پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "تاریخ طبری یک کتاب روایی نیست" و اقوال تاریخیاش نیز حدیث و روایت نمیباشد؛ و چنین روایتی نیز ننوشته است.
تا چند سال پیش، کسی نام "طبری" را نشنیده بود و از "تاریخ طبری" نیز چیزی نمیدانست، اما ضد تبلیغ علیه تشیع، آن قدر ظریف و گسترده کار کرد که امروزه برخی روایات را نیز مستند به "تاریخ طبری" مینویسند، گویی یکی از کتب مرجع روایی در شیعه یا سنّی است! هر چند که بسیاری نیز سخنان خود را به طبری استناد میدهند و در فضای مجازی منتشر میکنند! آنها میگویند: ما این دروغها را میگوییم و به کتب متفاوت استناد میکنیم، حالا کیست که برود تمام آنها را بخواند و به ما بگوید که دروغ گفتید؟! و البته باید اذعان داشت که برای برخی، پیامکها و نوشتههای در فضای مجازی، مانند وحی مُنزَل، قطعی و حتمی و درست قلمداد میگردد!
الف - محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب ابو جعفر طبرى؛ در سال 224 هـ.ق، طبرستان (مازندران فعلی) به دنیا آمد، سپس به بغداد رفت و تا آخر عمر همانجا ماند.
ب – طبری از فقهای اهل تسنن بود، اما تعصب نداشت، در اواخر عمر نیز تمایل و گرایش بیشتری به تشیع پیدا کرده بود. (مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، ج 5، ص 142)
ج – از مباحث فقهی او چیز زیادی باقی نمانده است، اما چند تألیف از او باقی مانده است و از جمله کتاب ارزشمند «تاریخ الامم و الملوک، مشهور به تاریخ طبرى» میباشد و بیشتر به همین نام معروف شده است.
د – کتاب تاریخی، از هر کس که باشد، سراسر نقل قول و مبتنی بر شنیدههاست، خواه درست باشد و یا غلط. مورخ که خودش در تمامی اعصار نزیسته و شاهد تمامی وقایع نبوده است. پس با آیندگان و محققین و خوانندگان است که تحقیق کنند و بر اساس شواهد و مدارک و اقوال معتبرتری، بفهمند که کدام فرازش درست است و کدامش درست نیست. [حتی در کتب روایی و سایر متون نیز همینطور است؛ علم حدیث، علم رجال، علم تاریخ و ...، برای جدا کرده درست و غلط گزارهها و اقوال میباشد].
طبری خود در اتبدای کتابش مینویسد:
« خواننده این کتاب بداند که استناد ما بدانچه در این کتاب میآوریم به روایات و اسنادى است که از دیگران، یکى پس از دیگرى، به ما رسیده و من نیز خود از آنان روایت میکنم و یا سند روایت را به ایشان میرسانم، نه آن که در آوردن مطالب تاریخ استنباط فکرى و استخراج عقلى شده باشد... » (تاریخ الطبری، ج 1، ص 7)
محک اعتبار اقوال (به ویژه در معارف دینی):
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «اگر از من حدیثی به شما نقل شد که با عقل و وحی مطابقت نداشت، به سینه دیوار بزنید و نپذیرید»؛ وقتی نسبت به حدیث چنین گفته شود، تکلیف ما بقی بیانها و نقل قولها، روشن است.
●- پس ملاک اصلی و محک دقیق یک بیان نقلی، این است که اولاً با «عقل» و ثانیاً با «وحی»، منافات یا تضاد نداشته باشد؛ و طبری خود اذعان دارد که فقط جمعآوری کرده و هنوز به « استنباط فکرى و استخراج عقلى » نپرداخته است.
●- "منبع" نقل قول نیز (اگر به صحتش یقین حاصل شود)، ملاک و محک بعدی است. پس اگر ما حدیثی یا نقل گزارهی تاریخی را از منبع موثقی چون معصوم علیه السلام دریافت نماییم و اقوال دیگری مغایر با آن باشد، مشخص است که کدام مورد اعتماد و پذیرش قرار میگیرد.
●- گاهی یک گزارهی تاریخی، با اصول یک مبحث قطعی و محکم اعتقادی، وصل شده و یا مغایرت پیدا میکند، در اینجا ملاک و محک سنجشِ صحت یا سقم گزاره تاریخی، همان اصول اعتقادی میباشد. مثل همین نقل که با اصل امامت و تداوم آن در سلاله امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام و بالاخره با مقوله "انتظار و ظهور" مغایرت دارد.
پس، کتاب تاریخ طبری، وحی مُنزل نیست که هر چه در آمده باشد، صحیح باشد. اگر چه چنین مطلبی در آن نیامده است. (توضیح داده خواهد شد).
چند نقل قول تاریخی از میلاد، در منابع اهل سنت:
●- ذهبی: شمس الدین ذهبى، برترین دانشمند علم رجال در میان اهل سنت است، در چند کتاب خود به ولادت آن حضرت تصریح کرده است. او در "تاریخ الإسلام" سال تولد آن حضرت را 258 یا 256 دانسته و مىگوید: «ابو محمد هاشمى حسینى، یکى از ائمه شیعه است که آنها اعتقاد به عصمت آنان دارند و به او حسن عسکرى مىگویند؛ چون در سامرا ساکن بوده و به سامرا «عسکر» مىگویند، او (امام عسکری) پدر همان کسى است که رافضه منتظر او هستند... .اما فرزندش م ح م د بن الحسن که رافضىها او را قائم، خلف و حجت مىنامند، در سال 258 به دنیا آمده است، برخى گفتهاند که در سال 256 به دنیا آمده...» (الذهبی، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج19، ص113)
●- ذهبی: او هم چنین نوشته است: در سال 255هـ.، م ح م د بن الحسن العسکرى [علیهما السلام] به دنیا آمد، رافضىها او را خلف ، حجت، مهدى ، منتظر و صاحب الزمان لقب دادهاند، او آخرین امام از امامان دوازدگانه است. (الذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج1، ص381)
●- صلاح الدین صفدى: صلاح الدین صفدى، یکى دیگر از بزرگان اهل تسنن، در باره حضرت مهدى علیه السلام نوشته است: «حجت منتظر م ح م د بن الحسن العسکرى .... دوازدهمین امام از ائمه دوازدگانه شیعه است ... آن حضرت در نیمه شعبان سال 255هـ به دنیا آمده است. (الوافی بالوفیات، ج2، ص249)
●- فخر رازی: فخر رازی که مشهورترین و نامیترین مفسر اهل سنت میباشد، نه تنها به تولد ایشان، بلکه به تولد فرزندان دیگری از امام حسن عسکری علیه السلام تصریح کرده است. او نوشته است:
«اما امام حسن عسکرى علیه السلام، داراى دو پسر و دو دختر بود، اما پسران آن حضرت؛ پس یکى از آنها صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف است » (الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة، ص78 ـ 79)
وهابیت به طبری نیز دروغ بسته است:
حال که روشن شد اکابر اهل تسنن، همه بر فرزند داشتن امام حسن عسکری علیه السلام و میلاد امام مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف، تصریح کردهاند، خوب است بدانیم که "وهابیت" این دروغ (فرزند نداشتن) را به "طبری" نسبت داده است.
وهابیها [که نه شیعه هستند و نه سنّی، بلکه یک فرقه ماسونی میباشند]، این ادعاهای خود را به کتاب « کتاب منهاج السنه، ابن طینیه » مستند میکنند که چند بار مدعی شده که ایشان فرزند نداشتهاند. اما ابن طینیه نیز ادعای خود را بدون ذکر هیچ سندی، به طبری نسبت داده است، در حالی که تألیفات طبری در اختیار همگان قرار دارد و چنین ادعایی در هیچ یک از آنان نیامده است.
ابن طینیه، این کتاب را در قرن هشتم نوشت، عبدالوهاب نیز از مریدان نظریات او (به ویژه در مواضع ضد تشیع) بود، اما بسیاری از علمای اهل تسنن، او را تکفیر کرده و میکنند و حتی افکارش را همان افکار القایی (فراموش خانه = فراماسون) میدانند.
مرتبط:
*- برادران اهل سنت معتقدند که امام زمان (ع) هنوز به دنیا نیامده است و ... (13 فروردین 1393)
*- اهل تسنّن معتقدند که امام حسن عسکری (ع) عقیم بوده و فرزندی نداشته است. آیا دلیلی برای رد این ادعا دارید، پاسخ شما چیست؟ (17 ذی 1391)
*- اهل سنت نیز به مهدویت معتقدند، اما میگویند امام زمان (عج) هنوز به دنیا نیامده است! چگونه میتوان به آنها اثبات نمود؟ (28 تیر 1389)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
اعبتار تاریخ طبری، روایات منقول به ویژه فرزند نداشتن امام عسکری (ع) چقدر است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7383.html
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
تاریخی