چرا خدا دین روآورد، ولی دین باعث اکثر مشکلات، جنگها و مرگ و میرها بود؟! کسی که شبهه وارد کرده یک ندانمگرا، با اطلاعات عمومی بالاست. (کارشناسی / کرمانشاه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات / ایکس – شبهه: شاید بحاث باشد، اما اطلاعات او بالا نیست، چرا که اگر بالا بود، اولاً حق را از باطل تشخیص میداد و ثانیاً این چنین یک سؤال منطقی را با یک نتیجهگیری غلط و غیر منطقی و شعاری مخلوط نمیکرد. لذا شما در بحث باید دقت کنید که فریب خلط مبحث و تاکتیکهای بحاثی را نخورید.
«چرا خدا دین را آورد؟»، یک سؤال منطقی است. هر عقل سالمی باید از خود سؤال کند که دین چیست و فایده آن کدام است؟ اما «دین باعث مشکلات و جنگها شد!» یک ادعای دروغ و شعاری میباشد که مدعی باید برای آن دلیل و سند و شاهد بیاورد، نه این که شنونده همینطوری بپذیرد و تازه دنبال دلیل هم باشد که چرا دین سبب بروز مشکلات و جنگها شده است!
پس اگر بخواهیم هر دو موضوع را به صورت منطقی مورد تحقیق و بحث قرار دهیم، باید دو سؤال جداگانه را به شکل ذیل طرح نماییم:
یک – چرا خدا دین را آورد (یا فایده دین چیست؟)
دو – آیا دین سبب بروز مشکلات، جنگها و مرگ و میرها شده است؟
سؤال اول - چرا خدا "دین" را آورد؟
*- "دین"، یعنی نوعی نگرش به جهان (جهانبینی) و نیز بایدها و نبایدها (قوانین و احکام) منطق بر آن جهانبینی. بخش اول بُعد «نظری» و نوع نگاه و باور است که به آن اندیشه و اعتقاد نیز گفته میشود و بخش دوم، بُعد «عملی» است که شامل قوانین حاکم بر رفتارها و اعمال میگردد.
*- با توجه به تعریف اجمالی فوق از واژه دین، معلوم میشود که در جهان، هیچ کس بیدین نبوده و نیست. چرا که بالاخره هر کسی، نوع نگاهی به جهان دارد، مبدأ و هدفی را باور دارد و بر آن اساس زندگی میکند.
به عنوان مثال: اگر کسی معتقد بود که مبدأ و معاد این جهان، به جز ماده نیست (جهانبینی مادی)، بالتبع "بایدها و نبایدها"یش را با آن تطبیق میدهد – و اگر کسی معتقد به توحید و معاد بود (جهانبینی توحیدی – اسلامی)، باید و نبایدهایش را با آن تطبیق میدهد.
شارح و شارع کیست؟
پس در این اینجا دو سؤال پیش میآید:
اول – شارح عالم هستی کیست و چه کسی میتواند باشد؟
در پاسخ این سؤال، موحد و مؤمن، میگوید: آن که این زمین و آسمانها و هر چه در آنها هست را خلق کرده، خودش باید توضیح و شرح دهد که این عالم چیست و چگونه است؟ ماورایی دارد یا ندارد؟ با حکمت و هدف آفریده شده یا بازیچه؟ حیات پس از مرگ وجود دارد یا ندارد؟ حساب و کتاب و نتیجهای در کار هست یا نیست؟ و بالاخره معادی هست یا نه، و اگر هست چگونه است؟
اما معتقد به جهانبینی مادی (کافر و ملحد)، یا عوامانه به سراغ بتپرستی و گوساله پرستی و فرعون پرستی میرود و یا اگر بخواهد تحقیق علمی (تجربی) داشته باشد، به "نمیدانم" میرسد. به قول شهید آیت الله مطهری: «جهان برایش کهنه کتابی است که اول و آخرش افتاده است».
دوم – شارع (قانونگذار) کیست و چه کسی میتواند باشد؟
بدیهی است که موحدین و مؤمنین میگویند: همان که من و جهان را با این عظمت و پیچیدگی آفریده و به تمامی احوال بندگان و تمامی مخلوقات علم دارد و از اثر چگونگی تعاملات آنها با یک دیگر با خبر است و بازگشت نیز به سوی اوست، باید قانون گذار باشد و هست.
گروه دوم میگویند: قانونگذاری نیست، پس خودمان قانونگذاری میکنیم!
دیکتاتوری – بدیهی است که نگاه مادهگرایانه، قانونگذاری – حتی اگر شکل به ظاهر دموکراسی و شورایی داشته باشد، در نهایت - به قدرت و استکبار سپرده میشود، چرا که احدی نمیتواند اصل یا بندی را به عنوان قانون بر جامعه تحمیل کند، مگر آن که قدرت در دست او باشد. پس قانونگذاران در جهانبینی مادی، صاحبان قدرت یا به اصطلاح "زر و زور و تزویر" بوده و هستند.
ضمانت تحقق و اجرا:
ایمان - در بُعد نظری و اعتقادی، هیچ ضمانت تحققی وجود ندارد. نه برای مؤمن به الله جلّ جلاله و معاد، و نه برای مؤمن به طاغوت نفس یا فرعون (کافر و ملحد)؛ چرا که اعتقادات را نمیتوان به زور بر کسی تحمیل کرد. لذا فرمود در دین اجباری نیست، چون راه روشن شده است:
« لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » (البقره، 256)
ترجمه: در (اصول اعتقادات) دين اكراه نيست (زيرا اذعان و باورهاى باطنى اكراهپذير نيست بلكه تابع دليل و برهان است، و) بىترديد راه هدايت از گمراهى (به واسطه اين قرآن) روشن شده است، پس هر كه به طغيانگر (شيطان و پيروانش) كفر ورزد و به خدا ايمان آورد حقّا كه به دستگيره محكم چنگ زده كه گسستن ندارد، و خداوند شنوا و داناست.
خداوند متعال در قرآن کریم هم به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود که تو فقط دعوت کن و تذکر بده که هیچ سلطهای بر مردم نداری – و هم به بندگانش فرمود که ابلیس و شیاطین نیز هیچ سلطهای بر کسی ندارند و فقط وسوسهگر هستند. پس دعوتهای گوناگون وجود دارد، اما در نهایت انتخاب با خود انسان است.
عمل - اما در مورد «ضمانت اجرای قوانین عملی» قضیه متفاوت است؛ برای گروه اول، همان ایمانشان به مبدأ و معاد مهمترین ضمانت اجراست. اما برای گروه دوم، باز هم فقط "زور" ضامن اجرا میباشد (مثل حکومتهای پلیسی در غرب و شرق عالم) – از این روست که هر کجا "قدرت و زور" بیشتر شد، دیگر هیچ قانونی مهم نیست، چه رسد به این که تعهدآور باشد یا ضمانت اجرا داشته باشد؛ چنان که زورمداران و مستکبران، روزانه هزاران نفر را میکشند و شهرها را ویران میکنند و ملتها را به استعمار و استثمار میکشند ...، و نه تنها هیچ کس حق اعتراض ندارد، بلکه سازمانهای بینالمللی (که تحت سلطه آنها هستند) نیز تأیید و حمایت نیز میکنند!
خدا دین را فرستاد:
پس خداوند متعال که علیم، حکیم و هادی هست، دین را فرستاد، تا انسان و جامعه بشری را سطحینگری و بالتبع بندگی خدایان کاذب برهاند – دی را فرستاد تا بندگانش را هدایت کند - تا عقل انسان، معیوب نگردد و قلبش از پس پردهی حجابهای ضخیم بیرون آید. دین را با رسولش فرستاد، تا به مردم نشانهشناسی یاد دهد و آنها را از مبدأ و معادشان و بایدها و نبایدهایشان آگاه سازد، به آنها کتاب و حکمت بیاموزند و سبب تزکیه آنها شود و از گمراهی برهاند.
« كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ » (البقره، 151)
ترجمه: همان طور كه در ميان شما، فرستادهاى از خودتان روانه كرديم، [كه] آيات ما را بر شما مىخواند، و شما را پاك مىگرداند، و به شما كتاب و حكمت مىآموزد، و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد.
خداوند متعال، انبیاء و رسولانش را فرستاد و به همراه آنان کتاب و میزان نیز نازل نمود، تا بندگانش را از سرگردانی و اسارت هوای نفس و بندگی فراعنه برهاند و آنها را به سوی رشد و کمال هدایت نماید.
« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ » (الحدید، 25)
ترجمه: به يقين ما فرستادگان خود را با دلايلى روشن (از منطق و معجزه) فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و وسيله سنجش (میزان) فرو فرستاديم تا مردم (در زندگى دنيا) به قسط و عدل برخيزند ... .
سؤال دوم - آیا دین سبب بروز مشکلات، جنگها و مرگ و میرها شده است؟
بدیهی است که تمامی اختلافات خُرد و کلان بین افراد، اقوام، ملتها و حکومتها، و نیز تمامی جنگهای دنیا، به خاطر "اختلاف هدف" و "تضاد منافع" میباشد که در همان «جهانبینی و ایدئولوژی» هر کدام ریشه دارد.
اگر همه موحد و معادگرا باشند، هیچ اختلاف و جنگی رخ نمیدهد، اما متقابلاً اگر همه دنیاگرا و منفعت طلب باشند، بالتبع به یک دیگر ظلم کرده و خون یک دیگر را میریزند، چرا که اهداف و منافع هر کسی، با دیگری متفاوت و در بسیاری از موارد، متضاد میباشد.
در توحید و معاد، میشود "وحدت" بین قوای درونی و همنوعان بیرونی را محقق نمود، اما در "کثرتگرایی"، هیچ وحدتی حتی متصور نمیباشد.
از این رو، ریشه و عامل تمامی جنگهای عالم، عمدتاً کفار، ملحدین، مشرکین و مستکبرین بودند، نه موحدین و مؤمنین.
به تاریخ گذشته که توجه کنید، معلوم میشود که جنگها، خونریزیها، تخریبها، به آتش کشیدنها، اسارتها، شکنجهها و قتلها، توسط نمرودیان، فرعونیان، سُفیانیها، یزیدیان ... و سزارها، نرونها، چنگیزها، هیتلرها و ...، به راه افتاده است؛ و اگر به تاریخ معاصر (دو قرن اخیر) نیز توجه کنید، معلوم میشود که چه جنگهای جهانی اول و دوم، چه جنگهای صلیبی، چه تشکیل رژیم اشغالگر قدس و اشغال فلسطین و جنگی هشتاد ساله، چه جنگ الجزایر، چه جنگ ویتنام و ویتکنگ، چه صربها و بوسنی، چه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، چه حمله نظامی امریکا و متحدان اروپاییاش به افغانستان و عراق ...، و بالاخره جنگهای داخلی و تروریستی، همه و همه به عاملیت انگلیس، فرانسه، امریکا و صهیونیسم بینالملل [یعنی همان شیطانپرستهای فراماسون] به راه افتاده است، چرا که منافع مستکبران، از به یغما بردن سرمایههای دیگران تأمین میشود.
جنگ نرم:
در این جا یک نکته مهم است که همه باید به آن دقت، توجه، آگاهی و بصیرت داشته باشیم و آن هم "جنگ نرم"، یا همان "جنگ تبلیغاتی" است.
دیکتاتوری را حاکم کنند و پرچم دموکراسی بلند کنند – تروریسم را جهانی کنند و سردمدار مبارزه با تروریسم شوند – دنیا را به فساد و تباهی بکشند و خود را مصلح جهانی بنامند ...، و بالاخره مسلمانان را قتل عام کنند و بعد بگویند: "چرا دین داری (به ویژه میان مسلمانان)، سبب جنگ شده است – آخر خدا برای چه این دین را فرستاد؟!»
در واقع میگویند: خداگرایی، معادگرایی و دینگرایی، که امروزه فقط در "اسلام" تبلور دارد، مزاحم سلطهی ما شده است، خب اگر خدا این دین را نمیفرستاد، ما به راحتی بر مردمان ربوبیت میکردیم و مخالفی هم نداشتیم؟!"
مقام معظم رهبری:
«با یک سیاستمدار آمریکایی مصاحبه کردند؛ مصاحبهگر از او میپرسد که دشمن آمریکا کیست؟ او در جواب میگوید: دشمن آمریکا تروریسم نیست، دشمن آمریکا مسلمانها هم نیستند، دشمن آمریکا «اسلامگرایی» است؛ اسلامگرایی .
یعنی مسلمان تا وقتی بیتفاوت راهش را بیاید و برود و انگیزهای نسبت به اسلام نداشته باشد، احساس دشمنی با او نمیکنند؛ امّا وقتی اسلامگرایی به میان آمد، پایبندی و تقیّد به اسلام و حاکمیّت اسلام به میان آمد، پایهریزیِ همان تمدّن اسلامی وقتی به میان آمد، دشمنیها شروع میشود؛ راست گفته، دشمن او اسلامگرایی است. لذا وقتی بیداری اسلامی در دنیای اسلام رخ میدهد، شما میبینید چقدر دستپاچه میشوند، تلاش میکنند، کار میکنند بلکه ضایعش کنند، بلکه نابودش کنند؛ یک جاهایی هم موفّق میشوند.
البتّه من به شما عرض بکنم که بیداری اسلامی نابود شدنی نیست؛ بیداری اسلامی انشاءالله به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی به اهداف خود خواهد رسید.» (8/10/1394)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
میپرسند: چرا خدا دین فرستاد تا سبب جنگ و خونریزی شود؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7152.html
عضویت در کانال «پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات / ایکس – شبهه»
- تعداد بازدید : 3309
- 10 دی 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی جنگ و جهاد