی، یک موجود ضعیف، تک سلولی و یا تک بُعدی نمیباشد، هم وجود خودش بسیار با عظمت است، هم با دیگران در ارتباط میباشد و "ارتباطات"، نقش بسیار مهمی در ساختار انسان وجامعه ایفا مینماید؛ بنابراین، برنامهی زندگی و بایدها و نبایدهایی که برای او فرض و واجب شده نیز تک موضوعی نمیباشد.
تحصیل علم واجب است – ازدواج واجب است – تلاش و کسب معاش واجب است – نماز و روزه واجب است – جهاد [تلاش دشمن ستیز] و به هنگامش جنگ نیز واجب است – نیکی به پدر و مادر واجب است – رعایت حقوق خود و دیگران واجب است – رسیدگی به یتیمان، ضعیفان، گرفتاران، مسکینان و ... همه واجب میباشند؛ هم واجب قرآنی و حدیثی [شرعی] و هم واجب عقلی.
هیچ یک از این امور، در عرض یکدیگر نمیباشند و نه تنها مزاحم یکدیگر نیستند، بلکه تقویت کننده و به کمال رسانندهی یک دیگر نیز میباشند؛ شناخت عظمت و اهمیت ازدواج و فهم ضرورت ازدواج، خودش "علم" است و البته هر که عاقلتر و عالمتر باشد، زندگی بهتری خواهد داشت.
آیا کسی میگوید: «من چون ازدواج نمودم، دیگر نمیتوانم کتاب بخوانم و یا به پدر و مادر نیکی نمایم، و یا نماز اول وقت اقامه نمایم»؟!
اما، یک موقع کسی میپرسد: «من الان در این موقعیت و شرایطی که قرار دارم چه کنم»؟ خب، اینجا بستگی به سطح فکر، فرهنگ، دانش، بصیرت، تدبیر و البته شرایط و امکانات هر کسی دارد؛ همگان در یک شرایط نیستند که بشود نسخهی واحدی برای همه دیکته نمود. شاید برای کسی اکنون ازدواج کند بهتر باشد و برای دیگری، یک سال به تعویق بیندازد بهتر باشد.
سن مطلوب برای ازدواج:
آدمی، مرکب از جسم و روح میباشد، هر دو رشد و یا انحطاط دارند. نظام حکیمانهی خلقت الهی این گونه است که در یک سنّی، بدن انسان [پسر یا دختر]، به بلوغ جنسی میرسد و قابل تأمل آن که روحش نیز در همان سنّ به بلوغ میرسد و با مفاهیمی چون: عقل، عشق، جهانشناسی، هدفمندی، برنامهریزی و ... آشنا میشود، لذا "مکلف" میگردد. "مکلف"، یعنی به آن حدی از رشد رسیده که خداوند متعال، او را مستقیم مورد خطاب قرار میدهد، عالم هستی و حقایق هستی را [با عقل، فطرت و وحی] برایش تبیین میکند و سپس نقشهی راه را به او ارائه میدهد و میفرماید که چه بکن و چه نکن که به سلامت رشد نمایی و به کمال [قرب] برسی.
پس از بلوغ، هم نیازهای جنسی پدید آمده و بروز و ظهور دارند و هم نیازهای روحی. هم میل به غریزهی جنسی ایجاد میشود و به غلیان میرسد، هم میل به محبت، مودت، عاشق شدن، پیوند، آغاز زندگی اجتماعی، همسری، مادری، پدری و ... ؛ چنان که توجه و میل به خداشناسی و خداپرستی [دین] شکوفا میگردد.
بنابراین، ازدواج هر چه در سنین جوانی [فاصله کمتر با بلوغ] باشد، هم پاسخگوی نیازهای جنسی، به صورت سالم و کمال یافته میگردد و هم پاسخگوی نیازهای معنوی. لذا توصیهی اهل عصمت علیهم السلام، در آموزههای زندگی، ازدواج در جوانی میباشد.
تأخیر در ازدواج، به مثابهی تحمیل فشار به بدن، روح، روان و اعصاب میباشد و البته تأثیر نامطلوبش را هم در سلامت بدن میگذارد و هم در سلامت روح و روان – چنان که تأثیر مستقیمی بر "اخلاق و رفتار"ها دارد و چه بسا این تأخیر، سبب ناهنجاریهای رفتاری نیز بگردد و یا روابط سالم را به روابط بیمار و حتی مُهلک، برای فرد و جامعه مبدل نماید.
زن و شوهری که پس از سی سالگی دارای فرزند میشوند، دیگر آن توان و حتی علاقه را ندارند؛ اولین فرزند آنها که به ده یا پانزده سالگی برسد، سن آنها بیش از چهل سال شده است و البته که درک متقابل از بین میرود و ذوق و حوصلهی همراهی در هیچ کدام وجود نخواهد داشت، و بالتبع شعار "تک فرزندی" را سرلوحهی زندگی قرار میدهند و آثار سوءاش را به خودشان، به آن تک فرزند، و به کل جامعه (در عواقب رشد منفی جمعیت)، تحمیل میکنند!
فرهنگ:
تا سخن از ازدواج زودتر به میان میآید، یک عده میگویند: «ای بابا، هنوز درسم تمام نشده – هنوز مدرک کارشناسی را نگرفتهام – تازه میخواهم ارشد و دکتری را نیز اخذ نمایم – هنوز شغل و درآمد مکفی و مطلوبی ندارم – هنوز خانهی شخصی و خودرو ندارم و ...»!
خب، اینها فرهنگهایی میباشند که بخش عظیمی از آن را دیگران [غربزدگی] به فرهنگ ما تزریق کردهاند و بخشی را نیز خودمان به خودمان تحمیل نمودهایم!
در این دنیا، میلیاردها انسان ازدواج کردند، صاحب چند فرزند شدند – هم اکنون نیز در میان بیش از هشت میلیارد انسان، روزانه دهها میلیون نفر با یکدیگر ازدواج میکنند و همزمان به تحصیل و اشتغال و ... نیز ادامه میدهند؛ نوبت به جوان ایرانی [به ویژه مسلمان] که میرسد، مقدماتی چون مدرک تحصیلی، اشتغال دائم، درآمد مکفی، مالکیت و ...، شرط ازدواج میگردد(؟!)
●- بنابراین، این ما (جوانان) هستند که باید در یک "انقلاب فرهنگی و رفتاری"، از آداب و رسوم و فرهنگها – از باورها و بایدها و نبایدها – از عادتهای رفتاری و البته تقلیدی و ...، آن چه نادرست و مضر میباشد را کنار بگذارند. تعقل و تفکر در هر امری، از جمله تحصیل علم، اخذ مدرک، اشتغال و به ویژه در امر ازدواج، یعنی همین. یعنی هدفمندی و برنامهریزی – یعنی بصیرت و تدبیر – یعنی اقدام به موقع.
مرتبط:
فهرست [لینک] تمامی پرسشها و پاسخهای مربوط به "ازدواج" که در این پایگاه منتشر شده است.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
ازدواج حین تحصیل بهتر است یا پس از آن؟ آیا ازدواج مانع از تحصیل علم میشود؟ در روایات و روانشناسی، ازدواج در چه سنینی بهتر است؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9694.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
گوناگون ازدواج علم