پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): بسیاری از کفار نیز خداوند سبحان را به عنوان خالق جهان هستی قبول دارند، اما "ایمان" مقولهی دیگری است و آنها مؤمن نیستند و قلبشان وابسته به همان معبودها و إلههای کاذبی است که ذکر آنها را بر لب دارند. پس، گفتن اذکار آنان، نه تنها گناه، بلکه شرک نیز هست.
کسی که نسبت به خداوند سبحان، معرف (شناخت) و ایمان دارد و با اعتقاد راسخ به بازگشت به سوی او (معاد)، مترصد روز دیدار است، چه نیاز و اصراری دارد که به جای اذکار و اورادی که پروردگار عالم، توسط رسول و امامانش علیهم السلام آموخته، اذکار و اوراد بتپرستان و مشرکان را تکرار نماید و بعدش خودش را توجیه کند که «دلم به یاد خداست و اینطوری ذکرش را میگویم»؟!
مگر در "لا إله الاّ الله – سبحان الله – یا ربّ – یا ارحم الراحمین و ..."، چه کم و کسری برای یاد خدا وجود دارد که کسی به جای آنها "هیو – مانتراها و ..." بگوید و خودش را توجیه کند که اینطوری ذکر خداوند را میگویم؟!
جایگزینیها
ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، نمیتوانند چیزی را خلق و ابداء نمایند، لذا کارشان فقط "بدلسازی" و دعوت به جایگزینی بدلی به جای حقیقی میباشد!
●- دقت شود که هر چه شما [به عنوان یک موحد و مسلمان] دارید، کفار نیز دارند؛ اما با این تفاوت اساسی که مصداق غلط و باطلش را جایگزین مصادیق صحیح و حق آن نمودهاند؛ چرا که حقیقت این گرایشها فطری میباشد و در همگان وجود دارد.
به عنوان مثال: آنها نیز إله، پرستش، عبادت، پیامبر، کتاب و امام دارند و حتی بازگشت (معادی) را برای خود ترسیم نموده و متصور شدهاند، اما باور و گرایش آنها، از حق و به حق نیست، بلکه از باطل و در مسیر باطل میباشند.
کافری که خداوند متعال را انکار میکند و یا انکار نمیکند، اما نمیپرستد [تسلیم نشده و اطاعت نمیکند]، حتماً إلههای کاذب دیگری را جایگزین نموده و به اطاعت و بندگی آنها مشغول میگردد، حال خواه آن إلهی هوای نفس خودش باشد، یا گوساله، یا طاغوت زمان و یا ... – چنان که اگر پیرو قرآن کریم نشد، حتماً پیرو "ایسمها – مانیفستها – شریعتها (بایدها و نبایدها)ی" دیگری که جایگزین نموده میشود و کتابش نیز کتاب همان شریعتش و امامش نیز امام همان دینش میباشد.
اذکار
اذکار نیز از این قاعدهی کلّی مستثنا نمیباشند. اگر ذکر حق نبود، ذکر باطل جایگزین میگردد!
"ذکر" یعنی "یاد کردن و یادآوری" و البته اختصاص به گفتن الفاظ ندارد؛ لذا "حقیقت ذکر"، گاه فقط در ذهن و قلب، گاه به و گاه در عمل تبلور و تجلی مییابد؛ چنان که فرمود:
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» (طه، 14)
ترجمه: منم من، خدايى كه جز من إلهی (خدایی) نيست؛ پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار.
بنابراین، چیزی جایگزین "ذکر خدا" نمیگردد، و ذکر خداوند متعال نیز همانهاست که خود فرموده است.
برخی میگویند: «ما دوست داریم که هر طور که دلمان میخواهد به یاد خدا باشیم»! اما این، هم دروغ است و هم ریشه در جهل و تکبر دارد و در ضمن عبادت "هوای نفس" است، نه عبادت خداوند سبحان! عبادت خداوند متعال، آن گونهای است که خودش بفرماید، نه آن گونه که بندگانش بخواهند. لذا فرمود: گفتن "لا إله الاّ الله" ذکر است، تسبیحات اربعه ذکر است، قرآن کریم و پیامبر اعظم صلوات الله علیهم اجمعین، خود اسماء الله و ذکر هستند، نماز ذکر است، یاد معاد ذکر است و ... .
اذکار فِرق
وقتی آدمی، خدای حقیقی را که عالَم هستی و انسان را آفریده و هدایت میکند، نشناسد و نپرستد، حتماً خدایان دروغین و دستساز خودش (بشر) را جایگزین مینماید و بالتبع برای یاد او، از طرف خودش "ذکر" میسازد، چرا که آن معبود دروغین را نیز خودش ساخته است.
اگر دقت کنید، به ویژه در فضای مجازی، حتی بدون آوردن نام گرایش یا فرقهای خاص، از جانب خود برای مردم ساده، ذکر و حتی چلهنشینی تجویز میکنند و برای فریب بیشتر، چند ذکر از اسماء الله را نیز دیکته میکنند! بدیهی است که اینها همه بازی و فریب است – همه ساختن مبدلها، برای جایگزینی حقایق و آموزهها میباشند [هر چند اسم خدا در آنها باشد]؛ لذا با تأکید فراوان گفتهاند که ذکر همان است که خدا بفرماید و از طریق پیامبرش و اهل عصمت علیهم السلام، ابلاغ و تدریس نماید!
نفوذ و سلطهی شیطان
گاهی نفس آدمی، شیطان خودش میشود و گاهی شیاطین جنّ و انس بیرونی نیز از طریق هوای نفس [نه عقل و قلب] وارد میشوند، و شخص ابلیس لعین، فقط برای وسوسهی برخی خوش مستقیماً وارد کار میشود. البته کار همگی ابتدا فقط وسوسه و دعوت به باطل میباشد، اما اگر انسان خودش دعوت آنها را بپذیرد، آن وقت بر تخت سلطنت نشسته و حکمرانی نیز میکنند!
●- نوع بشر، رأیگیری برای تعیین حاکمیت و حاکم را تازه یاد گرفته است، اما خداوند متعال از همان ابتدا فرمود که «انتخاب با رأی و نظر خودت میباشد؛ هر کدام را انتخاب کنی، همان بر تو حاکمیت مینماید. لذا فرمود که شیطان، بر مؤمن و متوکل، هیچ تسلطی ندارد و سلطنت او فقط بر کسانی است که خودشان ولایت او را گردن مینهند:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (النّحل، 99 و 100)
ترجمه: همانا او (شیطان)، بر کسانی که ایمان آوردهاند و بر پروردگار خود توکل مینماید، هیچ تسلطی ندارد * تسلط [سلطه و سلطنت] او بر کسانی است که خودشان او (شیطان) را به ولایت (سرپرستی و دوستی) بر میگزینند و کسانی که به او (خداوند متعال) مشرک میشوند.
قدرت یافتن در زمین
ابلیس لعین و سایر شیاطین، خالق، مالک و رازق کسی نیستند و خودشان نیز فقیرند، پس چیزی ندارند که بخواهند به دیگری نیز بدهند! لذا تمام عزّت و قدرت، مال خداست و به هر کس که بخواهد میدهد.
"عزّت، قدرت و غنا" نیز دو وجههی "مادی و معنوی" دارند و البته وجههی مادی آنها، اعتباری، زودگذر و فانی میباشد، لذا فاقد قدرت و عزّت حقیقی میباشند – اما عزّت، قدرت و غنای معنوی، تجلی عزت و قدرت خداوند متعال است، روی به سوی باقی دارد، وصل به باقی است و باقی میماند.
خداوند متعال به آدمی این قدرت، اختیار و توان انتخاب را داده که از راه حرام نیز به چیزهایی برسد [که آنها را نیز شیاطین نمیدهند]؛ بلکه خداوند در دسترس قرار داده و هر که بخواهد بر میگزیند؛ اما برخی گمان دارند که اگر إلههای کاذبی [نِدها] را به جای او برگزینند و بندگیشان را بکنند، از جانب آنها به عزت و قدرت میرسند! این همان تفکر کفرآمیز، مشرکانه و البته جاهلانه و متکبرانهای میباشد که از قدیم بوده و امروزه نیز در "فراماسون"، تئوریزه شده است و توسط نظام سلطهی طاغوتی، دیکته و القا میگردد.
فراماسون نیز معتقد است که «خداوند عالَم وجود دارد، اما ابلیس لعین را دربند کرده است. اگر ما ابلیس لعین را اطاعت و عبادت کنیم، او به ما آنقدر قدرت میدهد که به غیر از سلطه بر زمین، میتوانیم به حیات جاوید در زمین برسیم و حتی او را آزاد نموده و خداوند قادر را شکست دهیم»!
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: بعضی از مردم، معبودها(ی کاذبی = انداد) غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، شدت عشقشان به خداوند است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.)
خود خدا جازدن شیطان
باید دقت کنیم که منظور و مقصود از "خدا" چیست؟ چرا که ما در یک کلمه میگوییم "خدا"، اما خداوند متعال اسمای گوناگونی دارد که هر کدام مُعرّف جهتهای گوناگون، برای توجه انسان به اوست. به عنوان مثال، فرق است بین اسمهای ذاتی و اسمهای فعلی – فرق است بین «الله، حیّ، علیم، حکیم و ...» با «خالق، مالک، رازق، قیّوم، إله، ربّ و ...»، در حالی که همه اسمهای اوست.
بنابراین، نه ابلیس لعین و نه سایر شیاطین، هیچ گاه خود را خدای خالق جا نمیزنند، چون میدانند که کسی نمیپذیرد؛ اما وسوسه میکنند که "إله، رب و رازق" شما، دیگرانند و یا دست کم در کنار الله جلّ جلاله، إلهها، ربها و رازقهای دیگری نیز وجود دارند!
فرعون مدعی بود که من إلهی جز خودم برای شما نمیشناسم، اما در مورد ربوبیت، مدعی شد که من ربّ برتر شما هستم، یعنی اربابان دیگری نیز هستند، اما من برترین آنها میباشم! یا امروزه به جهانیان میگویند: «چه مؤمن باشید و یا کافر، رفاه و سعادت شما در دست شیطان بزرگ [امریکا]ست، او را اطاعت و عبادت کنید، تا به رفاه و آسایش برسید، وگرنه شما را با جنگ، ترور و تحریم، مجازات میکند و دنیا را برایتان جهنم میسازد»!
●- و نکتهی آخر آن که انحراف بندگان خدا از پرستش و اطاعت او، به هیچ وجهی بر قدرت شیاطین نمیافزاید، چرا که قادر و عزیز اوست و عزّت و قدرتی نیست، مگر این که مال اوست.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
کلماتی ذکر گونه، در سایر فِرق نیز وجود دارد. آیا ممکن است تکرار آنها، برای کسی در قلب ایمان به خدا دارد، موجب گمراهیاش گردد؟ آیا گناه است؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10104.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
گوناگون ذکر