چرا میگویند وجود خدا را باید با قلب احساس کرد و عاشقش بود؟ آیا به خاطر این که عقل انسان محدود است و ممکن است خطا کند؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
میخواهند از یک جملۀ شعاری و احساسی، نتیجۀ عقلی بگیرند، آن هم نتیجهای تزلزلآور و ناامید کننده! عقل را با چه میزانی اندازه گرفتند که مدعی میشوند: «محدود است و ممکن است خطا کند؟!»
خداوند معبود و محبوب را باید با قلب دوست داشت، چون دوست داشتن و بد آمدن [حبّ و بغض]، کار قلب است، نه چون عقل محدود و خطاکار است!
گاه واژگان مصطلح، نه تنها با معانی و مفاهیم درست آنها فاصله دارد، بلکه مغایر هم میشود، و این در حالیست که شناخت و علم ما، با همین کلمات ظهور مییابد، شرح داده میشود، منتقل میگردد و ...؛ قرآن کریم به عنوان معجزۀ آخرین پیامبر نیز از سنخ کلام است و کلام الله میباشد؛ که از دلایلش ظهور علم، با کلمه میباشد.
بنابراین، به ویژه در مباحث شناختی، باید هم کلمات و واژگان درست را به کار بریم و هم هنگام خواندن و ...، به معانی و مفاهیم درست آنها دقت کنیم، تا ذهن دچار خلط مبحث و حتی آشفتگی نگردد.
حس:
حواس پنجگانه، برای شناخت حسّی از محسوسات میباشد و خداوند متعال، جنس و جسم ندارد که "محسوس" و قابل حسّ کردن باشد؛ بنابراین، «با قلب احساس کردن»، گزارۀ نادرستی میباشد.
عقل
برخی، توهم، تخیل، تصور و تفکر را نیز "عقل" مینامند؛ در صورتی که اینها عملکردهای "ذهن" میباشند. میگوید: «فکر کردم که چنین و چنان»، در حالی که اصلاً فکر نکرده است، بلکه تخیل و تصور نموده است! میگوید: «به نظر من، چنین و چنان»، و حال آن که «به نظر من»، حکم عقل نیست، بلکه فقط ظنّ و گمان است.
کار "عقلِ شناختی" که با عقل معاش و ... متفاوت است، همان شناخت، و بالتبع تصدیق و تکذیب میباشد. "عقل" در شناخت معقولات محدود نیست، چنان که حتی نسبت به خداوند متعال و سایر حقایق عالم هستی شناخت پیدا میکند.
"عقل" دارای معلوماتی ریشهای و اولیه است که به آن "عقل فطری" یا "بدیهیات عقلی" میگویند، مانند: قبول داشتن "علیّت" و قبول نداشتن "تناقض". البته "عقل" به نور علم میبیند- چه علومی که در خودش سرشته و نهادینه شده، و چه علومی که از بیرون کسب میشوند؛ و هر چقدر نور علم بیشتر، شدیدتر و با شعاع بیشتر باشد، عقل بیشتر میشناسد.
"عقل شناختی"، حجّت درونی خداوند متعال است، پس خطا نمیکند. لذا گزارۀ «ممکن است عقل خطا کند»، صحیح نمیباشد. این دروغها را القا کردهاند تا به هیچ شناختی یقین پیدا نکنیم؛ همیشه مشکوک و متزلزل باشیم – هدف و راه قطعی رشد و کمال را نیابیم، تا نتوانیم استحکام و مقاومت داشته باشیم.
امام موسی کاظم علیه السلام:
«إنَّ للّه ِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ» (الكافي – ج، 1، کتاب عقل و جهل)
- خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها (عقول) میباشند.
قلب
اما کار "قلب" که شاید بتوان آن را همان "جان" دانست، در درجه اول "فهم" است؛ چنان که در آیات متعددی، "فهم" را به قلب اختصاص داده است: «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا – آنها قلبهایی دارند که با آن فهم نمیکنند/ الأعراف، 179»
به تبعِ فهم، "قلب" جایگاه حبّ و بغض، کفر و ایمان، خوشنودی و ناخشودی، کشش یا تنفر میشود. حال این که چه کسی حبّ و بغض، کفر و ایمان و سایر گرایشات را به چه کسی یا چیزی اختصاص میدهد، مقولۀ دیگری است. یکی به خدا ایمان میآورد و به طاغوت کفر میورزد و یکی برعکس.
محبت
اما "محبت"، آن دوستداشتنی است که تعلق و وابستگی ایجاد میکند و هر چقدر محبت بیشتر و شدیدتر باشد، تعلق و وابستگی عمیقتر و محکمتر میگردد. "محبت" میل و شوقِ رسیدن و وصال را ایجاد میکند، هم موتور حرکت میشود و هم قطبنمای جهت حرکت.
اگر آدمی با عقلی که به نور علم میبیند، خداوند سبحان را میشناسد، ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس را نیز میشناسد – اگر آدمی مؤمن را [که از اسمای الهی است] میشناسد، کافر و مشرک را نیز میشناسد – اگر آدمی بهشت خدا را میشناسد، جهنمش را نیز میشناسد ...؛ لذا شناخت مقدمه هست، اما سبب حرکت نمیشود و به حرکت جهت نمیدهد- مگر برای کسی که از عقل تبعیت کند، که آنوقت عقل و قلبش به وحدت رسیده و یکی میشوند.
بنابراین، انسان خیلیها را میشناسد، اما در نهایت به سوی چیزی یا کسی میرود که دوستش دارد، حال خواه حق باشد یا باطل.
●- از اینرو، این "محبت" به خداوند رحمان و رحیم و عشق به قُرب و وصال است که میل، انگیزه و شوق حرکت به سوی او را ایجاد و تشدید مینماید. این "محبت" به خداوند منّان است که میل به بندگی و اطاعت را ایجاد میکند، چنان که ابلیس لعین نیز میشناخت، اما از اطاعت و بندگی تمرد کرد؛ چون خودش و هوای نفسش را بیشتر دوست داشت – این "محبت" است که سبب میشود "مُحِبّ" در راه "محبوب" و حرکت و تلاش برای قُرب او و لقای او، از خیلی چیزها و حتی جان و مالش بگذرد ... و بالاخره آن که این "محبت" است که سبب "محبت" متقابل میشود، سبب مغفرت [بخشش و پوشش] میشود و "مُحِبّ" را به "محبوب" میرساند.
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران، 31)
- بگو: «اگر خدا را دوست مىداريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزندۀ مهربان است»
پس، باید ابتدا خداوند سبحان را شناخت و سپس به محبت او به بندگانش دارد و فضل و عنایت او توجه نمود، و سپس او را دوست داشت.
جایگزینی
همانگونه که انسان پرستنده آفریده شده و اگر إله و ربّ حقیقی را نشناسد و به او ایمان نیاورد، خدایان کاذب و بدلی را جایگزین نموده و بندگی خواهد نمود، "قلب" انسان نیز عاشق آفریده شده است [چنان که همگان بیحد، عاشق کمال محض میباشند]، لذا اگر محبوب و معشوق حقیقی را نیابد، محبوبهای کاذب، دروغین و خیالی را جایگزین میکند و آن محبت فطری را به آنان اختصاص میدهد:
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (و از مردم كسانى اند كه غير خدا را همتايانى [براى او] برمى گيرند، و آنها را همچون دوست داشتن خدا دوست مىدارند؛ ولى آنان كه ايمان آوردهاند، شدت محبّتشان [محبوب غایی آنها] خداوند است؛ و اگر ستمكاران (مشركان) وقتى عذاب را مشاهده مىكنند، ببينند كه قدرت، همه از آن خداست، و خدا سخت عقوبت است (به شدت پشیمان و مغبون شده و حسرت میخورند)
اگر حبّ به خداوند سبحان نباشد، رویگردانی و سپس بغض به او جایگزینش میگردد و اسباب ضلالت و هلاکت انسان را فراهم میسازد.
مرتبط – صوتی
●- گوهر محبت - محبت، ریشه، انگیزه، موتور و البته هدف هر حرکتی است.
●- فهرست لینک – گوهر محبت / صوتی / نُه بحث کوتاه و مفید.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
چرا میگویند وجود خدا را باید با قلب احساس کرد و عاشقش بود؟ آیا به خاطر این که عقل انسان محدود است و ممکن است خطا کند؟!
پاسخ (نشانی لینک):
https://www.x-shobhe.com/belief/11440.html
- تعداد بازدید : 1993
- 1 دی 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید