میخواهم بفهمم خدا واقعا چطوریه؟ این که صراحتا گفته شده «هرگز دیده نمیشود، یا شبیه هیچ چیز نیست» پس ما دقیقا برای هیچ چیزی داریم اعمالی رو انجام میدهیم یا رعایت میکنیم؟ میگویند: او فقط یه قدرت عظیمیه که نامش رو خدا گذاشتند». چرا نباید خدا رو دید یا حداقل شبیه به چیزی باشه که خیلی فراتره تا حداقل امثال من بتونن راحت قبول کنن و ارتباط برقرار کنن؟ این سوالیه که سالهاست دارم؛ ولی هربار چون از کافر شدن یا مرگ میترسم خودمو تسلیم میکنم ... !
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا دیده نشدن با چشم سر، یعنی نبودن و هیچ چیز؟! چطوری بودن، مختص مخلوقات و به ویژه مادیات میباشد که از ماهیت و جسم برخوردارند. میشود پرسید: «خداوند کیست؟» و در مورد کیستی او سخن گفت، اما نمیشود گفت: «خداوند چیست» و در مورد چیستی او سخن گفت، چرا که او جسم ندارد که چیستی داشته باشد.
شناخت خداوند سبحان:
چنین نیست که ما نتوانیم خداوند متعال را بشناسیم و گفته شود که «او فقط یک قدرت عظیم است که نامش را خدا گذاشتهاند»! بلکه میتوانیم او را به حدی که خود را معرفی نموده و نشان میدهد [البته متناسب با ظرفیت خود] بشناسیم؛ چنان که ما به حکم عقل و به نور علمِ وحی، میدانیم که او حیّ، علیم، حکیم، رحمان، رحیم، قادر، خالق، مالک، رب و ... میباشد.
●- هر چیزی به اسمها (نشانههایش) شناخته میشود و بیش از هزار اسم از خداوند متعال که هر یک شناختی میدهد بیان شده است و البته که تمامی اسماء کمالیه، اسم خداست و هر چه هستی و کمال میبینیم، اسم (نشانهی) اوست، چرا که تجلی اوست:
«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الأعراف، 180)
ترجمه: و نيكوترين نامها مختصّ خداست، پس او را با آن نامها بخوانيد، و كسانى را كه دربارهی نام هاى او كج روى مىكنند، به حال خود واگذاريد؛ به زودى در برابر آنچه مىكردند سزا داده مىشوند.
الف – بله، به صراحت بیان شده که "چیزی مثل یا شبیه او نیست" «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ / الشوری، 11» و نکتهی مهم آن که نفرموده: «او مثل یا شبیه چیزی نیست»، بلکه فرموده: «چیزی مثل یا شبیه او نیست»؛ چرا که او قابل تصور نیست که با چیزهای دیگر تطبیق داده شده و مقایسه شود، اما چیزهای دیگر را میشود دید و یا تصور نمود.
بدیهی است که هر چیزی به جز او، مخلوق اوست؛ پس چیزی مثل او نیست، چون او خالق است؛ و هیچ چیزی هستی و کمال محض نیست و بالتبع هستیاش قائم به ذات خودش نیست، بلکه قائم به اوست، اما هستی او قائم به دیگری نیست، پس چیزی مثل یا شبیه او نمیباشد. همه چیز "حادث = پدید آمده" است و او "محدث = پدیدآورنده" است؛ و همه چیز فناپذیر است و او باقی، پس چیزی مثل او نیست.
دیدن خدا – اما، بیان نشده که به هیچ وجه قابل دیدن نیست، بلکه بر عکس، به "لقاء الله" تصریح شده است.
از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: «شما که اهل عقل و علم هستید، چگونه خدای ندیده را میپرستید؟!» فرمودند: «ما کُنْتُ اَعْبُدُ رَبّا لَمْ أرَهُ - من پروردگاری را که نبینم، نمیپرستم». منتهی باید دقت داشت که چه چیزی، با چه وسیلهای دیده و شناخته میشود؟ آیا میتوان با قوهی عقل، رنگ را دید و تشخیص داد و یا با چشم و قوهبینایی، وزن را تشخیص داد؟ گوش فقط اصوات را میگیرد، اما تفکیک بین سخن حق و باطل، با گوش نیست. لذا ایشان در پاسخ این که «چگونه او را میبینی؟!» فرمودند: «لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشاهَدَةِ الأبْصارِ وَلکِنْ رَأتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الاْیمانِ – ديدگان او را به نگاه چشم نبينند، ولی دیدههای دل، به وسیله حقایق ایمان او را میبینند. / اصول کافی، ج 1 , ص 189»
●- دوستی پرسید: «من این مطلب را فهم نمیکنم!»، گفتم: اگر یک کافر، این سؤال را از بنده و شما بپرسد نیز همین پاسخ را میدهیم و میگوییم: «تو کوری که خدا را نمیبینی، ما میبینیم».
ارتباط با نادیدنی:
آیا انسان فقط میتواند با آن چه به چشم سر (حس مادی) میبیند، ارتباط برقرار نماید؟! ارتباط ما با عقل و احکام قطعیاش و یا با قلب و محبت و بغضش، چگونه برقرار میشود؟! مگر ما در عالم خارج، چیزی به نام "علت" را میبینیم؟! پس چرا برای رسید به معلول (مثل آب جوش)، به سراغ علت (مثل حرارت) میرویم؟! آیا دو نفر که عاشق هم میشوند و یا نسبت به هم نفرت پیدا میکنند، عشق و نفرت را به وسیله حواس پنجگانهی مادی درک میکنند و یا در عالم خارج، چیزی به نام "عشق یا نفرت" را میبینند؟! خیر، بلکه انسان به تناسب دیدن مواضع و عملکرد آنها نسبت به یک دیگر، نتیجهی عقلی میگیرد که عشق یا نفرتی در دل آنها وجود دارد.
حتی مادهگرایان [ماتریالیستها] نیز در هر لحظه ارتباطات خُرد و کلانی با نادیدنیها برقرار میکنند، چنان که چیزی به نام فکر یا ذهن را نمیبینند و فقط میدانند که سلولهایی در مغز، عهدهدار انجام آن هستند.
بنابراین، خداوند متعال جسم نیست که ارتباط با او، از طریق حواس پنچگانهی مادی برقرار گردد، بلکه عقل، قلب و فطرت [جان و روح آدمی] است که با او ارتباط برقرار میکند، و البته برخی نیز این ارتباط را قطع میکنند!
عبادت برای خدا
"عبادت برای خدا"، یعنی ایمان داشتن به او، دوست داشتن او، وابستگی به او و اطاعت و بندگی او.
برخی گمان دارند که معنای "عبادت برای خدا"، رفع نیاز و احتیاجی از اوست، در حالی که او [سبحان =] مبرای از هر نقص و بالتبع احتیاجی میباشد و او "غنی و حمید" هست. لذا حکمت عباداتی که فرموده، رشد و کمال خودِ انسان است.
●- بسیار تجربه نمودهاید که انسان به خاطر محبت و احترام کسی، به دیگری احترام میگذارد و یا خدمتی مینماید که البته این کار او بروز محبت و احترامش به همان شخص اول میباشد و سبب نزدیکتر شدنش به خود او میشود و این ارتباطات، دیدنی نیست؛ لذا فرمود که مؤمنان، خیرات و مبرات را نیز به خاطر محبت او انجام میدهند:
«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» (الإنسان، 8 و 9)
ترجمه: و غذاى خود را با علاقه (و نياز) به آن و از روى محبت خدا به فقير و يتيم و اسير انفاق مىكنند * (و زبان قال و حالشان اين است كه) جز اين نيست كه ما شما را براى رضاى خدا اطعام مىكنيم؛ از شما پاداش و (حتی) سپاسى نمىخواهيم.
قوم یهود:
ایراد و ضعف قوم یهود در این بود که به رغم شنیدن دعوت حق با استدلالهایش و دیدن معجزات گوناگون از حضرت موسی علیه السلام، باز هم به خاطر رسوخ اندیشههای جاهلی، ظاهربینی و مادهگرایی، باز هم به ایشان میگفتند: «این بتپرستان، بتهای خود را میبینند، تو نیز برای ما خدایی بیاور که او را ببینیم، تا با اطمینان بندگیاش نماییم»! گویی خدا، ساختهی پیامبر است!
«وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» (البقره، 55)
ترجمه: و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا میکردید.
گوسالهی سامری:
این جهالت، عناد و مادهگرایی در قوم یهود، تا آخر و حتی پس از دیدن معجزهی بزرگ شکافتن دریا، غرق فرعون و لشکریانش و نجات خودشان هم از بین نرفت! لذا "سامری" که خودش از عرفای قوم حضرت موسی علیه السلام بود، از این جهالت و غفلت یهود، نهایت سوء استفاده را نمود و با گرفتن طلاهای خودشان، برایشان مجسمهای از گوساله ساخت و گفت: خدا موسی و شما همین است، و قابل توجه آن که اکثریت نیز قبول کردند، در حالی که پیامبرشان به میقات رفته بود و منتظر بازگشتش بودند:
«فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ» (طه، 18)
ترجمه: پس براى آنان مجسمۀ گوسالهاى كه صداى گاو داشت بيرون آورد، آن گاه [او و پيروانش] گفتند: اين معبود شما و معبود موسى است كه [موسى آن را] فراموش كرد [به اين خاطر براى طلب معبود به طور رفت – و یا سامری خدا را فراموش کرد و مردم را به بت پرستی باز گرداند]!
گوساله سازان عصر ما:
امروز نیز همینطور است! وقتی مادهگرایی و جهانبینی مادهگرایانه (ماتریالیستی) را عمومیت بخشیده و حاکم میکنند، سپس گوسالهسازان (صاحبان زر و زور و تزویر = نظام سلطه)، برای آنان با پول و ثروت خودشان، گوسالههایی چون: نمادهای شهوت، قدرت، ثروت و ... را بیرون میآورند و میگویند: إله شما که باید او را بندگی کنید، همین است!
البته دربارهی "دین خداوند سبحان"، پیش از این مطالب بسیاری درج شده است که از تکرار آن پرهیز میشود. مانند لینک زیر که حتماً کلیک نموده و بخوانید:
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
میخواهم بدانم خدا چطوریه؟ چرا شبیه و مثل ندارد و نمیشود او را دید تا بشود با اطمینان او را قبول کرد و با او ارتباط برقرار نمود؟ برای کی عبادت میکنیم؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10167.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2018
- 24 بهمن 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید